غفلت و بى خبرى تا کى؟!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 23
شان نزول: افراد گنهکارى که با شنیدن این آیه توبه کردند


بعد از ذکر آن همه انذارهاى کوبنده و هشدارهاى بیدارگر در آیات گذشته، و بیان سرنوشت دردناک منافقان و کافران در قیامت، در نخستین آیه مورد بحث به صورت یک نتیجه گیرى، مى فرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى افراد با ایمان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد. و همانند کسانى نباشند که در گذشته کتاب آسمانى به آنها داده شد (مانند یهود و نصارى) سپس در میان آنها و پیامبران فاصله افتاد، عمرهاى طولانى یافتند و خدا را فراموش کردند و قلبهاى آنها قساوت پیدا کرد، و بسیارى از آنها فاسق و گنهکار بودند» (أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لایَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).(1)
«تَخْشَعُ» از ماده «خشوع» به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر حقیقت مهم یا شخص بزرگى، به انسان دست مى دهد.
روشن است، یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرد، و همچنین شنیدن آیاتى که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود، باید مایه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت مى کند که; چرا در برابر این امور، خاشع نمى شوند؟; و چرا همچون بسیارى از امتهاى پیشین، گرفتار غفلت و بى خبرى شده اند؟ همان غفلتى که نتیجه آن قساوت دل، و همان قساوتى که ثمره آن فسق و گناه است!
آیا تنها به ادعاى ایمان قناعت کردن، و از کنار این مسائل مهم، به سادگى گذشتن، و تن به زندگى مرفه سپردن، در ناز و نعمت زیستن، و پیوسته مشغول عیش و نوش بودن، با ایمان سازگار است؟!
جمله «طالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَد» (زمان بر آنها طولانى شد) ممکن است اشاره به فاصله زمانى میان آنها و پیامبرانشان باشد، و یا طول عمر و درازى آرزوها، و یا عدم نزول عذاب الهى در زمان طولانى، و یا همه اینها.
چرا که هر یک، مى تواند عاملى براى غفلت و قساوت، و آن هم سببى براى فسق و گناه گردد .
در حدیثى از على(علیه السلام) مى خوانیم: لاتُعاجِلُوا الْاَمْرَ قَبْلَ بُلُوغِهِ فَتَنْدَمُوا وَ لایَطُولَنَّ عَلَیْکُمُ الْاَمَدُ فَتَقْسُوَ قُلُوبُکُمْ: «در هیچ کارى قبل از فرا رسیدن زمانش عجله نکنید که پشیمان مى شوید، و فاصله میان شما و حق نباید طولانى گردد، که قلوب شما قساوت مى یابد».(2)
در حدیث دیگرى از زبان حضرت عیسى مسیح(علیه السلام) مى خوانیم: لاتُکْثِرُوا الکَلامَ بِغَیرِ ذِکْرِ اللّهِ فَتَقْسُوَ قُلُوبُکُمْ، فَإِنَّ القَلْبَ القاسِىَ بَعِیْدٌ مِنَ اللّهِ، وَ لاتَنْظُرُوا فِى ذُنُوبِ العِبادِ کَأَنَّکُمْ أَرْبابٌ، وَ انْظُرُوا فِى ذُنُوبِکُمْ کَأَنَّکُمْ عَبِیدٌ، وَ النّاسِ رَجُلانِ: مُبْتَلىً، وَ مُعافى، فَارْحَمُوا أَهْلَ الْبَلاءِ، وَ احْمَدُوا اللّهَ عَلَى العافِیَةِ: «بدون یاد خدا سخن مگوئید که موجب قساوت قلب است، و قلب قساوتمند از خدا دور است، و به گناهان بندگان همچون ارباب نسبت به بنده اش، نگاه نکنید، بلکه به گناهان خویش همچون بنده در برابر مولا بنگرید، مردم دو دسته اند: گروهى مبتلا و گرفتار گناه، و گروهى اهل عافیت، نسبت به مبتلایان ترحم کنید، و خدا را بر عافیت سپاس گوئید».(3)

* * *

و از آنجا که زنده شدن قلبهاى مرده با ذکر الهى، و پیدا کردن حیات معنوى در پرتو خشوع و خضوع در مقابل قرآن، شباهت زیادى به زنده شدن زمینهاى مرده به برکت قطرات حیاتبخش باران دارد، در آیه بعد مى افزاید: «بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن، زنده مى کند» (اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
«ما آیات خود را در صحنه آفرینش، و نیز در صحنه وحى، براى شما تبیین کردیم شاید اندیشه کنید» (قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
در حقیقت این آیه، هم اشاره اى است به زنده شدن زمینهاى مرده به وسیله باران، و هم زنده شدن دلهاى مرده به وسیله ذکر الله و قرآن مجید، که از آسمان وحى بر قلب پاک محمّد(صلى الله علیه وآله) نازل شده است، و هر دو شایسته تدبر و تعقل است.
و لذا در روایات اسلامى اشاره به هر دو شده است:
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: العَدْلُ بَعْدَ الْجَوْرِ: «منظور، زنده شدن زمین به وسیله عدالت است بعد از آن که با جور مرده باشد».(4)
و در حدیث دیگرى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که در تفسیر «إِعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یُحْىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» فرمود: یُحْیِى اللّهُ تَعالى بِالْقائِمِ بَعْدَ مَوتِها، یَعْنِى بِمَوْتِها کُفْرَ أَهْلِها، وَ الْکافِرُ مَیِّتٌ!: «خداوند زمین را به وسیله حضرت مهدى(علیه السلام)زنده مى کند، بعد از آنکه مرده باشد، و منظور از مردن زمین، کفر اهل آن است و کافر مرده است»!.(5)
ناگفته پیدا است، این تفسیرها در حقیقت بیان مصداقهاى روشن آیه است و هرگز مفهوم آیه را محدود نمى کند.
در حدیث دیگرى از امام کاظم(علیه السلام) آمده است: فَإِنَّ اللّهَ یُحْیِى الْقُلُوبَ الْمَیْتَةَ بِنُورِ الْحِکْمَةِ کَما یُحْیِى الْأرْضَ الْمَیْتَةَ بِوابِلِ الْمَطَرِ: «خداوند دلهاى مرده را به نور حکمت زنده مى کند، همان گونه که زمینهاى مرده را به بارانهاى پربرکت».(6)

* * *

در آیه بعد، بار دیگر به مسأله انفاق که از میوه هاى شجره ایمان و خشوع است، بازمى گردد، و همان تعبیرى را که در آیات قبل خواندیم، با اضافاتى تکرار مى کند، مى فرماید: «مردان و زنانى که در راه خدا انفاق کنند، و آنها که از این طریق به خداوند قرض الحسنه دهند، خداوند، آن را مضاعف و چند برابر کرده و براى آنها پاداش پر ارزشى است» (إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ).(7)
در این که، چرا مسأله «انفاق» به عنوان «قرض الحسنه» به خداوند، مطرح شده، و همچنین پاداش مضاعف و اجر کریم، براى چیست؟ ذیل آیه 11 همین سوره بحث کردیم.
بعضى احتمال داده اند که، منظور از «قرض الحسنه به خداوند» در این آیه و آیات مشابه آن،(8) به معنى وام دادن به بندگان است، زیرا خدا نیازى به وام ندارد، این بندگان مؤمن هستند که نیاز به وام دارند، ولى با توجه به سیاق آیات، چنین به نظر مى رسد که منظور از «قرض الحسنه» در همه این آیات، همان «انفاق فى سبیل الله» است، هر چند وام دادن به بندگان خدا نیز، از افضل اعمال است و در آن حرفى نیست.
«فاضل مقداد» نیز در «کنز العرفان» اشاره به این معنى کرده، هر چند آن را به همه اعمال صالح تفسیر مى کند.(9)

* * *


1 ـ «یَأن» از ماده «أَنْى» (بر وزن اَمْن) و از ماده «اِنا» (بر وزن ندا) و از ماده «أَناء» (بر وزن جفاء) به معنى نزدیک شدن وحضور وقت چیزى است.
2 ـ «بحار الانوار»، جلد 78، صفحه 83، حدیث 85.
3 ـ «مجمع البیان»، جلد 9، صفحه 238.
4 ـ «روضه کافى»، مطابق نقل «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 243.
5 ـ «کمال الدین»، مطابق نقل «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 242.
6 ـ «بحار الانوار»، جلد 78، صفحه 308.
7 ـ «الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقات» به معنى «الْمُتِصَدِّقِینَ وَ الْمُتِصَدِّقات» است، و عطف «أَقْرَضُوا اللّهَ» که «جمله فعلیه» است بر «جمله اسمیه» قبل، به خاطر آن است که این جمله به معنى «الَّذِیْنَ أَقْرَضُوا اللّهَ» مى باشد.
8 ـ بقره، 245 ـ حدید، 11 ـ تغابن، 17 ـ مزمل، 20.
9 ـ «کنز العرفان»، جلد 2، صفحه 58.
شان نزول: افراد گنهکارى که با شنیدن این آیه توبه کردند
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma