نقش منافقان در فتنه هاى یهود

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 23
شأن نزول: سوره حشر/ آیه 15- 20


بعد از بیان ماجراى طایفه یهود «بنى نضیر» در آیات گذشته، و شرح حال سه گروه از مؤمنان یعنى «مهاجرین» و «انصار» و «تابعین»، با ویژگیهاى هر کدام، در آیات مورد بحث به شرح حال گروه دیگرى یعنى منافقان و نقش آنها در این ماجرا مى پردازد، تا وضع حال همه را در مقایسه با یکدیگر روشنتر سازد، و این روش قرآن است که براى معرفى گروهها، آنها را در مقایسه با یکدیگر قرار مى دهد.
نخست، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى فرماید: «آیا منافقان را ندیدى که پیوسته به برادران کفارشان از اهل کتاب مى گفتند: اگر شما را از وطن بیرون کنند ما هم با شما خواهیم بود، و سخن هیچ کس را درباره شما اطاعت نخواهیم کرد، و اگر هم با شما پیکار شود شما را یارى خواهیم کرد» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ لانُطِیعُ فِیکُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ).
و به این ترتیب، این گروه از منافقان به طایفه یهود، سه مطلب را قول دادند که در همه دروغ مى گفتند: نخست این که: اگر شما را از این سرزمین بیرون رانند ما هم بعد از شما در اینجا نمى مانیم که جاى خالى شما را ببینیم!
دیگر این که، اگر دستورى بر ضد شما صادر شود، از هر کس و هر مقام باشد، نه حالا، هیچ وقت اطاعت نمى کنیم!
سوم این که، اگر پاى کارزار به میان آید، ما دوش به دوش شما ایستاده ایم، و در یارى شما هیچگونه تردیدى به خود راه نمى دهیم!
آرى، اینها قولهائى بود که منافقان، قبل از این ماجرا به یهود دادند، ولى حوادث بعد نشان داد که همه دروغ بود.
و به همین دلیل قرآن با صراحت مى گوید: «خداوند شهادت مى دهد که آنها دروغگویانند» (وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ).
چه تعبیر تکان دهنده اى! که با انواع تأکیدها همراه است، ذکر خداوند به عنوان شاهد و گواه، و آوردن جمله، به صورت جمله اسمیه، و نیز استفاده از «ان» و «لام تأکید» همه، نشان مى دهد که «دروغ» و «نفاق» چنان به هم آمیخته است که جدائى در میان این دو ممکن نیست، همیشه منافقان دروغگو بوده اند، و غالباً دروغگویان منافقند.
تعبیر به «إِخْوانِهِم» (برادرانشان) نشان مى دهد که رابطه و پیوند بسیار نزدیکى میان «منافقان» و «کفار» است، همان گونه که در آیات قبل روى رابطه اخوت در میان مؤمنان تکیه شده بود، با این تفاوت که مؤمنان در اخوت خود صادقند، و لذا از هیچگونه ایثار و فداکارى مضایقه نمى کنند و به عکس منافقان، هیچگونه وفادارى و همدردى ندارند، و در سخت ترین لحظات، دست از برادران خود بر مى دارند، و این است تفاوت اخوت مؤمنان و کافران.
جمله «وَ لانُطِیعُ فِیکُمْ أَحَداً أَبَداً» (ما هرگز سخن هیچ کس را در مورد شما اطاعت نخواهیم کرد) اشاره به این است که، توصیه ها و هشدارها و اخطارهاى محمّد(صلى الله علیه وآله)، را در مورد شما کاملاً نادیده خواهیم گرفت.

* * *

آنگاه براى توضیح بیشتر، درباره دروغگوئى آنها مى افزاید: «اگر یهود را بیرون کنند این منافقان با آنها بیرون نمى روند» (لَئِنْ أُخْرِجُوا لایَخْرُجُونَ مَعَهُمْ).
«و اگر با آنها پیکار شود، یاریشان نخواهند کرد» (وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لایَنْصُرُونَهُمْ).
«و به فرض که به گفته خود عمل کنند، و به یاریشان برخیزند به زودى پشت به میدان کرده فرار مى کنند»! (وَ لَئِنْ نَّصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ).
«و بعد از آن هرگز یارى نخواهند داشت» (ثُمَّ لایُنْصَرُونَ).
لحن قاطع و کوبنده این آیات، لرزه بر اندام هر منافق و مخالفى مى افکند، به خصوص این که، آیه گرچه در مورد خاصى نازل شده، ولى به طور مسلم مخصوص آن نیست، این یک اصل کلى است در رابطه «منافقان» با «سایر دشمنان اسلام» و همکارى نزدیک آنان با یکدیگر و وعد وعیدهائى که به هم مى دهند، و بى پایه بودن تمام این قول و قرارها است.
این امر، نه تنها در گذشته تاریخ اسلام رخ داد، که امروز هم نمونه هاى زنده آن را در همکارى منافقان در کشورهاى اسلامى، با دشمنان اسلام به چشم مى بینیم، و در فردا و فرداها نیز صادق است، و مسلماً اگر مؤمنان راستین به وظائف خود عمل کنند، بر آنها پیروز خواهند شد و نقشه هاشان نقش بر آب مى گردد.

* * *

در آیه بعد، به تشریح علت این شکست پرداخته، مى گوید: «وحشت از شما در دلهاى آنها بیش از خوف از خدا است» (لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِى صُدُورِهِمْ مِنَ اللّهِ).
چون از خدا نمى ترسند، از همه چیز وحشت دارند، مخصوصاً از دشمنان مؤمن و مقاومى چون شما.
«این به خاطر آن است که آنها گروهى نادان هستند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَفْقَهُونَ).
«رَهْبَةً» در اصل، به معنى ترسى است که توأم با اضطراب و پرهیز باشد، و در حقیقت، ترس و وحشتى است عمیق و ریشه دار که آثار آن در عمل ظاهر گردد.
گر چه آیه فوق، در مورد یهود «بنى نضیر» و عوامل شکست آنها در برابر مسلمین نازل شده، ولى محتواى آن یک حکم کلى و عمومى است; چرا که در قلب انسان، هرگز دو خوف با هم جمع نمى شود: ترس از خدا، و ترس از ما سوى اللّه; زیرا همه چیز، مسخر فرمان خدا است، و هر کس از خدا بترسد و از قدرت او آگاه باشد، دلیلى ندارد که از غیر او ترسان باشد، و سرچشمه همه این بدبختیها، جهل و نادانى و عدم درک حقیقت توحید است.
اگر مسلمانان امروز، به معنى واقعى کلمه، «مسلمان» و «مؤمن» و «موحّد» باشند، نه تنها از قدرتهاى بزرگ نظامى و صنعتى دنیاى امروز به خود وحشتى راه نمى دهند، که آن قدرتها از آنها مى ترسند، چنان که نمونه هاى زنده آن را با چشم مى بینیم که با آن همه سلاح و وسائل پیشرفته، باز از «ملّتى کوچک ولى مؤمن و از جان گذشته»، در وحشتند.
نظیر همین معنى در آیه 151 سوره «آل عمران» نیز آمده است: سَنُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا بِاللّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظّالِمِینَ: «به زودى در دلهاى کافران رعب و وحشت مى افکنیم، چرا که چیزهائى را براى خدا شریک قرار دادند، و جایگاه آنها آتش است ، و چه بد جایگاهى است قرارگاه ظالمان»!

* * *

سپس، به بیان نشانه روشنى از این ترس درونى پرداخته، مى افزاید: «آنها هرگز با شما به صورت دسته جمعى جز در دژهاى محکم یا از پشت دیوارها نمى جنگند، و از رویاروئى با شما وحشت دارند» (لایُقاتِلُونَکُمْ جَمِیعاً إِلاّ فِى قُرىً مُحَصَّنَة أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُر).
«قُرىً» جمع «قریه» به معنى «آبادى» است، اعم از شهر یا روستا، و گاه به معنى انسانهاى مجتمع در یک محل، نیز آمده است.
«مُحَصَّنَة» از ماده «حصن» (بر وزن جسم) به معنى دژ مى باشد، بنابراین «قرى محصنه» به آبادیهائى گفته مى شود که به وسیله برج و بارو یا کندن خندق یا موانع دیگر از هجوم دشمن در امان است.
«جُدُر» جمع «جدار» به معنى «دیوار» است، و ریشه اصلى این لغت به معنى ارتفاع و بلندى است.
آرى، آنها چون از دژ ایمان و توکل بر خدا، بیرون هستند جز در پناه دیوارها و قلعه هاى محکم، جرأت جنگ و رویاروئى با مؤمنان را ندارند!.
و مى افزاید: اما این نه به خاطر آن است که آنها افرادى ضعیف و ناتوان و ناآگاه به فنون جنگند «بلکه به هنگامى که درگیرى در میان خودشان رخ مى دهد، پیکارشان شدید است» (بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ).
اما در برابر شما، صحنه دگرگون مى شود، و رعب و وحشت و اضطراب عجیبى بر آنها حکمفرما، مى گردد.
البته، این نیز تقریباً یک اصل کلى است، در مورد پیکار همه اقوام بى ایمان در میان خودشان، و سپس پیکار با مؤمنان، و نمونه هاى آن را در تاریخ معاصر کراراً دیده ایم که وقتى افراد بى خبر از خدا، به جان هم افتاده، چنان محکم یکدیگر را کوبیده اند که انسان در جنگجوئى آنها شک نمى کند، اما هنگامى که در مقابل گروهى مؤمن و آماده «شهادت فى سبیل اللّه» قرار مى گیرند، فوراً خود را به پشت سلاحها و سنگرها و دژهاى مستحکم مى کشند، و وحشت سر تا پاى آنها را فرا مى گیرد، و به راستى اگر مسلمانان، ایمان و ارزشهاى اسلامى را زنده و حاکم کنند، باز در مقابل دشمنان، از چنین عامل برترى برخوردار خواهند بود.
و در ادامه همین آیه، به عامل دیگرى براى شکست و ناکامى آنها پرداخته، مى فرماید: «به ظاهر آنها که مى نگرى آنها را متحد و متفق تصور مى کنى، در حالى که دلهاى آنها پراکنده است، و این به دلیل آن است که قومى هستند نا آگاه و فاقد تعقل» (تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّى ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَعْقِلُونَ).
«شَتّى» جمع «شتیت» یعنى «متفرق».
راستى، قرآن در تحلیل مسائل بسیار دقیق و الهام بخش است، مى گوید: «تفرقه و نفاق درونى» ناشى از «جهل و بى خبرى و نادانى» است، چرا که «جهل» عامل شرک است، و شرک عامل پراکندگى، و پراکندگى سبب شکست، و به عکس «علم» عامل توحید در عقیده و عمل و اتفاق و هماهنگى است که آن هم به نوبه خود، سرچشمه پیروزیها است.
و به این ترتیب، انسجام ظاهرى افراد بى ایمان و پیمان وحدت نظامى و اقتصادى آنها هرگز نباید ما را فریب دهد; چرا که در پشت این پیمانها و شعارهاى وحدت، دلهاى پراکنده اى قرار دارد، و دلیل آن هم روشن است، زیرا هر کدام حافظ منافع مادى خویشند، و مى دانیم منافع مادى همیشه در تضاد است، در حالى که وحدت و انسجام مؤمنان بر اساس اصولى است که تضاد در آن راه ندارد، یعنى اصل ایمان و توحید و ارزشهاى الهى، بنابراین، هر جا شکست و ناکامى دامن مسلمین را بگیرد، طبق آیات فوق دلیلش این است که از حقیقت ایمان فاصله گرفته اند و تا باز نگردند، وضع آنها دگرگون نخواهد شد.

* * *

شأن نزول: سوره حشر/ آیه 15- 20
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma