هفت دلیل بر مسأله «معاد»

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 23
سوره واقعه/ آیه 57- 62 دلیلى براى اثبات حجیت «قیاس»


از آنجا که در آیات گذشته سخن از تکذیب کنندگان معاد در میان بود، و اصولاً تکیه بحثهاى این سوره عمدتاً روى مسأله اثبات معاد است، در این آیات به بحث و بررسى پیرامون ادله معاد مى پردازد، روى هم رفته هفت دلیل بر این مسأله مهم ارائه مى دهد که، پایه هاى ایمان را در این زمینه قوى کرده، قلب انسان را به وعده هاى الهى که، در آیات گذشته پیرامون «مقربان» و «اصحاب الیمین» و «اصحاب الشمال» آمده بوده، مطمئن مى سازد.
در مرحله اول، مى گوید: «ما شما را خلق کرده ایم، چرا آفرینش مجدد را تصدیق نمى کنید»؟! (نَحْنُ خَلَقْناکُمْ فَلَوْ لاتُصَدِّقُونَ).(1)
چرا از رستاخیز و معاد جسمانى بعد از خاک شدن بدن، تعجب مى کنید؟ مگر روز نخست شما را از خاک نیافریدیم؟ مگر «حکم الامثال» واحد نیست؟
این استدلال در حقیقت شبیه همان است که در آیات 78 ـ 79 سوره «یس» آمده که، قرآن در پاسخ یکى از مشرکان که استخوان پوسیده اى را در دست گرفته بود و مى گفت: «چه کسى این استخوانها را زنده مى کند»! مى فرماید: وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِىَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِى الْعِظامَ وَ هِىَ رَمِیْمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِى أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْق عَلِیْمٌ: «او براى ما مثالى زد، و آفرینش نخستین خود را فراموش کرد و گفت: چه کسى استخوانهاى پوسیده را زنده مى کند * بگو: همان کس که آن را در آغاز آفرید، و او از همه مخلوقات خود آگاه است».

* * *

در آیه بعد، به دلیل دوم اشاره کرده مى فرماید: «آیا از نطفه اى که در رحم مى ریزید آگاه هستید»؟! (أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ).(2)

* * *

«آیا شما در طول مراحل جنینى آن را آفرینشهاى مکرر مى دهید؟ یا ما آفریدگاریم»؟! (أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ).
چه کسى این نطفه بى ارزش و ناچیز را هر روز به شکل تازه اى در مى آورد و خلقتى بعد از خلقتى، و آفرینشى بعد از آفرینشى مى دهد؟ راستى این تطورات شگفت انگیز که اعجاب همه «اولو الالباب» و متفکران را برانگیخته، از ناحیه شما است یا خدا؟ آیا کسى که قدرت بر این آفرینشهاى مکرر دارد، از زنده کردن مردگان در قیامت عاجز است؟!
این آیه در حقیقت شبیه آیه 5 سوره «حج» است که مى فرماید: یا أَیُّهَا النّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِى رَیْب مِنَ الْبَعْثِ فَإِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة ثُمَّ مِنْ عَلَقَة ثُمَّ مِنْ مُضْغَة مُخَلَّقَة وَ غَیْرِ مُخَلَّقَة لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرَّ فِى الْاَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَل مُسَمّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً: «اى مردم اگر در رستاخیز شک دارید (به این نکته توجه کنید که) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه (چیزى شبیه به گوشت جویده) که بعضى داراى شکل و خلقت است و بعضى بدون شکل، هدف این است که براى شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم) و جنین هائى را که بخواهیم تا مدت معینى در رحم مادران قرار مى دهیم، (و آنچه را بخواهیم ساقط مى کنیم) بعد شما را به صورت طفلى بیرون مى فرستیم».
از اینها گذشته، اگر آنچه را دانشمندان امروز درباره این قطره آب (ظاهراً ناچیز) دریافته اند در نظر بگیریم، مطلب روشنتر مى شود; چرا که مى گویند: آنچه باعث تولید نطفه انسان مى شود ترکیبى است از «اسپرم» (نطفه مرد) با «اوول» (نطفه زن) و «اسپرمها» کرمکهاى بسیار کوچک ذره بینى هستند که، در هر مرتبه انزال، ممکن است بین دو تا پانصد میلیون «اسپرم» در آن وجود داشته باشد! (یعنى به اندازه جمعیت چندین کشور جهان!).(3)
و عجب این که، این موجود بسیار کوچک، بعد از ترکیب با نطفه زن، به زودى رشد مى کند، و به طور سرسام آورى تکثیر یافته، و سلولهاى بدن انسان را مى سازد، و با این که سلولها ظاهراً همه مشابهند، به زودى از هم جدا مى شوند، گروهى قلب انسانى را تشکیل مى دهند، گروهى دست و پا، و گروهى گوش و چشم، و هر یک درست در جاى خود قرار مى گیرند، نه سلولهاى قلب به جاى کلیه مى روند، و نه سلولهاى کلیه به جاى قلب، نه یاخته هاى گوش در محل یاخته هاى چشم قرار مى گیرند و نه بر عکس، خلاصه این که، نطفه در دوران جنینى، عوالم پر غوغائى را طى مى کند تا به صورت طفلى متولد گردد، و همه اینها در پرتو خالقیت مستمر و مداوم الهى است، در حالى که نقش ساده انسان در این خلقت، فقط در یک لحظه تمام مى شود، و آن لحظه ریختن نطفه است در رحم و بس!
آیا این خود دلیل زنده اى بر مسأله معاد نیست؟ که چنین قادر متعالى قدرت بر احیاى مردگان را دارد؟!.(4)

* * *

آنگاه به بیان دلیل سوم پرداخته، مى گوید: «ما در میان شما مرگ را مقدر ساختیم، و هرگز کسى بر ما پیشدستى نمى کند» (نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ).
آرى، ما هرگز مغلوب نخواهیم شد، و اگر مرگ را مقدر کرده ایم نه به خاطر این است که نمى توانیم عمر جاویدان بدهیم.

* * *

بلکه هدف این بوده است که: «گروهى از شما را ببریم و گروه دیگرى را به جاى آنها بیاوریم، و سرانجام شما را در جهانى که نمى دانید، آفرینش تازه بخشیم» (عَلى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَکُمْ وَ نُنْشِئَکُمْ فِی ما لاتَعْلَمُونَ).
در تفسیر این آیه، نظر دیگرى غیر از آنچه در بالا گفتیم نیز وجود دارد، و آن این که، این آیه دنباله آیه قبل است، نه بیان هدف آن مى گوید: ما هرگز عاجز و مغلوب نیستیم از این که گروهى را ببریم و گروه دیگرى را جانشین آنها سازیم.(5)
در مورد جمله «عَلى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَکُمْ» نیز دو تفسیر وجود دارد: یکى همان تفسیرى است که در بالا ذکر کردیم که در میان مفسران مشهور است، و مطابق آن، سخن از تبدیل اقوام در این دنیا است، تفسیر دوم مى گوید: منظور از «امثال» خود انسانها هستند که، در قیامت باز مى گردند، و تعبیر به «مثل» به خاطر آن است که، انسان با تمام خصوصیاتش باز نمى گردد، بلکه در زمان دیگر و کیفیات تازه اى از نظر جسم و روح خواهد بود.
ولى تفسیر اول، مناسب تر به نظر مى رسد، و به هر حال، هدف این است که، از مسأله مرگ، استدلالى براى رستاخیز بیان کند، استدلال را مى توان به این صورت توضیح داد: خداوند حکیم که انسانها را آفریده، و مرتباً گروهى مى میرند و گروه دیگرى جانشین آنها مى شوند، هدفى داشته، اگر این هدف تنها زندگى دنیا بوده، سزاوار است که عمر انسان جاودان باشد، نه آنقدر کوتاه و آمیخته با هزاران ناملائمات که، به آمد و رفتش نمى ارزد.
بنابراین، قانون مرگ به خوبى گواهى مى دهد که، اینجا یک گذرگاه است نه یک منزلگاه، یک پل است، نه یک مقصد; چرا که اگر مقصد و منزل بود باید دوام مى داشت.
جمله «وَ نُنْشِئَکُمْ فِی ما لاتَعْلَمُونَ» (شما را مى آفرینیم به صورتهائى که نمى دانید) ظاهراً اشاره به آفرینش انسان در قیامت است که، مى تواند هدفى براى مرگ و حیات این دنیا باشد.
بدیهى است چون هیچ کس سراى آخرت را ندیده، از اصول و نظاماتى که بر آن حاکم است بى خبرند، حتى بیان حقیقت آن در قالب الفاظ ما نمى گنجد، تنها شبحى از آن را از دور مى بینیم.
ضمناً آیه فوق، کاملاً بیانگر این واقعیت است که، شما را در جهان نوین و با اشکال و شرائط تازه مى آفرینیم که از آن خبر ندارید.(6)

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، سخن از چهارمین دلیل معاد است، مى فرماید: «شما نشأه اولى (این جهان) را دانستید، چگونه متذکر نمى شوید که نشأه و عالم دیگرى بعد از آن است» (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى فَلَوْ لاتَذَکَّرُونَ).
این دلیل را به دو گونه مى توان بیان کرد:
نخست این که، فى المثل اگر ما از بیابانى بگذریم و در آن قصر بسیار مجلل و باشکوهى با محکمترین و عالیترین مصالح، و تشکیلات وسیع و گسترده، ببینیم، و بعد به ما بگویند این همه تشکیلات و ساختمان عظیم براى این است که، فقط قافله کوچکى چند ساعتى در آن بیاساید و برود، پیش خود مى گوئیم این کار حکیمانه نیست; زیرا براى چنین هدفى، مناسب این بود چند خیمه کوچک برپا شود.
دنیاى با این عظمت و این همه کرات، خورشید، ماه و انواع موجودات زمینى، نمى تواند براى هدف کوچکى مثل زندگى چند روزه بشر در دنیا آفریده شده باشد، و گرنه آفرینش جهان پوچ و بى حاصل است، این تشکیلات عظیم براى موجود شریفى مثل انسان آفریده شده، تا خداى بزرگ را از آن بشناسد، معرفتى که در زندگى دیگر، سرمایه بزرگ او است.
این بیان در حقیقت شبیه همان است که در آیه 27 سوره «ص» درباره معاد آمده است: وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذِیْنَ کَفَرُوا: «ما آسمان و زمین و آنچه را در میان آنهاست بیهوده نیافریده ایم، این گمان کافران است».
دیگر این که: صحنه هاى معاد را در این جهان، در هر گوشه و کنار با چشم خود مى بینید، همه سال در عالم گیاهان صحنه رستاخیز تکرار مى شود، زمینهاى مرده را با نزول قطرات حیاتبخش باران زنده مى کند، چنان که در آیه 39 سوره «فصلت» مى فرماید: إِنَّ الَّذِى أَحْیاها لَمُحْىِ الْمَوْتى: «کسى که این زمینهاى مرده را زنده مى کند هم او است که مردگان را زنده مى کند»!
در آیه 6 سوره «حج» نیز به همین معنى اشاره شده است.

* * *


1 ـ «لولا» به اصطلاح براى تحضیض و تحریک بر انجام کارى است، و به گفته بعضى، در اصل، مرکب از «لم» و «لا» بوده که معنى سؤال و نفى را مى رساند، و سپس «میم» تبدیل به «واو» شده، این واژه در جائى به کار مى رود که فرد یا افرادى در انجام کارى مسامحه مى کنند و به آنها گفته مى شود: چرا چنین و چنان نمى کنید؟
2 ـ «رأیتم» در اینجا از «رؤیت» به معنى «علم» است نه مشاهده با چشم.
3 ـ «اولین دانشگاه»، جلد 1، صفحه 241 (بحث جنین شناسى).
4 ـ در این زمینه توضیحات دیگرى در جلد 14، صفحه 22 به بعد، ذیل آیه 5 سوره «حج» آورده ایم.
5 ـ طبق تفسیر اول، جار و مجرور در «على ان نبدل» متعلق است به «قدرنا» که در آیه قبل آمده، و طبق تفسیر دوم متعلق است به «مسبوقین» (دقت کنید).
6 ـ بعضى آیه فوق را اشاره به «مسخ اقوام» در این جهان دانسته اند که خداوند آنها را به اشکالى که از آن خبر ندارند مسخ نموده است، ولى این معنى با ظاهر آیه هماهنگ نیست.
سوره واقعه/ آیه 57- 62 دلیلى براى اثبات حجیت «قیاس»
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma