سرنوشت مؤمنان و کفّار

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
سوره محمد/ آیه 12- 14 سوره محمد/ آیه 15


از آنجا که آیات گذشته، پیرامون پیکار مستمر حق و باطل و ایمان و کفر سخن مى گفت، آیات مورد بحث در یک مقایسه روشن، سرنوشت مؤمنان و کفار را تشریح مى کند، تا روشن شود: این دو گروه تنها در زندگى دنیا متفاوت نیستند، بلکه در آخرت نیز، فوق العاده با هم متفاوتند، مى فرماید: «خداوند کسانى را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وارد باغ هائى از بهشت مى کند که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جارى است» (إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّات تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
«در حالى که کافران از متاع زودگذر این دنیا بهره مى گیرند، و همچون چهارپایان مى خورند و سرانجام دوزخ جایگاه آنهاست»! (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النّارُ مَثْوىً لَهُمْ).(1)
درست است که هر دو گروه، در دنیا زندگى مى کنند و از مواهب آن بهره مند مى شوند، ولى تفاوت اینجا است که مؤمنان هدفشان انجام اعمال صالح است، اعمالى مفید و سازنده، و براى جلب خشنودى پروردگار.
اما کافران، تمام هدفشان همین خوردن و خوابیدن، و تمتع بردن از لذات حیات است.
مؤمنان، حرکتى آگاهانه دارند و کافران، بى هدف زندگى مى کنند، و بى هدف مى میرند، درست مانند چهارپایان!
مؤمنان، در بهره گیرى از مواهب حیات، قید و شرط فراوان قائلند، و در مشروعیت و طرق تحصیل آن و چگونگى مصرفش، دقیقاً مى اندیشند، اما کافران چون چهارپایانند که براى آنها تفاوت نمى کند این علف از زمین صاحب آنها است یا غصب؟ حق یتیم و بیوه زنى است، یا نه؟
مؤمنان، با استفاده از هر یک از مواهب مادى، به بخشنده این مواهب مى اندیشند، آیات او را در آنها مشاهده مى کنند و حق شکر منعم را به جا مى آورند، در حالى که کافر، غافل و بى خبر، به هیچ یک از اینها نمى اندیشد، و پیوسته بار خود را از ظلم و گناه سنگین تر مى کند، خود را به هلاکت نزدیک تر مى سازد، همان گونه که گوسفندان پروارى، هر قدر بیشتر مى خورند و فربه تر مى شوند، به ذبح نزدیک تر مى گردند.
بعضى، تفاوت بین این دو گروه را چنین گفته اند: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لایَخْلُو أَکْلُهُ عَنْ ثَلاث: أَلْوَرَعِ عِنْدَ الطَّلَبِ، وَ اسْتِعْمالِ الأَدَبِ، وَ الأَکْلِ لِلْسَّبَبِ، وَ الْکافِرَ یَطْلُبُ لِلْنَّهْمَةِ وَ یَأْکُلُ لِلْشَّهْوَةِ وَ عَیْشُهُ فِی غَفْلَة: «مؤمن خوردنش از سه برنامه خالى نیست: ورع در به دست آوردن، ادب در به کار بردن، و هدف در مصرف کردن، ولى کافر، طلبش بى قید و شرط، خوردنش براى شهوت، و زندگیش سراسر غفلت است»!.
قابل توجه این که: در مورد مؤمنان، مى گوید: «خداوند آنها را وارد باغ هاى بهشت مى کند»، اما در مورد کافران مى گوید: «آتش جایگاه آنها است» که تعبیر اول احترام و اعتنائى است نسبت به مقام اهل ایمان، و تعبیر دوم تحقیر و بى اعتنائى نسبت به کفار است، که از تحت ولایت او بیرون رفته اند.
بعضى از مفسران، از جمله: وَ النّارُ مَثْوىً لَهُمْ «آتش جایگاه آنها است» چنین استفاده کرده اند، که آنها هم اکنون در آتشند، زیرا جمله، به صورت فعل مضارع و مستقبل نیست، بلکه خبر از حال مى دهد، و در حقیقت چنین است، چرا که اعمال و افکار آنها، خود آتش است که در آن گرفتارند، و جهنم هم اکنون از هر سو آنها را احاطه کرده، هر چند این حیوان صفتان غافلند.
چنان که در آیه 49 سوره «توبه» مى خوانیم: وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ: «جهنم کافران را احاطه کرده است»!.
در بعضى دیگر از آیات قرآن نیز، این دوزخیان به چهارپایان تشبیه شده اند، بلکه از چهارپایان بدتر: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»(2) که شرح مبسوط آن را در جلد هفتم، صفحه 19 به بعد آورده ایم.

* * *

در آیه بعد، براى تکمیل این هدف، مقایسه اى در میان مشرکان «مکّه» و بت پرستان پیشین مى کند، و با عبارتى گویا آنها را شدیداً مورد تهدید قرار مى دهد و در ضمن، روى بعضى از جرائم بزرگ آنها ـ که دلیلى بر جواز جنگ با آنها است ـ تکیه کرده، مى فرماید: «چه بسیار شهرهائى که از شهرى که تو را بیرون کرد، قوى تر و نیرومندتر بودند، ما همه آنها را نابود کردیم و یاورى نداشتند» (وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَة هِىَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ).
آنها گمان نبرند چند روزى که دنیا به کامشان است، و آنقدر جسور شده اند که بزرگترین فرستاده الهى را، از مقدّس ترین شهرها بیرون مى کنند، همیشه این وضع ادامه خواهد یافت، اینها در مقایسه با قوم «عاد و ثمود و فراعنه» و لشکر «ابرهه» موجوداتى ضعیف و ناتوانند، خداوندى که آنها را به آسانى درهم کوبید درهم شکستن آنها نیز براى او بسیار ساده است.
در روایتى از «ابن عباس» آمده است: چون پیامبر(صلى الله علیه وآله) از «مکّه» به سوى غار «ثور» رفت، صورت به سوى «مکّه» بازگردانده گفت: أَنْتِ أَحَبُّ الْبِلادِ إِلَى اللّهِ وَ أَنْتِ أَحَبُّ الْبِلادِ إِلَىَّ وَ لَوْلاَ الْمُشْرِکُونَ أَهْلُکِ أَخْرَجُونِی لَماخَرَجْتُ مِنْکِ: «تو محبوب ترین شهرها نزد خدا و محبوب ترین بلاد نزد منى، و هر گاه ساکنان مشرک تو مرا خارج ننموده بودند، به میل خود از تو خارج نمیشدم».
در اینجا آیه فوق نازل گشت (به پیامبر(صلى الله علیه وآله) بشارت نصرت الهى، و دشمنان را تهدید به مجازات کرد).(3)
مطابق این شأن نزول، این آیه در «مکّه» نازل شده است، ولى، به نظر مى رسد این شأن نزول مربوط به آیه 85 سوره «قصص» است چرا که بسیارى از مفسران آن را در آنجا ذکر کرده اند، و تناسب بیشترى نیز، با همان آیه دارد، که مى فرماید: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى مَعاد: «آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت (زادگاهت) بازمى گرداند».(4)
قابل توجه این که: در اینجا خارج کردن را به شهر «مکّه» نسبت مى دهد، در حالى که منظور، اهل شهر است، این کنایه لطیفى است که سلطه یک گروه را بر آن شهر مشخص مى کند، و نظیر آن در موارد دیگرى از قرآن مجید نیز آمده است. ضمناً تعبیر به «قَریة» همان گونه که بارها گفته ایم، به هر گونه شهر و آبادى اطلاق مى شود، و به معنى «روستا» نیست.

* * *

آخرین آیه مورد بحث، از مقایسه دیگرى بین «مؤمنان» و «کفار» سخن مى گوید، از دو گروه متفاوت در همه چیز، که یکى داراى ایمان و عمل صالح است و دیگرى داراى یک زندگى به تمام معنى حیوانى، از دو گروهى که یکى در زیر چتر ولایت پروردگار قرار گرفته، و دیگرى بى مولى و سرپرست، مى فرماید: «آیا کسى که دلیل روشنى از سوى پروردگارش دارد، همانند کسى است که زشتى اعمالش در نظرش تزیین شده، و از هواى نفس پیروى مى کند»؟! (أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ).
گروه اول، در مسیر خود از شناخت صحیح و یقین و دلیل و برهان قطعى، برخوردارند، «راه» و «هدف» خود را به روشنى مى بینند و به سرعت پیش مى روند. اما گروه دوم گرفتار سوء تشخیص، و عدم درک واقعیت و تاریکى مسیر و هدف شده، در ظلمات اوهام سرگردانند، و عامل این سرگردانى، همان پیروى از هوى و هوس هاى سرکش است، چرا که هوا و هوس، پرده بر روى عقل و فکر انسان مى افکند، زشتى ها را زیبا و زیبائى ها را زشت نشان مى دهد، آن چنان که گاهى به اعمال شرم آور و ننگین خود، فخر و مباهات مى کند، چنان که در آیات 103 تا 105 سوره «کهف» آمده است: قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً * أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً: «بگو: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها چه کسانى هستند؟ * آنها که تلاش هایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده; با این حال، مى پندارند کار نیک انجام مى دهند! * آنها کسانى هستند که به آیات پروردگارشان و لقاى او کافر شدند; به همین جهت، اعمالشان نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانى براى آنها برپا نخواهیم کرد»! (چرا که عمل وزن دارى ندارند).
«بَیِّنة» به معنى دلیل آشکار است و در اینجا اشاره به قرآن و معجزات پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و دلائل عقلى دیگر است.
روشن است استفهام در جمله «أَ فَمَنْ کانَ...»، «استفهام انکارى» است، یعنى هرگز این دو گروه، یکسان نیستند.
در این که: چه کسى اعمال سوء هواپرستان را در نظرشان تزیین مى کند؟ خداوند، یا خود آنها، یا شیاطین؟ باید گفت: همه اینها صحیح است; چرا که در آیات قرآن به هر سه نسبت داده شده است، در آیه 4 سوره «نمل» مى فرماید: إِنَّ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ: «کسانى که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد) شان را براى آنان زینت مى دهیم» و در آیات متعددى از جمله، آیه 38 «عنکبوت» آمده است: «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»، و در آیه مورد بحث با توجه به جمله «وَ اتَّبَعُوا اَهْوائَهُم» ظاهر این است که این تزیین، ناشى از پیروى هوى و هوس است، و این معنى، کاملاً قابل درک است که هوى و هوس، حس تشخیص و درک صحیح واقعیت ها را از انسان مى گیرد.
البته، نسبت دادن آن به «شیطان» نیز صحیح است; چرا که او به هوا و هوس ها دامن مى زند، و پیوسته انسان را وسوسه مى کند.
و اگر به خداوند نسبت داده شده نیز به خاطر این است که او «مسبب الاسباب» است، و هر سببى اثرى دارد، از ناحیه او است، او به آتش سوزندگى داده، و به هوى و هوس تأثیر پرده پوشى بر حقائق، و قبلاً هم این تأثیر را اعلام نموده است و به این ترتیب، ریشه اصلى مسئولیت، به خود انسان بازمى گردد.
بعضى، جمله «مَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ» را اشاره به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و جمله بعد را، ناظر به کفار «مکّه» مى دانند، ولى ظاهر این است که آیه، معنى گسترده اى دارد که اینها از مصادیق آن است.

* * *


1 ـ «کَما تَأْکُلُ...» در مقام نصب است بر معناى مفعول مطلق مقدر «یَأْکُلُونَ أَکْلاً کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ».
2 ـ اعراف، آیه 179.
3 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 9، صفحه 6055.
4 ـ شرح بیشتر پیرامون این مطلب را در جلد 16، صفحه 184 به بعد مطالعه فرمائید.
سوره محمد/ آیه 12- 14 سوره محمد/ آیه 15
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma