در این که «شق القمر» در «مکّه» و قبل از هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله)واقع شده، در میان مفسران و روات حدیث بحثى نیست، ولى از بعضى روایات استفاده مى شود: این امر در آغاز بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بوده،(1) در حالى که از بعضى دیگر برمى آید که: این امر نزدیک هجرت و در اواخر دوران «مکّه» روى داده است، آن هم بنا به تقاضاى حقیقت جویانى بود که از «مدینه» خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمدند و در «عقبه» با او بیعت کردند.(2)
و نیز در بعضى روایات مى خوانیم که: علت پیشنهاد «شق القمر» به پیامبر(صلى الله علیه وآله)این بود که مى گفتند: سحر در امور زمینى اثر مى گذارد، ما مى خواهیم مطمئن شویم که معجزات محمّد(صلى الله علیه وآله) سحر نیست.(3)
حتى جمعى از متعصبان لجوج بعد از دیدن این معجزه بزرگ گفتند: ما قبول نخواهیم کرد، مگر این که کاروان هاى «شام» و «یمن» فرا رسند، و از آنها سؤال کنیم: آیا آنها در مسیر خود چنین چیزى را دیده اند؟ اما هنگامى که مسافران گفتند: دیده ایم، باز ایمان نیاوردند!(4)
آخرین نکته اى که ذکر آن نیز در اینجا لازم است این که: این معجزه بزرگ، همانند بسیارى از معجزات دیگر، در تواریخ و روایات ضعیف با خرافاتى آمیخته شده، که چهره آن را در نظر اندیشمندان دگرگون ساخته است، مانند فرود آمدن قطعه اى از ماه به روى زمین، ولى باید با دقت این خرافات را از آن جدا کرد، تا چهره اصلى معجزه، که جنبه علمى دارد لوث نشود.
* * *