دو بهشت در انتظار خائفان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 23
سوره الرحمن/ آیه 46- 55 سوره الرحمن/ آیه 56- 61


در این آیات، دوزخیان را به حال خود رها کرده، به سراغ بهشتیان مى رود، و از نعمتهاى دلپذیر، بى نظیر و شوق انگیز بهشت، قسمتهائى را بر مى شمرد، تا در مقایسه با کیفرهاى شدید و دردناک دوزخیان، اهمیت هر کدام روشنتر گردد.
مى فرماید: «براى کسى که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است» (وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ).
«خوف از مقام پروردگار» یا به معنى خوف از مواقف قیامت و حضور در پیشگاه او براى حساب است، و یا به معنى خوف از مقام علمى خدا و مراقبت دائمى او نسبت به همه انسانها است.(1)
تفسیر دوم، مناسب چیزى است که در آیه 33 سوره «رعد» آمده که مى فرماید: أَفَمَنْ هُوِ قائِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسِ بِما کَسَبَتْ: «آیا کسى که بالاى سر همه ایستاده حافظ و مراقب اعمال همگان است، همچون کسى است که این صفت را ندارد»؟
و متناسب با حدیثى است که از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: مَنْ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ یَرَاهُ، وَ یَسْمَعُ مَا یَقُولُ، وَ یَعْلَمُ مَا یَعْمَلُهُ مِنْ خَیْر أَوْ شَرّ، فَیَحْجُزُهُ ذَلِکَ عَنِ الْقَبِیحِ مِنَ الْأَعْمَالِ، فَذَلِکَ الَّذِی خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ، وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى: «کسى که مى داند خدا او را مى بیند، و آنچه مى گوید مى شنود، و آنچه را از خیر و شر انجام مى دهد مى داند، و این توجه او را از اعمال قبیح باز مى دارد، این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است، و خود را از هواى نفس بازداشته».(2)
در اینجا تفسیر سومى است که: منظور ترس از خدا است، نه به خاطر آتش دوزخ و طمع در نعیم بهشت، بلکه تنها به خاطر «مقام پروردگار و جلال او» خائف است.
و نیز تفسیر چهارمى، وجود دارد که: منظور از «مقام پروردگار»، مقام عدالت او است; چرا که ذات مقدس او مایه خوف نیست، بلکه، خوف از عدالت او است، و خوف از عدالت نیز، بازگشت به خوف از اعمال خود انسان مى کند; زیرا کسى که پاک است از محاسبه اش چه باک است؟ مجرمان هنگامى که از کنار محکمه و دادگاه و زندان مى گذرند ترسانند، اما براى پاکان فرق نمى کند که، آنجا دادگاه است یا هر مکان دیگر.
البته خوف از پروردگار، سرچشمه هاى مختلفى دارد: گاه، همان اعمال ناپاک و افکار آلوده است، و گاه، مقربان به خاطر قرب به ذات پاکش، کمترین ترک اولى و غفلت، مایه وحشت آنها است، و گاه، بدون همه اینها هنگامى که تصور آن ذات نامحدود و عظمت بى انتها را مى کنند، در مقابل او احساس حقارت کرده و حالت خوف به آنها دست مى دهد، این خوفى است که از نهایت معرفت پروردگار حاصل مى شود و مخصوص عارفان و مخلصان درگاه او است.
این تفسیرهاى چهارگانه، با هم تضادى ندارند و ممکن است در مفهوم آیه جمع باشد.
و اما «جَنَّتان» (دو باغ بهشت) ممکن است «بهشت اول» بهشت مادى و جسمانى باشد و «بهشت دوم» بهشت معنوى و روحانى، چنان که در آیه 15 سوره «آل عمران» آمده است: «لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ».
در این آیه، علاوه بر بهشت جسمانى که نهرها از زیر درختانش مى گذرد، و همسران پاک در آن هستند، از بهشت معنوى که، خشنودى خدا است، سخن مى گوید.
یا این که، «بهشت اول»، به عنوان پاداش اعمال به آنها داده مى شود، و «بهشت دوم» به عنوان تفضل، چنان که در آیه 38 «نور» آمده است: لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ: «هدف این است که خداوند پاداش بهترین اعمال آنها را بدهد و از فضلش بر آن بیفزاید».
یا این که، یک بهشت براى اطاعت، و دیگرى براى ترک معصیت است.
و یا یکى براى ایمان و عقیده، و دیگرى براى اعمال صالح و مانند آن.
یا این که، چون مخاطب جن و انس هستند، هر یک از این دو بهشت، به گروهى از آنها تعلق دارد.
البته هیچ یک از این تفسیرها دلیل خاصى ندارد و در عین حال، همه آنها ممکن است در آیه جمع باشد، آنچه مسلم است، خداوند باغهاى متعددى از بهشت در اختیار بندگان صالح مى گذارد که، در آن رفت و آمد دارند، دوزخیان «در میان آتش و آب سوزان در طوافند»، و اینها در «باغهاى بهشت».

* * *

باز به دنبال این نعمت بزرگ، همگان را مخاطب ساخته مى گوید: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

* * *

سپس، در توصیف این دو بهشت مى افزاید: «آنها داراى انواع نعمتها و درختان پر شاخه با طراوتند» (ذَواتا أَفْنان).
«ذَواتا» تثنیه «ذات» به معنى «صاحب» و دارنده است.(3)
«أَفْنان» جمع «فنن» (بر وزن قلم) در اصل، به معنى شاخه هاى تازه و پر برگ است، و گاه به معنى «نوع» نیز به کار مى رود، و در آیه مورد بحث، در هر یک از این دو معنى ممکن است استعمال شده باشد، در صورت اول: اشاره به شاخه هاى با طراوت درختان بهشتى است، بر عکس درختان دنیا که داراى شاخه هاى پیر و جوان و خشکیده هستند.
و در صورت دوم: اشاره به تنوع نعمتهاى بهشت و انواع مواهب آن است، استعمال در هر دو معنى نیز بى مانع است.
این احتمال نیز وجود دارد که، درختان بهشتى به گونه اى هستند که در یک درخت، شاخه هاى مختلفى است و بر هر شاخه نوعى از میوه ها.

* * *

و به دنبال این نعمت، باز همان سؤال تکرار مى شود که: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

* * *

از آنجا که یک باغ سرسبز و خرم و پر طراوت، علاوه بر درختان، باید چشمه هاى آب جارى داشته باشد، در آیه بعد مى افزاید: «در آن دو بهشت، دو چشمه به طور مداوم جریان دارد» (فِیهِما عَیْنانِ تَجْرِیانِ).

* * *

باز در برابر این نعمت، همان سؤال مطرح مى شود: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
گرچه در آیه فوق، سخنى از چگونگى این دو چشمه به میان نیامده، تنها تعبیرى از آن به عنوان «نکره» دیده مى شود که، در این گونه موارد دلیل بر عظمت و اهمیت است، ولى بعضى از مفسران، این دو چشمه را به چشمه هاى «سَلْسَبیل» و «تَسْنِیم» که به ترتیب در آیه هاى 18 «دهر»، و 27 «مطففین» آمده، تفسیر کرده اند، و گاه گفته شده: یکى از این دو چشمه، چشمه «شراب طهور» و چشمه دوم، چشمه «عسل مصفى» است که، هر دو در آیه 15 سوره «محمّد» آمده است.
و اگر ما «جَنَّتان» را در آیات گذشته، به معنى «بهشت معنوى و مادى» تفسیر کنیم، طبعاً این دو چشمه نیز، یکى معنوى (همچون چشمه معرفت) و دیگرى چشمه مادى (همچون چشمه هاى آب زلال یا شیر و عسل و شراب طهور است)، ولى دلیل خاصى براى هیچ یک از این تفاسیر در دست نیست.

* * *

در آیه بعد که نوبت به میوه هاى این دو باغ بهشتى مى رسد، مى فرماید: «در آنها از هر میوه اى دو نوع وجود دارد» (فِیهِما مِنْ کُلِّ فاکِهَة زَوْجانِ).
نوعى که در دنیا نمونه آن را دیده اید، و نوعى که هرگز شبیه و نظیر آن را در این جهان ندیده اید.
بعضى از مفسران نیز آن را به دو نوع «تابستانى و زمستانى» و یا «خشک و تر» و یا «کوچک و بزرگ» تفسیر کرده اند، ولى هیچ یک از اینها دلیل روشنى ندارد، این اندازه مسلم است که، میوه هاى بهشتى کاملاً متنوع و گوناگون مى باشد، و هر کدام از دیگرى بهتر و جالبتر است.

* * *

باز مى افزاید: «کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

* * *

در آیات پیشین، سه قسمت از ویژگیهاى این دو باغ بهشتى مطرح شد، اکنون به سراغ ویژگى چهارم مى رویم که، مى فرماید: «این در حالى است که بهشتیان بر فرشهائى نشسته، و تکیه کرده اند که آستر آنها از پارچه هاى ابریشمین است» (مُتَّکِئِینَ عَلى فُرُش بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَق).(4)
معمولاً انسان، وقتى تکیه مى کند که، در محیطى آرام و در نهایت امنیت باشد، این تعبیر نشانه آرامش کامل روح بهشتیان است.
«فُرُش» (بر وزن شتر) جمع «فراش» به معنى فرشهائى است که گسترده مى شود.
«بَطائِن» جمع «بطانه» به معنى آستر است، و «اِسْتَبْرَق» به معنى حریر ضخیم است.
جالب توجه این که: در اینجا گرانقیمت ترین پارچه اى که در دنیا تصور مى شود، آستر این فرشها ذکر شده، اشاره به این که، قسمت روئین آن چیزى است که از لطافت و زیبائى و جذابیت در وصف نمى گنجد; چرا که معمولاً در دنیا آستر را به خاطر این که ظاهر نمى شود، از جنس کم اهمیتى تهیه مى کنند، و به این ترتیب، کم اهمیت ترین جنسهاى آن جهان، پرارزشترین جنس این جهان است، اکنون باید فکر کرد که متاع پر ارزش آن چگونه است؟
قدر مسلم این است که، مواهب الهى در سراى دیگر، چیزى نیست که در الفاظ ما بگنجد، و یا حتى قدرت تصور آن را داشته باشیم، تنها شبحى از دور، در لابلاى این گونه آیات پرمعنى، براى ما تجلى مى کند.
این نکته نیز قابل توجه است که، در آیات دیگر قرآن مى خوانیم که: بهشتیان بر «أَرائِک» (تختهاى سایبان دار)، و «سَرِیر» (تختهاى بدون سایبان)، تکیه مى کنند، اما در اینجا مى گوید: تکیه بر فرشها دارند، ممکن است اینها همه به خاطر تنوع در لذات بهشتى باشد که، گاهى بر آن و گاهى بر این تکیه مى زنند، و نیز ممکن است این فرشهاى گرانبها را بر آن تختها بگسترانند، و یا اشاره به مسائل مهمترى است که، درک آن براى ما ساکنان دنیا ممکن نیست.
و بالاخره در پنجمین نعمت، به چگونگى نعمتهاى این باغ بهشتى اشاره کرده مى گوید: «میوه هاى رسیده این دو بهشت در دسترس است» (وَ جَنَى الْجَنَّتَیْنِ دان).
آرى، زحمتى که معمولاً در چیدن میوه هاى دنیا وجود دارد در آنجا به هیچ وجه نیست.
«جَنى» (بر وزن بقا) به معنى میوه اى است که، موقع چیدن آن فرا رسیده، و «دان» در اصل «دانى» و به معنى نزدیک است.

* * *

و باز همگان را در اینجا مخاطب ساخته مى گوید: «کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

* * *


1 ـ در صورت اول «مقام» اسم مکان است و در صورت دوم مصدر میمى.
2 ـ «اصول کافى»، جلد 2، صفحه 70 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 197 ـ از ذیل حدیث چنین بر مى آید که، امام این سخن را در تفسیر آیه «وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» ـ «سوره نازعات»، آیه 40 ـ فرموده، هر چند محتواى هر دو آیه یکى است.
3 ـ به عقیده بعضى، اصل «ذات» که مفرد مؤنث است «ذوات» بوده که «واو» به عنوان تخفیف حذف شده، و به شکل «ذات» در آمده، و از آنجا که تثنیه کلمات را به صورت اصلى برمى گرداند در اینجا «ذواتان» شده و به هنگام اضافه، «نون» آن حذف گردیده است، در «مجمع البحرین»آمده که: «اصل «ذو»، «ذوا» (بر وزن عصا) بوده» و بنابراین، تعجب نیست که مؤنث آن «ذوات» باشد.
4 ـ «مُتَّکِئِیْن» حال است براى بهشتیان که در آیات قبل به عنوان «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» ذکر شده است.
سوره الرحمن/ آیه 46- 55 سوره الرحمن/ آیه 56- 61
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma