در آیات گذشته، پنج قسمت از مواهب و ویژگیهاى این دو باغ بهشتى عنوان شده بود، در اینجا به سراغ ششمین نعمت مى رود، و آن همسران پاک بهشتى است، مى فرماید: «در این قصرهاى بهشتى زنانى هستند که جز به همسران خود چشم ندوخته، و جز به آنها عشق نمىورزند» (فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ).(1)
و هیچ انس و جن قبلاً با آنها تماس نگرفته است (لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لاجَانٌّ).(2)
بنابراین، آنها دوشیزه اند، و دست نخورده، و پاک از هر نظر.
از «ابوذر» نقل شده است که: «همسر بهشتى به شوهرش مى گوید: سوگند به عزت پروردگارم که در بهشت چیزى را بهتر از تو نمى یابم، سپاس مخصوص خداوندى است که مرا همسر تو، و تو را همسر من قرار داد».(3)
«طَرْف» (بر وزن حرف) به معنى پلک چشمها است، و از آنجا که به هنگام نگاه کردن، پلکها به حرکت در مى آید، کنایه از نگاه کردن است، بنابراین، تعبیر به «قاصِراتُ الطَّرْفِ»، اشاره به زنانى است که نگاهى کوتاه دارند، یعنى فقط به همسرانشان عشق مىورزند، و این یکى از بزرگترین امتیازات همسر است که، جز به همسرش نیندیشد و به غیر او علاقه نداشته باشد.
* * *
باز در تعقیب این نعمت بهشتى تکرار مى کند: «کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
* * *
سپس به توصیف بیشترى از این همسران بهشتى پرداخته، مى گوید: «آنها همچون یاقوت و مرجانند»! (کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ).
به سرخى و صفا و درخشندگى «یاقوت»، و به سفیدى و زیبائى شاخه «مرجان»، هنگامى که این دو رنگ (یعنى سفید و سرخ شفاف) به هم آمیزند، زیباترین رنگ را به آنها مى دهند.
«یاقوت» سنگى است معدنى و معمولاً سرخ رنگ، و «مرجان» حیوانى است دریائى شبیه شاخه هاى درخت که، گاه به رنگ سفید و گاه قرمز یا رنگهاى دیگر است، و در اینجا ظاهرا منظور نوع سفید آن است.(4)
* * *
بار دیگر به دنبال این نعمت بهشتى مى فرماید: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
* * *
و در پایان این بحث مى گوید: «آیا جزاى نیکى جز نیکى خواهد بود» (هَلْ جَزاءُ الإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ).(5)
آیا آنها که در دنیا کار نیک کرده اند، جز پاداش نیک الهى، انتظارى درباره آنها مى رود؟
گرچه در روایات اسلامى یا تفسیر مفسران، «احسان» در این آیه، تنها به معنى «توحید» یا به معنى «توحید و معرفت» یا به معنى «اسلام» تفسیر شده، ولى، پیداست، اینها هر کدام مصداق روشنى از این مفهوم گسترده است که، هر گونه نیکى را در عقیده، گفتار و عمل شامل مى شود.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: آیَةٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ مُسَجَّلَةٌ، قُلْتُ وَ مَا هِىَ؟ قَالَ قَولُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» جَرَتْ فِى الْکَافِرِ وَ الْمُؤْمِنِ، وَ الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ، وَ مَنْ صُنِعَ إِلَیْهِ مَعْرُوفٌ فَعَلَیْهِ أَنْ یُکَافِئَ بِهِ وَ لَیْسَ الْمُکافاةُ أَنْ تَصْنَعَ کَمَا صَنَعَ حَتّى تُرْبِی، فَإِنْ صَنَعْتَ کَما صَنَعَ کانَ لَهُ الْفَضْلُ بَالْإِبْتِداءِ!: «آیه اى در قرآن است که عمومیت و شمول کامل دارد.
راوى مى گوید: عرض کردم: کدام آیه است؟ فرمود: این سخن خداوند متعال که : هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ: که درباره کافر و مؤمن نیکوکار و بدکار، جارى مى شود (که پاسخ نیکى را باید به نیکى داد) و هر کس به او نیکى شود، باید جبران کند، و راه جبران این نیست که به اندازه او نیکى کنى، بلکه باید بیش از آن باشد; زیرا اگر همانند آن باشد، نیکى او برتر است; چرا که او آغازگر بوده»!.(6)
بنابراین، پاداش الهى در قیامت نیز، بیش از عمل انسان در دنیا خواهد بود، طبق همان استدلالى که امام(علیه السلام) در حدیث فوق فرموده است.
«راغب» در «مفردات» مى گوید: «احسان» چیزى برتر از «عدالت» است; زیرا «عدالت» این است که، انسان آنچه بر عهده او است بدهد، و آنچه متعلق به او است بگیرد، ولى «احسان» این است که، بیش از آنچه وظیفه او است انجام دهد، و کمتر از آنچه حق او است بگیرد.
* * *
باز در اینجا از بندگان اقرار مى گیرد که: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
چرا که این قانون، یعنى «جزاى احسان به احسان»، خود نعمتى است بزرگ از ناحیه خداوند بزرگ، و نشان مى دهد که پاداش او در برابر اعمال بندگان نیز، در خور کرم او است، نه درخور اعمال آنها، تازه اگر آنها عملى دارند، و اطاعتى مى کنند، آن هم به توفیق و لطف خدا است و برکاتش نیز به خودشان مى رسد.
* * *