چرا در قرآن تدبر نمى کنند؟!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
سوره محمد/ آیه 25- 28 سوره محمد/ آیه 29- 31


این آیات، همچنان به بحث پیرامون منافقان و موضع گیرى هاى مختلف آنها ادامه مى دهد، مى فرماید: «کسانى که بعد از روشن شدن حق بازگشتند و پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده، و آنها را به آرزوهاى دور و دراز فریفته است» (إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ).
گر چه بعضى احتمال داده اند که، این آیه پیرامون جمعى از کفار اهل کتاب سخن مى گوید، که قبل از قیام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نشانه هاى او را بر اساس کتب آسمانیشان مى شمردند، و سخت در انتظار او بودند، اما بعد از قیام او و روشن شدن این نشانه ها، به او پشت کردند و شهوات و منافع مادى، مانع ایمانشان شد.
ولى، قرائنى که در آیات قبل و بعد است به خوبى نشان مى دهد این آیه نیز درباره منافقانى سخن مى گوید که، نزدیک آمدند و دلائل حقانیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به وضوح دیدند و شنیدند، ولى به خاطر هواپرستى و تسویلات شیطانى به آن پشت کردند.
«سَوَّل» از ماده «سؤل» (بر وزن قفل) به معنى حاجتى است که نفس آدمى نسبت به آن حریص است(1) و «تسویل» معنى «ترغیب و تشویق» نسبت به امورى که به آن حریص است، و نسبت این امر به شیطان، به خاطر وسوسه هائى است که او در جان انسان مى کند، و مانع هدایت او مى شود.
جمله «وَ أَمْلى لَهُمْ»، از ماده «املاء» به معنى ایجاد طول امل و آرزوهاى دور و دراز است، که انسان را به خود مشغول داشته، و از حق بازمى دارد.

* * *

آیه بعد، علت این تسویلات و تزیینات شیطانى را چنین شرح مى دهد: «این به خاطر آن است که آنها به کسانى که از نزول وحى الهى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) اسلام ناراحت بودند گفتند: ما در بعضى از امور از شما پیروى مى کنیم» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ).
کار منافق همین است که به دنبال افراد سرخورده و مخالف مى گردد، و اگر در تمام جهات با او قدر مشترک نداشته باشد، به همان مقدار که وجوه مشترک موجود است، همکارى، بلکه اطاعت مى کند.
منافقان «مدینه» نیز به سراغ یهود آمدند، یهود «بنى نضیر» و «بنى قریظه» که پیش از بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، از مبلغان اسلام بودند، اما بعد از ظهورش، به خاطر حسد و کبر و به خطر افتادن منافعشان، ظهور اسلام را ناخوشایند دانستند، و از آنجا که مخالفت با پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و توطئه بر ضد او، قدر مشترکى در میان منافقان و یهود بود، قول همکارى به آنها دادند.
تعبیر «فِى بَعْضِ الاَمْر»، شاید اشاره به این است که: ما تنها در این قسمت با شما همکارى مى کنیم، ولى، شما با بت پرستى مخالفید، و معتقد به رستاخیز هستید، ما در این امور با شما همراه نیستیم.(2)
این سخن، شبیه چیزى است که در آیه 11 سوره «حشر» آمده: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ لا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ: «آیا منافقان را ندیدى که پیوسته به برادران کفارشان از اهل کتاب مى گفتند: هر گاه شما را (از وطن) بیرون کنند، ما هم با شما بیرون خواهیم رفت و هرگز سخن هیچ کس را درباره شما اطاعت نخواهیم کرد; و اگر با شما پیکار شود، یاریتان خواهیم نمود»؟!
در پایان آیه، آنها را با عبارتى کوتاه تهدید کرده، مى گوید: «خداوند مخفى کارى ها و اسرار آنها را مى داند» (وَ اللّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ).
هم از کفر باطنى آنها و نفاقشان آگاه است، و هم از توطئه چین ها با کمک یهود، و به موقع آنها را مجازات خواهد کرد.
و نیز از آنچه یهود از حسادت و دشمنى و عناد، مخفى مى داشتند آگاه است، آنها طبق گواهى کتابشان چنان از نشانه هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آگاه بودند که: او را همچون فرزند خود مى شناختند، و این نشانه ها را قبلاً برملا مى گفتند، ولى، بعد از ظهورش، همه را مخفى و پنهان کردند، خدا از این پنهان کارى آگاه است.
در حدیثى از امام باقر و امام صادق(علیها السلام) آمده است که: منظور از «کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللّهُ»، «بنى امیه» هستند که نزول فرمان خداوند را درباره ولایت على(علیه السلام)ناخوش داشتند.(3)
روشن است، این نوعى تطبیق و بیان مصداق است، نه انحصار مفهوم آیه.

* * *

آیه بعد، در حقیقت توضیحى است براى این تهدید سربسته، مى فرماید: «حال آنها چگونه خواهد بود هنگامى که فرشتگان مرگ روحشان را قبض مى کنند در حالى که بر صورت و پشت آنها مى زنند»؟ (فَکَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ).(4)
آرى، این فرشتگان مأمورند که در آستانه مرگ، مجازات آنها را شروع کنند تا طعم تلخ کفر و نفاق و لجاجت و عناد را بچشند، به صورت آنها مى کوبند، براى این که رو به سوى دشمنان خدا رفته اند، و بر پشت آنها مى زنند، به خاطر این که، به آیات الهى و پیامبرش، پشت کردند.
این معنى، شبیه چیزى است که در آیه 50 سوره «انفال» درباره کفار و منافقین آمده است: وَ لَوْ تَرى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ: «و اگر ببینى کافران را هنگامى که فرشتگان (مرگ)، جانشان را مى گیرند و بر صورت و پشت آنها مى زنند و (مى گویند:) بچشید عذاب سوزنده را».

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، باز به بیان علت این عذاب الهى در آستانه مرگ آنها پرداخته، مى گوید: «این عذاب و کیفر به خاطر آن است که آنها از آنچه خداوند را به خشم مى آورد، پیروى کردند، و آنچه را موجب خشنودى او است کراهت داشتند، لذا خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد» (ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ).
چرا که شرط قبولى اعمال و هر گونه تلاش و کوشش، رضاى خدا است، بنابراین طبیعى است اعمال کسانى که اصرار در خشم خدا دارند و مخالف با رضاى او هستند، نابود گردد، و با دست خالى، و کوله بار عظیمى از گناهان، این جهان را وداع گویند.
حالِ این گروه، درست مخالف وضعى است که مؤمنان دارند، «همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مى گیرند در حالى که پاک و پاکیزه اند; به آنها مى گویند: سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى که انجام مى دادید» (الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).(5)
قابل توجه این که: در مورد خشم الهى جمله به صورت فعلیه آمده است (ما اَسْخَطَ اللّهَ) و در مورد خشنودى او، به صورت اسمیه (رِضْوانَهُ).
بعضى از مفسران گفته اند: این تفاوت تعبیر، لطیفه اى در بردارد، و آن این که: خشم خدا گاه گاه است، و رضا و رحمتش مستمر است و مدام.
این نکته نیز روشن است که، خشم و غضب و سخط در مورد خداوند، به معنى تأثر نفسانى نیست، همان گونه که رضاى او نیز به معنى انبساط روح نمى باشد، بلکه، همان گونه که در حدیث امام صادق(علیه السلام) آمده: غَضَبُ اللّهِ عِقابُهُ وَ رِضاهُ ثَوابُهُ: «خشم خدا عقاب او است، و رضاى او ثواب او».(6)

* * *


1 ـ و لذا بعضى آن را به معنى «امید و آرزو» تفسیر کرده اند، چنان که درآیه 36 «طه» نیز مى خوانیم: «قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى».
2 ـ در تفسیر این آیه، احتمالات متعدد دیگرى نیز داده شده که هیچ کدام با آیات قبل و بعد، سازگار نیست، لذا از ذکر آنها صرف نظر شد.
3 ـ «مجمع البیان»، جلد 9، صفحه 105.
4 ـ «کَیْف» خبر مبتداى محذوفى است و در تقدیر چنین است: «فَکَیْفَ حالُهم...».
5 ـ نحل، آیه 32.
6 ـ «توحید» صدوق، صفحه 170، و «المیزان»، جلد 18، صفحه 266.
سوره محمد/ آیه 25- 28 سوره محمد/ آیه 29- 31
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma