اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مى کند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
سوره محمد/ آیه 7- 11 سوره محمد/ آیه 12- 14



این آیات، همچنان ادامه تشویق مؤمنان به مسأله پیکار با دشمنان حق است، با تعبیرى جالب و رسا آنها را تشویق به «جهاد» مى کند مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مى کند، و گامهایتان را استوار مى دارد» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ).
تکیه بر «ایمان» اشاره به این است که یکى از نشانه هاى ایمان راستین، پیکار با دشمنان حق است.
تعبیر به «یارى کردن خدا»، به وضوح به معنى یارى کردن آئین او است، یارى کردن پیامبر او، و شریعت و تعلیمات او، و لذا در بعضى دیگر از آیات قرآن یارى کردن خدا و رسولش در کنار یکدیگر قرار داده شده است، در سوره «حشر» آیه 8 مى خوانیم: «وَ یَنْصُرُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ»، با این که قدرت خداوند بى پایان است، و قدرت مخلوقات در برابر او بسیار ناچیز، ولى، باز تعبیر به یارى کردن خداوند، مى کند، تا اهمیت مسأله جهاد و دفاع از آئین حق را روشن سازد، و تعبیرى از این باعظمت تر براى این موضوع پیدا نمى شود.
اما ببینیم وعده اى را که خداوند، در برابر دفاع از آئینش به مجاهدان داده چیست؟
نخست: مى گوید: «شما را یارى مى کند» اما از کدام طریق؟ از طرق بسیار، در قلب شما نور ایمان، در روح شما تقوا، در اراده شما قدرت، و در فکر شما آرامش مى افکند.
از سوى دیگر، فرشتگان را به یارى شما مى فرستد، حوادث را به نفع شما تغییر مسیر مى دهد، قلوب مردم را به شما متمایل مى کند، سخنانتان را نافذ، و فعالیت هایتان را پر ثمر مى سازد، آرى یارى خدا، جسم و جان و درون و برون را احاطه مى کند.
اما در میان تمام اشکال یارى کردن، روى مسأله «ثبات قدم» تأکید مى کند; چرا که ایستادگى در برابر دشمن، مهم ترین رمز پیروزى است، و برندگان جنگ ها آنها هستند که ثبات و استقامت بیشترى نشان مى دهند.
لذا، در داستان پیکار «طالوت»، فرمانده بزرگ «بنى اسرائیل»، با «جالوت» آن زمامدار ستمگر و خونخوار و قوى پنجه، مى خوانیم: مؤمنان اندکى که با او بودند، به هنگامى که در برابر انبوه دشمن قرار گرفتند، چنین گفتند: رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ: «پروردگارا! پیمانه شکیبائى و استقامت را بر ما بریز! و قدم هاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان»!.(1)
و در آیه بعد از آن، مى خوانیم: فَهَزَمُوهُمْ بِاِذْنِ اللّهِ: «یاران «طالوت» لشکر نیرومند «جالوت» را به فرمان خدا شکست دادند».
آرى، نتیجه ثبات قدم، پیروزى بر دشمن است.

* * *

و از آنجا که گاهى نیروى متراکم دشمن، و انبوه جمعیت، و انواع تجهیزات او ، فکر مجاهدان راه حق را به خود مشغول مى دارد، در آیه بعد مى افزاید: «و کسانى که کافر شدند، مرگ و سقوط بر آنها! و اعمالشان نابود باد»!(وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ).(2)
«تَعس» (بر وزن نحس) به معنى لغزیدن و برو در افتادن است، و این که: بعضى آن را به «هلاکت و انحطاط» تفسیر کرده اند، در واقع لازمه آن است.
و در هر حال، مقابله میان این دو، بسیار پر معنى است، درباره مؤمنان راستین مى فرماید: «گام هایشان را استوار مى دارد» اما درباره کافران مى گوید: «لغزش و سقوط بر آنها باد»! آن هم به صورت نفرین که گیراتر و گویاتر باشد!
آرى، هنگامى که افراد بى ایمان، مى لغزند، کسى نیست زیر بازوى آنها را بگیرد، و به آسانى در پرتگاه ها، سقوط خواهند کرد، اما فرشتگان رحمت الهى، به یارى مؤمنان مى شتابند، و آنها را در لغزشگاه ها و پرتگاه ها، حفظ مى کنند، چنان که در جاى دیگر مى خوانیم: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ».(3)
اعمال مؤمنان، پر برکت است، اما اعمال کافران، بى برکت و به سرعت محو و گم مى شود.

* * *

آیه بعد علت سقوط آنها و نابودى اعمالشان را چنین بیان مى کند: «این به خاطر آن است که از آنچه خدا نازل کرده است، کراهت داشتند، لذا خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرده است» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ).
خداوند، قبل از هر چیز، آئین توحید را نازل فرمود، اما آنها به آن پشت کرده رو به شرک آوردند، خداوند دستور به حق و عدالت و پاکى و تقوا داد، اما آنها همه را پشت سر افکندند، و به ظلم و فساد روى آوردند، «آنها حتى وقتى نام خداى یگانه را برده مى شود، دل هاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند مشمئز ومنتفر مى گردد» (وَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ).(4)
آرى، هنگامى که آنها از این امور، نفرت داشتند، طبعاً گامى در این مسیر برنمى داشتند و تمام تلاش ها و کوشش هایشان در مسیر باطل بود، و طبیعى است که چنین اعمالى، حبط و نابود گردد.
در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) آمده است: کَرِهُوا ما اَنْزَلَ اللّهُ فِى حَقِّ عَلِىٍّ: «آنها آنچه را که خداوند در حق على(علیه السلام) نازل کرده بود کراهت داشتند».(5)
البته، تعبیر «ما اَنْزَلَ اللّهُ» معنى گسترده اى دارد که یکى از مصداق هاى روشنش مسأله ولایت امیرمؤمنان على(علیه السلام) است، نه این که منحصر در آن باشد.

* * *

و از آنجا که قرآن مجید، در بسیارى از موارد، نمونه هاى حسى را به ظالمان سرکش ارائه مى دهد، در اینجا نیز آنها را به مطالعه احوال اقوام گذشته دعوت کرده مى فرماید: «آیا آنها سیر در زمین نکردند؟ تا ببینند عاقبت کسانى که قبل از آنها بودند، چگونه بود؟ همانها که راه کفر و طغیان را پیش گرفتند، و خداوند آنها را درهم کوبید و هلاک کرد» (أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللّهُ عَلَیْهِمْ).
سپس براى این که آنها گمان نکنند، سرنوشت دردناکى که براى امت هاى طغیانگر پیشین بود، جنبه خصوصى داشته، مى افزاید: «و براى مشرکان و کافران نیز امثال این مجازات ها خواهد بود» (وَ لِلْکافِرِینَ أَمْثالُها).(6)
آنها انتظار نداشته باشند که با انجام اعمال مشابه آنها، از کیفرهاى مشابه مصون و برکنار بمانند، بروند آثار گذشتگان را بنگرند، و آینده خود را در آئینه زندگى آنان، ببینید.
قابل توجه این که، «دمّر» از ماده «تدمیر»، در اصل به معنى هلاک کردن است، اما هنگامى که با «على» ذکر مى شود، به معنى نابود کردن همه چیز، حتى فرزندان و خانواده و اموال مخصوص انسان است(7) و به این ترتیب، این تعبیر بیان مصیبت دردناک ترى است، مخصوصاً با توجه به این که لفظ «على» معمولاً در مورد سلطه، به کار مى رود، مفهوم جمله این مى شود: خداوند هلاک و نابودى را بر سر این اقوام و اموال، و آنچه مورد علاقه آنها بود فرو ریخت!.
در مورد «سیر در ارض» که قرآن مجید، به عنوان یک برنامه آگاه کننده، بارها روى آن تکیه کرده است، به طور مشروح در جلد سوم صفحه 102 به بعد بحث کرده ایم (ذیل آیه 137 سوره آل عمران) و در جلد 16 صفحه 458.

* * *

آخرین آیه مورد بحث، به ذکر دلیل حمایت همه جانبه پروردگار، از مؤمنان و نابودى کافران طغیانگر پرداخته، مى گوید: «این به خاطر آن است که خداوند مولا و سرپرست مؤمنان است، اما کافران مولائى ندارند» (ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلى لَهُمْ).(8)
«مَولى» به معنى «ولى و سرپرست و یار و یاور» است، و به این ترتیب، خداوند ولایت و سرپرستى و یارى مؤمنان را بر عهده گرفته، اما کافران را از زیر چتر ولایت خود، خارج ساخته است، روشن است کسانى که تحت ولایت ذات پاک او باشند، هم در مشکلات، یارى مى شوند، و هم ثبات قدم دارند، و سرانجام به مقصود خود نائل مى شوند، اما آنها که از زیر این پوشش، خارجند اعمالشان حبط و نابود، و عاقبت کارشان، هلاکت است.
در اینجا سؤالى پیش مى آید که: در آیه مورد بحث، خداوند فقط به عنوان مولاى مؤمنان ذکر شده، در حالى که در بعضى دیگر از آیات قرآن مانند آیه 30 سوره «یونس» مولاى کافران نیز معرفى شده است: وَ رُدُّوا إِلَى اللّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ: «و همگى به سوى «اللّه» ـ مولا و سرپرست حقیقى خود ـ بازگردانده مى شوند; و چیزهائى را که به دروغ همتاى خدا قرار داده بودند، گم و نابود مى شوند»!
پاسخ این سؤال، با توجه به یک نکته روشن مى شود، و آن این که: «ولایت عامه» خداوند ـ که همان مسأله خالقیت و تدبیر او است ـ همگان را فرا مى گیرد، ولى «ولایت خاصه» و عنایت مخصوص او ـ که توأم با انواع حمایت ها است ـ تنها شامل حال مؤمنان است.(9)
بعضى گفته اند: این آیه امیدبخش ترین آیات، قرآن است: «اَرْجى آیَةً فِى الْقُرْآنِ» چرا که همه مؤمنان را اعم از عالم و جاهل، زاهد و راغب، کوچک و بزرگ، زن و مرد، و پیر و جوان، تحت حمایت و عنایت خاص پروردگار معرفى مى کند، حتى مؤمنان گنهکار را استثنا نمى کند، او در حوادث سخت و مصائب جانکاه، نمونه هاى حمایت خویش را نشان مى دهد که هر کس در طول عمر خود این معنى را احساس کرده است و در تواریخ نیز شواهد فراوان دارد.(10)
در حدیثى آمده است: پیامبر(صلى الله علیه وآله) بعد از یکى از «غزوات»، زیر درختى تنها نشسته بود، مشرکى با شمشیر برهنه بطور غافلگیرانه، به حضرت حمله کرد گفت: مَنْ یُخَلِّصُکَ مِنِّى: «الان چه کسى مى تواند تو را از چنگال من نجات دهد»؟!.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اللّهُ» و در این هنگام پاى مشرک لغزید و بر زمین خورد، شمشیر از دستش فرو افتاد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) شمشیر را برداشت و فرمود: «الان تو بگو، چه کسى تو را از دست من رهائى مى بخشد»؟!.
در جواب عرض کرد: «لا اَحَدَ»!: «هیچ کس»! و سپس ایمان آورد.(11)
آرى، مولاى همه مؤمنان، او است و کافران مولا و پناهگاهى ندارند.

* * *


1 ـ بقره، آیه 250.
2 ـ «تَعْساً» مفعول مطلق براى فعل مقدرى است و در تقدیر «فَتَعْسُوا تَعْساً» مى باشد و جمله «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» عطف بر این فعل مقدر است، و هر دو به صورت نفرین است مانند: «قاتَلَهُمُ اللّهُ» و روشن است که نفرین از سوى خداوند به معنى وقوع آن است.
3 ـ فصلت، آیه 30.
4 ـ زمر، آیه 45.
5 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیات مورد بحث.
6 ـ تفسیر «روح المعانى» و «روح البیان» و «فخر رازى»، جلد 28، صفحه 50.
7 ـ مشارٌ الیه «ذلک» عاقبت نیک مؤمنان و عاقبت سوء کافران است که در آیات قبل به آن اشاره شده است.
8 ـ ضمیر «اَمْثالُها» به «عاقبة» بر مى گردد که از جمله قبل استفاده مى شود.
9 ـ بعضى مانند «آلوسى» در «روح المعانى»، «مُولى» را در آیه مورد بحث، به معنى «ناصر» و در آیه سوره «یونس» و مانند آن به معنى «مالک» تفسیر کرده اند.
10 ـ در ذیل آیه 53 «زمر» (یا عِبادِىَ الَّذِیْنَ أَسْرَفُوا...) از امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل شده: «ما فِى الْقْرآنِ آیَةً اَوْسَعَ مِنْ یا عِبادِىَ الَّذِیْنَ أَسْرَفُوا...»، و این دو با هم تنافى ندارند.
11 ـ «روح البیان»، جلد 8، صفحه 503.
سوره محمد/ آیه 7- 11 سوره محمد/ آیه 12- 14
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma