اگر مى توانید از مرزهاى آسمانها بگذرید!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 23
سوره الرحمن/ آیه 31- 36 سوره الرحمن/ آیه 37- 45


نعمتهائى که تاکنون در آیات این سوره مطرح شده، مربوط به این جهان بوده است، ولى در آیات مورد بحث، از محاسبه قیامت و بعضى دیگر از خصوصیات معاد سخن مى گوید که، در عین تهدید بودن براى مجرمان، وسیله تربیت و آگاهى و بیدارى و هم وسیله تشویق و دلگرمى مؤمنان است، و به همین جهت نعمت محسوب مى شود، لذا بعد از ذکر هر کدام، همان سؤال را که درباره نعمتها است تکرار مى کند.
نخست مى فرماید: «به زودى به حساب شما مى پردازیم اى دو گروه انس و جن»! (سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ).(1)-(2)
آرى، در آن روز خداوندِ عالمِ قادر، دقیقاً همه اعمال و گفتار و نیات انس و جن را مورد بررسى و حساب دقیق قرار داده، و کیفر و پاداش مناسب را براى آنها تعیین مى کند.
با این که خداوند هرگاه به چیزى بپردازد، از چیز دیگرى غافل نمى شود، و در آن واحد احاطه علمى به همه کائنات دارد و هرگز چیزى او را از چیز دیگر مشغول نمى سازد «لایَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْن» ولى با این حال، تعبیر به «سَنَفْرُغ» جالب است; چرا که این تعبیر معمولاً در موردى گفته مى شود که، شخصى تمام کارهاى خود را رها مى کند، تا با حواس جمع، به کارى بپردازد، و این تنها در مورد مخلوقاتى است که به حکم محدودیت، هرگاه توجه به چیزى کنند از چیز دیگر باز مى مانند.
ولى، این تعبیر در مورد خداوند چیزى جز تأکید هر چه بیشتر بر مسأله رسیدگى به حساب، نخواهد بود، به گونه اى که هیچ مثقال ذره اى از قلم نخواهد افتاد، و چه عجیب است که خداوند بزرگ، حساب بندگان کوچک خود را بر عهده گیرد، و چه هولناک و وحشتناک است یک چنین محاسبه؟!
«ثَقَلان» از ماده «ثِقْل» (بر وزن کبر) به معنى بار سنگین است، و به معنى «وزن» نیز آمده است، اما «ثَقَل» (بر وزن خبر) معمولاً به متاع و بار مسافر گفته مى شود، و اطلاق آن بر گروه جن و انس به خاطر سنگینى معنوى آنهاست; چرا که خداوند به آنها از نظر عقل، شعور، علم و آگاهى، وزن و ارزش خاصى داده است، هر چند از نظر جسمى نیز در مجموع سنگینى قابل ملاحظه اى دارند، و لذا در آیه 2 سوره «زلزال» مى خوانیم: «وَ أَخْرَجَتِ الأَرْضُ أَثْقالَها»، که یکى از معانى آن، خروج انسانها از قبرها به هنگام رستاخیز است، ولى به هر حال، این تعبیر آیه مورد بحث، بیشتر توجه به جنبه معنوى دارد، به خصوص این که در مورد گروه جن، به نظر مى رسد از نظر جسمى وزن چندانى نداشته باشند.
این نکته نیز قابل تذکر است که، ذکر خصوص این دو گروه به خاطر آن است که، عمده کسانى که مکلف به تکالیف الهى هستند همینها مى باشند.

* * *

و بعد از ذکر این معنى، باز این سؤال را تکرار مى فرماید: «کدامین یک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

* * *

در تعقیب آیه گذشته که از مسأله حساب دقیق الهى سخن مى گفت، باز جن و انس را مخاطب ساخته مى گوید: «اى جمعیت جن و انس! هرگاه به راستى مى خواهید از مجازات و کیفر الهى برکنار مانید اگر مى توانید از مرزهاى آسمانها و زمین بگذرید، و از حیطه قدرت او خارج شوید، ولى هرگز قادر بر این کار نیستید، مگر با نیروئى الهى، و چنین نیروى الهى نیز در اختیار شما نیست» (یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لاتَنْفُذُونَ إِلاّ بِسُلْطان).
به این ترتیب، شما هرگز یاراى فرار از دادگاه عدل خدا و پیامدهاى آن را ندارید، هر جا بروید ملک خدا است، و هر کجا باشید محل حکومت او است، آرى، این موجود ضعیف و ناتوان کجا مى تواند از عرصه قدرت خداوند بگریزد؟ همان گونه که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در دعاى روح پرور «کمیل» عرضه مى دارد: «وَ لایُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ».
«مَعْشَر» در اصل از «عشر» به معنى «عدد ده» گرفته شده است، و چون عدد ده یک عدد کامل است واژه «معشر»، به جمعیت کاملى گفته مى شود که از اصناف و طوائف مختلف، تشکیل گردد.
«أَقْطار» جمع «قطر» به معنى اطراف چیزى است.
«تَنْفُذُوا» از ماده «نفوذ» در اصل به معنى پاره کردن و عبور کردن از چیزى است، و تعبیر به «مِنْ أَقْطار»، اشاره به این است که، جوانب آسمانها را بشکافید و از آن بگذرید، و به خارج آنها سفر کنید.
ضمناً مقدم داشتن «جنّ» در اینجا ممکن است به خاطر این باشد که، آنها آمادگى بیشترى براى سیر آسمانها دارند.
در این که آیه فوق، مربوط به قیامت است، یا دنیا، و یا هر دو؟ در میان مفسران گفتگو است، و چون آیات قبل و بعد از آن، ناظر به رویدادهاى سراى دیگر است، به نظر مى رسد که، این آیه نیز مربوط به فرار از چنگال عدالت الهى در قیامت باشد.
ولى بعضى، با توجه به جمله «لاتَنْفُذُونَ إِلاّ بِسُلْطان» (نمى توانید بگذرید مگر با قدرت و نیرو) آن را اشاره به مسافرتهاى فضائى بشر دانسته اند که، قرآن شرط آن را داشتن سلطه علمى و صنعتى بر این کار دانسته است.
این احتمال نیز داده شده که، هم ناظر به رستاخیز باشد، و هم ناظر به دنیا، یعنى نه در اینجا قادرید بدون قدرت در اقطار آسمان نفوذ کنید، و نه در آنجا، منتها، در اینجا وسیله محدودى در اختیار شما قرار دارد، اما در آنجا هیچ وسیله اى نیست.
بعضى نیز تفسیر چهارمى، براى آن گفته اند که، منظور: نفوذ فکرى و علمى در اقطار آسمانها است که، با قدرت استدلال براى بشر، امکان پذیر است.
ولى، تفسیر اول از همه مناسب تر به نظر مى رسد، و مؤید آن، بعضى از اخبارى است که در منابع اسلامى در این زمینه، نقل شده، از جمله در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «روز قیامت، خداوند بندگان را در محل واحدى جمع مى کند و به فرشتگان آسمان پائین وحى مى فرستد: فرود آئید، آنها که دو برابر جمعیت روى زمین از جن و انس هستند فرود مى آیند، سپس اهل آسمان دوم، که آنها نیز دو برابر همه مى باشند فرود مى آیند، و به همین ترتیب فرشتگان هفت آسمان فرود مى آیند و همچون هفت حجابى گرداگرد انس و جن را احاطه مى کنند، اینجاست که منادى صدا مى زند: اى جمعیت جن و انس اگر مى توانید از اقطار آسمانها و زمین بگذرید، اما هرگز نمى توانید، جز با قدرت الهى، و در اینجا مى بینند اطراف آنها را هفت گروه عظیم از فرشتگان فرا گرفته اند (و راهى براى فرار از چنگال عدالت نیست)»،(3) جمع میان تفاسیر نیز امکان پذیر است.

* * *

باز در اینجا دو گروه را مخاطب ساخته، مى گوید: «کدامین یک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
درست است که تهدید فوق، به ظاهر در مسیر مجازات و کیفر است، ولى از آنجا که ذکر آن هشدارى است به همه انسانها، و عاملى است براى اصلاح و تربیت، طبعاً لطف و نعمتى محسوب مى شود. و اصولاً وجود حساب در هر دستگاه، نعمت بزرگى است; چرا که به خاطر آن سرهاى همه به حساب خواهد بود!

* * *

آیه بعد، براى تأکید آنچه در آیه قبل، دائر بر عدم قدرت انس و جن بر فرار از چنگال عدالت آمده، مى افزاید: «شعله هائى از آتش بى دود، و دودهائى متراکم بر شما مى فرستد (و آنچنان شما را از هر سو احاطه مى کنند که راهى براى فرار نیست) و در این هنگام نمى توانید از کسى یارى بطلبید» (یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نار وَ نُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ).
از یکسو، فرشتگان شما را احاطه کرده اند، و از سوى دیگر شعله هاى گرم و سوزان آتش، و دودهاى تیره و تار و خفقان آور، اطراف محشر را فرا مى گیرد، و راهى براى گریز نیست.
«شُواظ» ـ به گفته «راغب» در «مفردات» و «ابن منظور» در «لسان العرب» و بسیارى از مفسران ـ به معنى شعله هاى بى دود آتش است، و بعضى آن را به معنى زبانه هاى آتش که از خود آتش به ظاهر بریده مى شود و سبز رنگ است، تفسیر کرده اند، و در هر حال، این تعبیر اشاره به شدت حرارت آن است.
و «نُحاس» به معنى دود (و یا شعله هاى قرمز رنگ و دودآلود آتش) است که به رنگ مس، در مى آید، بعضى نیز آن را به معنى «مس مذاب» تفسیر کرده اند که، ظاهراً هیچ تناسبى با آیه مورد بحث ندارد; زیرا سخن از موجودى در میان است که انسان را در قیامت احاطه کند و از فرار از دادگاه عدل الهى بازدارد.
و چه عجیب است دادگاه قیامت! که انسان از هر سو در احاطه کامل مأموران الهى و آتش سوزان و دود کشنده، قرار گرفته، و راهى جز حضور در آن دادگاه، و تسلیم در برابر حکم آن محکمه، ندارد.

* * *

باز مى فرماید: «کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید»؟! (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
تعبیر به نعمت در اینجا نیز به خاطر همان لطفى است که در آیه قبل به آن اشاره شد.

* * *


1 ـ باید توجه داشت در رسم الخط قدیمى قرآن مجید در چند مورد «أَیُّها» به صورت «أَیَّه» نوشته شده است که آیه مورد بحث و دو آیه دیگر (نور، 31 ـ زخرف، 49) مى باشد، در حالى که در موارد دیگر رسم الخط «أَیُّها» با الف کشیده آخر ثبت شده است، و به نظر مى رسد که این بر اساس ضابطه اى در رسم الخط قدیم بوده است.
2 ـ با این که «الثَّقَلان» تثنیه است، ضمیر در «لکم» به صورت «جمع» آمده، به خاطر این که اشاره به دو گروه است.
3 ـ تفسیر «صافى»، صفحه 517 ـ تفسیر «مجمع البیان»، جلد 9، صفحه 205.
سوره الرحمن/ آیه 31- 36 سوره الرحمن/ آیه 37- 45
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma