تنها پاکان به حریم قرآن راه مى یابند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 23
سوره واقعه/ آیه 75- 82 1 ـ ویژگیهاى قرآن مجید


در تعقیب بحثهاى فراوانى که در آیات قبل با ذکر هفت دلیل درباره معاد آمد، در این آیات سخن از اهمیت قرآن مجید است; چرا که مسأله نبوت و نزول قرآن، بعد از مسأله مبدأ و معاد، مهمترین ارکان اعتقادى را تشکیل مى دهد، به علاوه قرآن مجید در زمینه دو اصل توحید و معاد، بحثهاى عمیقى دارد، و تحکیم پایه هاى آن، تحکیم این دو اصل محسوب مى شود.
نخست، با یک سوگند عظیم، سخن را شروع کرده، مى فرماید: «سوگند به جایگاه ستارگان و (نیز) محل طلوع و غروب آنها»! (فَلاأُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ).
بسیارى از مفسران را عقیده بر این است که: «لا» در اینجا به معنى نفى نیست، بلکه زائده، و براى تأکید است، چنان که در آیات دیگر قرآن همین تعبیر در مورد سوگند به روز قیامت، و نفس لوامه، و پروردگار مشرقها و مغربها، و شفق، و مانند آن آمده است.
در حالى که، بعضى دیگر، «لا» را در اینجا به معنى نفى و اشاره به این مى دانند که، مطلب مورد قسم از آن پراهمیت تر است که به آن سوگند یاد شود، همان گونه که در تعبیرات روزمره نیز گاه مى گوئیم: «ما به فلان موضوع قسم نمى خوریم».
ولى تفسیر اول، مناسب تر به نظر مى رسد; چرا که در قرآن به ذات پاک خدا صریحاً سوگند یاد شده، مگر ستارگان از آن برترند که به آنها قسم یاد شود؟!
مفسران در مورد «مَواقِعِ النُّجُوم» تفسیرهاى متعددى ذکر کرده اند: نخست: همان که در بالا گفتیم، یعنى جایگاه ستارگان و مدارات و مسیر آنها.
دیگر این که: منظور محل طلوع و غروب آنها است.
و دیگر این که: منظور سقوط ستارگان در آستانه رستاخیز و قیامت است.
بعضى نیز آن را تنها به معنى غروب ستارگان تفسیر کرده اند.
بعضى هم، به پیروى پاره اى از روایات، آن را اشاره به نزول قسمتهاى مختلف قرآن در فواصل زمانى متفاوت، مى دانند (زیرا «نجوم» جمع «نجم» در مورد کارهاى تدریجى به کار مى رود).
گرچه منافاتى بین این معانى نیست، و ممکن است همه در آیه فوق جمع باشد، ولى تفسیر اول، از همه مناسب تر به نظر مى رسد; چرا که به هنگام نزول این آیات، غالب مردم اهمیت این سوگند را نمى دانستند، امروز براى ما روشن شده است که، ستارگان آسمان هر کدام جایگاه مشخصى دارد، و مسیر و مدار آنها که طبق قانون جاذبه و دافعه تعیین مى شود، بسیار دقیق و حساب شده است، و سرعت سیر آنها هر کدام با برنامه معینى انجام مى پذیرد.
این مسأله گرچه در کرات دوردست دقیقاً قابل محاسبه نیست، اما در منظومه شمسى که خانواده ستارگان نزدیک به ما را تشکیل مى دهد، دقیقاً مورد بررسى قرار گرفته، و نظام مدارات آنها به قدرى دقیق و حساب شده است که، انسان را به شگفتى وامى دارد.
هنگامى که به این نکته توجه کنیم که، طبق گواهى دانشمندان، تنها در کهکشان ما حدود «دویست میلیارد» ستاره وجود دارد! و در جهان، کهکشانهاى زیادى موجود است که، هر کدام مسیر خاصى دارند، به اهمیت این سوگند قرآن آشناتر مى شویم.
در کتاب «اللّه و العلم الحدیث» مى خوانیم:
«دانشمندان فلکى معتقدند: این ستارگانى که از میلیاردها متجاوزند قسمتى از آنها را با چشم غیر مسلح مى توان دید، و قسمت (بسیار بیشترى) را جز با تلسکوبها نمى توان دید. بلکه قسمتى از آنها با تلسکوب هم قابل مشاهده نیست، فقط با وسائل خاصى مى توان از آنها عکسبردارى کرد، همه اینها در مدار مخصوص خود شناورند، و هیچ احتمال این را ندارد که، یکى از آنها در حوزه جاذبه ستاره دیگرى قرار گیرد، یا با یکدیگر تصادف کنند، و در واقع چنین تصادفى همانند این است که، فرض کنیم یک کشتى اقیانوس پیما در دریاى مدیترانه با کشتى دیگرى در اقیانوس کبیر، تصادف کند، در حالى که هر دو کشتى به یکسو، و با سرعت واحدى در حرکتند، و چنین احتمالى اگر محال نباشد، لااقل بعید است»!.(1)
با توجه به این اکتشافات علمى از وضع ستارگان، اهمیت سوگند بالا روشنتر مى گردد.

* * *

و به همین دلیل، در آیه بعد مى افزاید: «و این سوگندى است بسیار بزرگ اگر بدانید» (وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ).
تعبیر به «لَوْ تَعْلَمُون» (اگر بدانید) به خوبى گواهى مى دهد که، علم و دانش بشر در آن زمان، این حقیقت را به طور کامل درک نکرده بود، و این خود یکى از اعجازهاى علمى قرآن محسوب مى شود، در عصرى که شاید هنوز عده اى مى پنداشتند ستارگان میخهاى نقره اى هستند که بر سقف آسمان کوبیده شده اند!، یک چنین بیانى ـ آن هم در محیطى که به حق محیط جهل و نادانى محسوب مى شد ـ از یک انسان عادى، محال است صادر شود.

* * *

اکنون ببینیم این قسم عظیم براى چه منظورى ذکر شده؟ آیه بعد پرده از روى آن برداشته، مى گوید: «آنچه محمّد(صلى الله علیه وآله) آورده قرآن کریم است» (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ).
و به این ترتیب، به مشرکان لجوج، که پیوسته اصرار داشتند: این آیات نوعى از کهانت است، و یا العیاذ بالله سخنانى است جنون آمیز، یا همچون اشعار شاعران ، یا از سوى شیاطین است، پاسخ مى گوید که: این وحى آسمانى است و سخنى است که آثار عظمت و اصالت از آن ظاهر و نمایان است، و محتواى آن، حاکى از مبدأ نزول آن مى باشد و آنچنان این موضوع عیان است که، حاجت به بیان نیست.
توصیف «قرآن» به «کریم» (با توجه به این که «کرم» در مورد خداوند به معنى احسان و انعام، و در مورد انسانها به معنى دارا بودن اخلاق و افعال ستوده، و به طور کلى، اشاره به محاسن بزرگ است)(2) نیز، اشاره به زیبائیهاى ظاهرى قرآن از نظر فصاحت و بلاغت الفاظ و جمله ها، و هم اشاره به محتواى جالب آن است; چرا که از سوى خدائى نازل شده که مبدأ و منشأ هر کمال و جمال و خوبى و زیبائى است.
آرى، هم گوینده قرآن، «کریم» است، هم خود قرآن، هم آورنده آن، و هم اهداف قرآن.

* * *

آنگاه به توصیف دوم این کتاب آسمانى پرداخته، مى افزاید: «این آیات در کتاب مستورى جاى دارد» (فِی کِتاب مَکْنُون).
در همان «لوح محفوظ» در «علم خدا» که از هر گونه خطا و تغییر و تبدیل محفوظ است. بدیهى است کتابى که از چنان مبدأى سرچشمه مى گیرد، و نسخه اصلى آن در آنجا است، از هر گونه دگرگونى و خطا و اشتباه مصون است.

* * *

و در سومین توصیف مى فرماید: «این کتاب را جز پاکان نمى توانند مس کنند»! (لایَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ).(3)
بسیارى از مفسران به پیروى از روایاتى که از امامان معصوم(علیهم السلام)وارد شده، این آیه را به «عدم جواز مس کتابت قرآن بدون غسل و وضو» تفسیر کرده اند.
در حالى که، گروه دیگرى آن را اشاره به فرشتگان مطهرى مى دانند که، از قرآن آگاهى دارند، یا واسطه وحى بر قلب پیامبر(صلى الله علیه وآله) بوده اند، نقطه مقابل مشرکان که مى گفتند: این کلمات را شیاطین بر او نازل کرده اند!
بعضى نیز، آن را اشاره به این معنى مى دانند که، حقایق و مفاهیم عالى قرآن را جز پاکان درک نمى کنند، همان گونه که در آیه 2 سوره «بقره» مى خوانیم: ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبِ فِیْهِ هُدىً لِلْمُتَّقِیْنَ: «این کتاب شکى در آن نیست، و مایه هدایت پرهیزکاران است»، و به تعبیر دیگر، حداقل پاکى که روح «حقیقت جوئى» است براى درک حداقل مفاهیم آن لازم است، و هر قدر پاکى و قداست بیشتر شود، درک انسان از مفاهیم قرآن و محتواى آن افزون خواهد شد.
ولى، هیچ منافاتى در میان این سه تفسیر وجود ندارد، و ممکن است همه در مفهوم آیه جمع باشد.

* * *

در چهارمین و آخرین توصیف از قرآن مجید، مى فرماید: «این قرآن از سوى پروردگار عالمیان نازل شده است» (تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ).(4)
خدائى که مالک و مربى تمام جهانیان است این قرآن را براى تربیت انسانها بر قلب پاک پیامبرش، نازل کرده است، و همان گونه که در جهان تکوین مالک و مربى او است، در جهان تشریع نیز هر چه هست از ناحیه او مى باشد.

* * *

سپس مى افزاید: «آیا این قرآن را با این اوصافى که گفته شد، سست و کوچک مى شمرید؟! سهل است آن را انکار و تکذیب مى کنید»؟! (أَ فَبِهذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ).
در حالى که، نشانه هاى صدق و حقانیت از آن به خوبى آشکار است، و باید کلام خدا را با نهایت جدیت پذیرفت، و به عنوان یک واقعیت بزرگ با آن روبرو شد.
«هذَا الْحَدِیث» (این سخن) اشاره به «قرآن» است و «مُدْهِنُون» در اصل، از ماده «دهن» به معنى روغن است، و از آنجا که براى نرم کردن پوست تن، یا اشیاء دیگر، آن را روغن مالى مى کنند، کلمه «ادهان» به معنى مدارا و ملایمت، و گاه، به معنى سستى و عدم برخورد جدى آمده است، و نیز از آنجا که افراد منافق و دروغگو، غالباً زبانهاى نرم و ملایمى دارند، این واژه احیاناً به معنى تکذیب و انکار نیز به کار رفته است، و هر دو معنى در آیه فوق محتمل است، اصولاً انسان چیزى را که باور دارد، جدى مى گیرد، اگر آن را جدى نگرفت، دلیل بر این است که باور ندارد.

* * *

در آخرین آیه مورد بحث مى فرماید: «شما به جاى این که در برابر روزیهاى خداداد، مخصوصاً نعمت بزرگ قرآن شکر بجا آورید آن را تکذیب مى کنید»؟ (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ).(5)
بعضى گفته اند: منظور این است که بهره شما از قرآن تنها تکذیب است، و یا شما تکذیب را وسیله رزق و معاش خود، قرار داده اید.(6)
ولى تفسیر اول، از دو تفسیر اخیر، با آیات پیشین متناسب تر به نظر مى رسد، و با شأن نزولى که براى این آیه ذکر شده نیز هماهنگ تر است; چرا که بسیارى از مفسران از «ابن عباس» نقل کرده اند: در یکى از سفرها همراهان پیامبر(صلى الله علیه وآله)گرفتار تشنگى شدیدى شدند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) دعا کرد بارانى نازل شد، همه سیراب شدند، ولى در این میان حضرت(صلى الله علیه وآله) شنید که مردى مى گوید: «به برکت طلوع فلان ستاره، باران نازل گردید»! (در عصر جاهلیت عربها معتقد به «انواء» بودند و منظورشان از آن، ستارگانى بود که در فواصل مختلفى در آسمان ظاهر مى شدند، و عرب جاهلى عقیده داشت همراه ظهور هر یک از این ستارگان بارانى مى بارد، و لذا تعبیر مى کردند: مُطِرْنا بِنُوْءِ فُلان: «این باران از برکت طلوع فلان ستاره است»! و این یکى از مظاهر شرک و بت پرستى و ستاره پرستى بود).(7)
قابل توجه این که، در بعضى از روایات نقل شده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) کمتر آیات را تفسیر مى کرد، ولى از جمله مواردى که تفسیر نمود، همین آیه بود فرمود: «منظور از «تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ» این است که به جاى شکر روزیهایتان، تکذیب مى کنید».(8)

* * *


 1 ـ «اللّه و العلم الحدیث»، صفحه 33.
2 ـ «راغب» در «مفردات»، ماده «کرم».
3 ـ «لایَمَسُّه» جمله خبریه است که مى تواند به معنى «نهى» یا به معنى «نفى» بوده باشد.
4 ـ «تَنْزِیل» در اینجا مصدرى است به معنى «اسم مفعول» یعنى «منزَّل» مى باشد و خبر براى مبتداى محذوف است، یا خبر بعد از خبر.
5 ـ طبق این تفسیر، در اینجا کلمه «شکر» محذوف است و در تقدیر: «وَ تَجْعَلُونَ شُکْرَ رِزْقِکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ» مى باشد، و یا این که «رزق» کنایه از «شکر رزق» است.
6 ـ مطابق این دو تفسیر چیزى در تقدیر نیست.
7 ـ این حدیث را «طبرسى» در «مجمع البیان» نقل کرده است، در تفسیر «درّ المنثور»، جلد 6، صفحه 163 و «قرطبى»، جلد 9، صفحه 6398 و «مراغى»، جلد 27، صفحه 152 و «روح المعانى»، جلد 27، صفحه 135 نیز با تفاوتهاى مختصرى ذیل آیات مورد بحث آمده است.
8 ـ تفسیر «درّ المنثور»، جلد 6، صفحه 163 و «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 227.
سوره واقعه/ آیه 75- 82 1 ـ ویژگیهاى قرآن مجید
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma