پیامبران را یکى بعد از دیگرى فرستادیم

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 23
سوره حدید/ آیه 26- 27 1 ـ اسلام و رهبانیت


چنان که مى دانیم شیوه قرآن این است که: بعد از بیان یک سلسله اصول کلى تعلیمات خود، اشاره به سرنوشت اقوام پیشین مى کند، تا شاهد گویائى براى آن باشد، در اینجا نیز بعد از ذکر مسائل پیشین درباره ارسال رسولان همراه بینات و کتاب و میزان، و همچنین لزوم سبقت مردم بر یکدیگر در وصول به غفران پروردگار و سعادت جاویدان، از بعضى از اقوام و پیامبران پیشین نام مى برد و این اصول کلى را در زندگى آنها مجسم مى سازد.
نخست از «نوح»(علیه السلام) و «ابراهیم»(علیه السلام) که شیخ الانبیاء، و سر سلسله رسولان حق بودند شروع کرده، مى فرماید: «ما نوح و ابراهیم را فرستادیم، و در دودمان آنها نبوت و کتاب آسمانى قرار دادیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ).
اما همگى، از این میراث بزرگ و مواهب عظیم خداوند، بهره نگرفتند، «گروهى در پرتو آن هدایت یافتند، و بسیارى از آنها فاسق و گنهکار و بى ایمانند» (فَمِنْهُمْ مُهْتَد وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
آرى، نبوتِ توأم با شریعت و آئین، از نوح(علیه السلام) شروع شد، و بعد از او ابراهیم(علیه السلام) پیامبر اولو العزم دیگر، این خط را تداوم بخشید، و همچنان در طول اعصار و قرون در فرزندان و دودمان آنها ادامه یافت، اما همیشه اقلیتى از این نور هدایت بهره گرفتند، در حالى که اکثریت، راه خطا را پوئیدند!

* * *

آنگاه اشاره سربسته اى به سلسله انبیاى دیگر، و آخرین آنها قبل از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) کرده مى افزاید: «سپس به دنبال آنها رسولان دیگر خود را آوردیم» (ثُمَّ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا).
یکى بعد از دیگرى، قیام کردند و چراغ هدایت را فرا راه مردم قرار دادند، تا نوبت به حضرت مسیح(علیه السلام) رسید.
«ما بعد از آنها عیسى بن مریم را آوردیم» (وَ قَفَّیْنا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ).
«قَفَّینا» از ماده «قفا» به معنى پشت است، و «قافیه» را از این رو قافیه مى گویند که قسمتهاى آخر شعر «مشابه یکدیگر و پشت سر هم» قرار مى گیرد، و در جمله فوق، منظور این است که: پیامبران با آهنگى یکسان و یکنواخت، و اهدافى هماهنگ، یکى بعد از دیگرى، قدم به عرصه وجود گذاشتند، و تعلیمات یکدیگر را تأیید و تکمیل کردند، و در حقیقت این تعبیر، اشاره زیبائى به «توحید نبوت» است.
سپس، به کتاب آسمانى مسیح(علیه السلام) اشاره کرده، مى افزاید: «ما به او انجیل عطا کردیم» (وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ).
بعد، از ویژگیهاى پیروان او سخن مى گوید و مى فرماید: «ما در قلوب کسانى که از او پیروى کردند رافت و رحمت قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً).
بعضى از مفسران، این دو واژه (رأفت و رحمت) را به یک معنى دانسته اند، ولى جمعى، میان این دو تفاوتى قائلند و آن این که: «رأفت» به معنى محبت در زمینه دفع ضررها است، و «رحمت» به معنى محبت براى جلب منافع است، و لذا غالباً «رأفت»، قبل از «رحمت»، ذکر مى شود; چرا که نخست باید دفع ضرر کرد و سپس به فکر جلب منفعت افتاد، و نیز به همین دلیل، در آیه مجازات زناکاران مى فرماید: وَ لاتَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللّهِ: «مبادا در اجراى حد و انجام فرمان خدا در مورد آنها گرفتار رأفت شوید، و حکم خدا را به دست فراموشى بسپارید».(1)
مسأله رأفت و رحمت پیروان راستین مسیح، چیزى نیست که تنها در این آیه به آن اشاره شده باشد، بلکه در آیه 82 «مائده» نیز مى خوانیم: وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصارى ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لایَسْتَکْبِرُونَ: «نزدیک ترین دوستان را به مؤمنان (از غیرمسلمانان) کسانى مى یابى که مى گویند: ما مسیحى هستیم، این به خاطر آن است که در میان آنها افرادى عالم، و تارک دنیا، هستند، و آنها (در برابر حق) تکبر نمىورزند».
گرچه این آیه، بیشتر ناظر به مسیحیان حبشه و شخص «نجاشى» است که به مسلمانان پناه دادند، و با مهر و محبت خاصى با آنها رفتار کردند، ولى به طور کلى، اشاره اى به رأفت و رحمت و عواطف مثبت در مسیحیان راستین دارد، البته، نه آن گرگان خونخوار و دیوان آدم نمائى که در عصر ما نام مسیحیت را بر خود گذارده، و دنیا را به خاک و خون و غارت و چپاول کشیده اند!
بعد از آن مى فرماید: «در قلوب آنها علاقه به رهبانیتى افکندیم که آن را ابداع کرده بودند و ما آن را بر آنها مقرر نداشته بودیم، هدفشان جلب خشنودى خدا بود ولى حق آن را رعایت نکردند، لذا ما به کسانى از آنها که ایمان آوردند پاداش دادیم، ولى بسیارى از آنها فاسق و گنهکارند» (وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ فَمارَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).(2)
به این ترتیب، آنها نه تنها آئین توحیدى مسیح را رعایت نکردند و آن را با انواع شرک آلودند، بلکه، حق آن رهبانیتى را که خودشان ابداع کرده بودند نیز رعایت ننمودند، و به نام زهد و رهبانیت، دامها بر سر راه خلق خدا گستردند، و دیرها را مرکز انواع فساد نمودند، و ناهنجاریهائى را در آئین مسیح(علیه السلام) به وجود آوردند.
مطابق این تفسیر، «رهبانیت» جزء آئین مسیح نبود، بلکه پیروانش بعد از او آن را ابداع کردند، و در آغاز، چهره معتدل و ملایمى داشت، اما بعداً به انحراف گرائید و سر از مفاسد بسیارى در آورد.
اما طبق تفسیر دیگرى، نوعى رهبانیت و زهد در آئین مسیح بود، آنچه پیروان مسیح بعد از او بدعت گذاردند، نوع دیگرى از رهبانیت بود که هرگز خداوند براى آنها مقرر نداشته بود.(3)
ولى تفسیر اول مشهورتر و از بعضى جهات مناسب تر است.
به هر حال، از آیه فوق در مجموع چنین استفاده مى شود که: رهبانیت در آئین مسیح نبوده و پیروانش آن را بعد از او ابداع کردند، ولى در آغاز، نوعى زهدگرائى و از ابداعات نیک، محسوب مى شد، مانند بسیارى از مراسم و سنتهاى حسنه اى که هم اکنون در میان مردم رائج است، و کسى نیز روى آن به عنوان تشریع و دستور خاص شرع، تکیه نمى کند، اما این سنت، بعداً به انحراف گرائید و آلوده با امورى مخالف فرمان الهى و حتى گناهان زشتى شد.
تعبیر قرآن به جمله: فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها: «حق آن را رعایت نکردند» دلیل بر این است که اگر حق آن ادا مى شد، سنت خوبى بود، و تعبیر آیه 82 «مائده» که از «رهبانها» و «عالمان» مسیحیان راستین، با نظر موافق و مثبت یاد مى کند نیز شاهد این مدعا است (دقت کنید).
و هرگاه کلمه «رهبانیت» را عطف بر رأفت و رحمت بدانیم نیز شاهد دیگرى براى این مدعى پیدا مى شود، چرا که همردیف رأفت و رحمتى مى شود که خداوند آن را به عنوان یک صفت پسندیده در قلوب آنها افکنده است.
کوتاه سخن این که: اگر سنت حسنه اى در میان مردم رائج شود که اصول کلى آن (مانند دستور زهد) در آئین حق باشد، و مردم آن سنت را به طور خاص به دستور الهى نسبت ندهند، بلکه آن را مصداقى از مصادیق دستورات کلى بدانند، و حق آن را ادا نمایند، کار بدى نیست، بدبختى از آنجا شروع مى شود که افراطها و تفریطها پیش آید و آن را به سنت سیّئه اى تبدیل کند.
مثلاً هم اکنون در میان ما مراسمى براى عزادارى و سوگوارى و اعیاد و وفاتهاى پیشوایان بزرگ دین، و همچنین بزرگداشت شهیدان و عزیزانى که از دست مى روند در روز شهادت و یا هفتمین و چهلمین و سالگرد آنها معمول است که مصداقى است از دستورات کلى اسلام در مورد تعظیم شعائر، و بزرگداشت پیشوایان دین و شهیدان و عموم مسلمین، و همچنین مصداقى است از اصل کلى «سوگوارى بر شهداى کربلا» و مانند آنها، بى آنکه جزئیات و تفاصیل این مراسم یک دستور خاص شرع تلقى شود، بلکه صرفاً به عنوان یک مصداق از آن اصل کلى انجام مى شود.
هرگاه در این مراسم از حدود شرع تجاوز نشود و آلوده با گناه و خرافه اى نگردد، مسلماً مصداق «ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّه» و مصداق سنّت حسنه است، در غیر این صورت، بدعت شوم و سنّت سیّئه اى خواهد بود.
به نظر مى رسد: «رهبانیت» که از ماده «رهبه» به معنى ترس از خدا گرفته شده، در آغاز مصداقى از زهد و بى اعتنائى نسبت به دنیا بود، ولى بعداً به تحریفهاى گسترده اى کشیده شد، و اگر مى بینیم اسلام به شدت با این رهبانیت مبارزه مى کند، نیز به خاطر همین چهره نهائى آن است، چنان که در نکته ها شرح بیشترى به خواست خدا پیرامون آن، خواهیم داد.

* * *


1 ـ نور، آیه 2.
2 ـ در ترکیب این آیه و معنى آن گفتگوى زیادى میان مفسران است، بعضى آن را عطف بر «رأفت و رحمت» دانسته اند، و کلمه «حبّ» را قبل از «رهبانیت» در تقدیر گرفته اند، چرا که رهبانیت چیزى نیست که در قلب باشد، بلکه حب و علاقه آن در قلب است، و جمعى آن را منصوب به فعل مضمرى دانسته اند که «ابْتَدَعُوها» آن را تفسیر مى کند، و در تقدیر چنین است: «ابتَدَعُوها رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها» و در مورد «الابتغاء رضوان اللّه» نیز دو نظر است:
نخست این که: استثناء منقطع باشد و مفهومش این است «وَ لکِنَّهُمُ ابْتَدَعُوها ابْتِغاءِ رِضْوانِ اللّهِ»، دیگر این که: استثناى متصل بوده باشد و مفهومش این است که ما نوعى از رهبانیت را بر آنها مقرر داشته بودیم که هدف در آن جلب رضاى خدا بود اما آنها رهبانیت را به نوع دیگرى تحریف کردند که بر خلاف رضاى حق بود، به نظر مى رسد که تفسیر اول در هر دو مورد مناسبتر است (دقت کنید).
3 ـ تفسیر اول، طبق منقطع بودن استثناء است و تفسیر دوم بر طبق متصل بودن آن (دقت کنید) این نکته نیز قابل توجه است که: اگر «رهبانیت» عطف بر «رأفت و رحمت» باشد آنچنان که در متن برگزیده ایم، منظور از «جعل» آن در قلوب، همان تمایل قلبى آنان به این مسأله است در حالى که منظور از «ما کتبناها» این است که مسأله رهبانیت به صورت یک حکم الهى در آئین مسیح نبود، هر چند علاقه به آن را خداوند در دل آنها افکنده بود، بنابراین منافاتى با جمله «ابتدعوها» ندارد.

 

سوره حدید/ آیه 26- 27 1 ـ اسلام و رهبانیت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma