گنهکاران از سیمایشان شناخته مى شوند!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 23
سوره الرحمن/ آیه 37- 45 سوره الرحمن/ آیه 46- 55


در تعقیب آیات گذشته که بعضى از حوادث رستاخیز را بازگو مى کرد، این آیات، همچنان ادامه همان بحث و ذکر خصوصیات دیگرى از صحنه قیامت، و چگونگى حساب، و مجازات، و کیفر است.
نخست مى فرماید: «هنگامى که آسمان شکافته شود، و همانند روغن مذاب گلگون گردد، حوادث هولناکى واقع مى شود که هیچ کس را یاراى تحمل آن نیست» (فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ).(1)
از مجموع آیات «قیامت» به خوبى استفاده مى شود که، در آن روز نظام کنونى جهان به کلى در هم مى ریزد، و حوادث بسیار هول انگیز در سرتاسر عالم رخ مى دهد، کواکب، سیارات، زمین و آسمان دگرگون مى شوند، و مسائلى که تصور آن امروز براى ما مشکل است، واقع مى گردد، و از جمله چیزى است که در آیه فوق آمده است که، کرات آسمانى از هم مى شکافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در مى آید.
«وَرْدَة» و «وَرد» به معنى «گل» است و از آنجا که گلها غالباً سرخ رنگند معنى سرخ را در اینجا تداعى مى کند.
این واژه به معنى اسبهاى سرخ رنگ نیز آمده، و از آنجا که این گونه اسبها در فصول سال تغییر رنگ مى دهند، در فصل بهار کمى زرد رنگ و در فصل زمستان سرخ رنگ، و در شدت سرما تیره رنگ مى شوند، دگرگونیهائى که صحنه آسمان در قیامت پیدا مى کند، به آن تشبیه شده است که، گاه همچون شعله آتش سرخ و سوزان، و گاه زرد رنگ، و گاه سیاه دودآلود و تیره و تار مى شود.
«دِهان» (بر وزن کتاب) به معنى روغن مذاب، و گاه به معنى دُردى است که در روغن ته نشین مى کند، و غالباً رنگهاى مختلفى دارد. این تشبیه ممکن است از این نظر باشد که، رنگ آسمان به صورت روغن مذاب گلگون در مى آید، و یا اشاره به ذوب شدن کرات آسمانى، و یا رنگهاى مختلف آن بوده باشد، بعضى «دهان» را به معنى «چرم سرخ رنگ» نیز تفسیر کرده اند ، و در هر صورت، این تشبیهات تنها مى تواند شبحى از آن صحنه هولناک را مجسم سازد; چرا که در واقع شباهتى به هیچ حادثه اى از حوادث این دنیا ندارد، و صحنه هائى است که تا کسى نبیند، نمى داند.

* * *

و از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناک در صحنه قیامت، و یا قبل از آن هشدارى است به همه مجرمان و مؤمنان، و لطفى است از الطاف الهى، بعد از آن همان جمله سابق را تکرار فرموده، مى گوید: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

* * *

در آیه بعد، از حوادث تکوینى قیامت، به وضع انسان گنهکار در آن روز، پرداخته، مى افزاید: «در آن روز هیچ کس از انس و جن از گناهش پرسش نمى شود» (فَیَوْمَئِذ لایُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لاجَانٌّ).
چرا سؤال نمى کنند؟ براى این که همه چیز در آن روز آشکار است، «یَوْمُ الْبُروز» است، و در چهره انسانها همه چیز خوانده مى شود.
ممکن است تصور شود، این آیه با آیاتى که تصریح و تأکید بر مسأله سؤال از بندگان در قیامت مى کند، تضاد دارد، مانند آیه 24 «صافات»: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ: «آنها را متوقف سازید که باید از آنها سؤال شود» و آیات 92 ـ 93 سوره «حجر»: فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ: «به پروردگارت سوگند که از همه آنها سؤال مى کنیم از کارهائى که انجام مى دادند».
ولى، با توجه به یک نکته، این مشکل حل مى شود و آن این که: قیامت یک روز بسیار طولانى است، و انسان از مواقف و گذرگاهاى متعددى باید بگذرد، و در هر صحنه و موقفى باید مدتى بایستد، طبق بعضى از روایات، این مواقف پنجاه موقف است، در بعضى از این مواقف مطلقاً سؤالى نمى شود، بلکه «رنگ رخساره خبر مى دهد از سرّ درون»، چنان که در آیات بعد، خواهد آمد.
و در بعضى از مواقف، مهر بر دهان انسان گذارده مى شود و اعضاى بدن به شهادت برمى خیزند.(2)
در بعضى، از انسانها دقیقاً پرسش مى شود.(3)
و در بعضى دیگر، انسانها به جدال و دفاع و مخاصمه برمى خیزند،(4)خلاصه هر صحنه اى شرایطى دارد و هر صحنه، از صحنه دیگر خوفناکتر است.

* * *

و باز در تعقیب آن، همگان را مخاطب ساخته مى گوید: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

* * *

آرى، در آن روز سؤال نمى شود، بلکه «مجرمان با قیافه هایشان شناخته مى شوند» (یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ).(5)
گروهى داراى چهره هاى بشاش، نورانى و درخشانند که بیانگر ایمان و عمل صالح آنهاست، و گروهى دیگر، صورتهائى سیاه، تاریک، زشت و عبوس دارند که نشانه کفر و گناه آنهاست، چنان که در آیات 38 تا 41 سوره «عبس» مى خوانیم: وُجُوهٌ یَوْمَئِذ مُسْفِرَةٌ * ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ * وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذ عَلَیْها غَبَرَةٌ * تَرْهَقُها قَتَرَةٌ: «در آن روز، چهره هائى درخشان و نورانیند * خنندان و مسرورند * و چهره هائى تاریک * که سیاهى مخصوصى آن را پوشانیده».
سپس مى افزاید: «آنگاه آنها را با موهاى پیش سر، و پاهایشان مى گیرند، و به دوزخ مى افکنند»! (فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ).
«نَواصى» جمع «ناصیه» چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: در اصل به معنى موهاى پیش سر و «أَخَذَ بِهِ ناصِیَهُ» به معنى گرفتن موى پیش سر است، و گاه کنایه از غلبه کامل بر چیزى مى آید.
«أَقْدام» جمع «قدم» به معنى پاها است.
گرفتن مجرمان با موى پیش سر، و پاها، ممکن است به معنى حقیقى آن باشد که، مأموران عذاب این دو را مى گیرند و آنها را از زمین برداشته، با نهایت ذلت به دوزخ مى افکنند، و یا کنایه از نهایت ضعف و ناتوانى آنها در چنگال مأموران عذاب الهى است که، این گروه را با خوارى تمام به دوزخ مى برند، و چه صحنه دردناک و وحشتناکى است آن صحنه؟

* * *

باز از آنجا که یادآورى این مسائل در زمینه معاد، هشدار و لطفى است به همگان، مى افزاید: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

* * *

در آیه بعد، مى فرماید: «این همان دوزخى است که مجرمان پیوسته آن را انکار مى کنند» (هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ).
در این که مخاطبین، حاضران در محشرند و این سخن در قیامت به آنها گفته مى شود؟ و یا مخاطب شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى باشد، و در دنیا به او گفته شده است؟ مفسران تفسیرهاى مختلفى دارند، ولى قرائنى در آیه وجود دارد که، معنى دوم را تقویت مى کند; زیرا تعبیر به فعل مضارع (یُکَذِّبُ) و استفاده از جمله غائب با عنوان «مُجْرِمُون»، بیانگر این است که، خداوند به پیامبرش(صلى الله علیه وآله)مى گوید: این اوصاف دوزخى است که همواره مجرمان در این دنیا آن را انکار مى کنند، و یا این که، مخاطب همه انس و جن هستند که به آنها هشدار مى دهد: جهنمى که مجرمان آن را انکار مى کنند داراى چنین اوصافى است که مى شنوید، باید به هوش باشید، عاقبت کارتان به آنجا نرسد.

* * *

باز در توصیف جهنم و عذابهاى دردناک آن مى افزاید: «مجرمان در میان دوزخ و آب سوزان در رفت و آمدند» (یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیم آن).
«آن» و «آنى» در اینجا به معنى آبى است که در نهایت حرارت و سوزندگى باشد ، و در اصل از ماده «اِنا» (بر وزن رضا) به معنى «وقت» گرفته شده; زیرا آب سوزان به «وقت و مرحله نهائى» خود رسیده است.
به این ترتیب، آنها از یکسو، در میان شعله هاى سوزان جهنم مى سوزند، و تشنه مى شوند، و تمناى آب مى کنند، و از سوى دیگر، آب جوشان به آنها مى دهند، (یا بر آنها مى ریزند) و این مجازاتى است دردناک.
از بعضى از آیات قرآن استفاده مى شود که، چشمه سوزان «حمیم» در کنار جهنم است، که نخست دوزخیان را در آن مى برند، و سپس در آتش دوزخ مى افکنند: «یُسْحَبُونَ * فِى الْحَمِیمِ ثُمَّ فِى النّارِ یُسْجَرُونَ».(6)
تعبیر به «یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیم آن» در آیه مورد بحث نیز، متناسب با همین معنى است.

* * *

باز به دنبال این هشدار و اخطار شدید بیدارکننده، که لطفى است از ناحیه خداوند، مى فرماید: «کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

* * *


1 ـ در این که «إِذا» در این جمله شرطیه است یا فجائیه و یا ظرفیه؟ احتمالات متعددى داده شده، ولى بهتر همان سوم است و جزاى شرط محذوف مى باشد و ممکن است در تقدیر چنین باشد: «فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ کانَ أَهْوالٌ لایُطِیْقُهَا الْبَیانُ».
2 ـ یس، آیه 65.
3 ـ مانند آیه مورد بحث و دو آیه اى که در بالا اشاره کردیم.
4 ـ نحل، آیه 111.
5 ـ «سیما» در اصل به معنى «علامت و نشانه» است، و هر گونه علامت و نشانه اى را که در صورت و یا سایر نقاط بدنِ آنها باشد شامل مى شود، ولى از آنجا که علائم خوشحالى و بدحالى بیشتر در صورت نمایان مى گردد، به هنگام ذکر این لفظ غالباً صورت تداعى مى شود.
6 ـ مؤمن، آیات 71 و 72.
سوره الرحمن/ آیه 37- 45 سوره الرحمن/ آیه 46- 55
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma