طایفه جن ایمان مى آورند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
شان نزول: 1 ـ تبلیغات مؤثر


در این آیات ـ چنان که در شأن نزول نیز اشاره شد ـ بحث فشرده اى پیرامون ایمان آوردن گروهى از طائفه جنّ، به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و کتاب آسمانى او آمده است، تا این حقیقت را بر مشرکان «مکّه» بازگو کند، که چگونه طائفه به ظاهر دور افتاده جنّ، به این پیامبرى که از اِنس است و از میان شما برخاسته ایمان آوردند، ولى شما همچنان بر کفر اصرار مىورزید و به مخالفت خود ادامه مى دهید؟
درباره موجودى به نام «جنّ» و خصوصیات آن بحث مشروحى در تفسیر سوره «جنّ» به خواست خدا خواهیم داشت، در اینجا فقط به تفسیر آیات مورد بحث مى پردازیم:
در حقیقت داستان قوم «عاد» هشدارى براى مشرکان «مکّه» بود و داستان ایمان طائفه «جنّ» هشدار دیگرى است.
نخست مى فرماید: «به خاطر بیاور، موقعى که گروهى از جنّ را به سوى تو متوجه ساختیم که به قرآن گوش فرا دهند» (وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ).
تعبیر به «صَرَفْنا» از ماده «صرف» که به معنى منتقل ساختن چیزى از حالتى، به حالت دیگر است، ممکن است اشاره به این معنى باشد که طائفه جنّ قبلاً از طریق «استراق سمع» به اخبار آسمان ها گوش فرا مى دادند، با ظهور پیامبر اسلام از آن بازگردانده شدند و به سوى قرآن روى آوردند.
«نَفَر» چنان که «راغب» در «مفردات» گفته، به معنى «گروهى از مردان است که مى توانند به اتفاق یکدیگر کوچ کنند».
و مشهور در میان ارباب لغت، جماعتى است از سه تا ده نفر، و بعضى تا چهل نفر نیز گفته اند (هر چند این تعبیر در زبان فارسى بر یک فرد نیز اطلاق مى شود).
بعد از آن مى افزاید: «هنگامى که در برابر قرآن حضور یافتند و آیات روح پرور آن را شنیدند، به یکدیگر گفتند: خاموش باشید و بشنوید» (فَلَمّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا).
و این موقعى بود که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در دل شب، یا به هنگام قرائت نماز صبح، آیات قرآن را تلاوت مى فرمود.
«أَنْصِتُوا» از «انصات» به معنى «سکوت توأم با استماع و توجه» است.
سرانجام، نور ایمان در دل آنها تابیدن گرفت، و حقانیت آیات قرآن را در درون جان خود لمس کردند، لذا «هنگامى که تلاوت قرآن پایان یافت، همچون مبلغانى به سوى قوم خود رفتند، آنها را انذار کردند» (و از حقیقتى که نصیبشان شده بود آگاه ساختند) (فَلَمّا قُضِىَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ).
و این چنین است راه و رسم افراد با ایمان، که پیوسته طالب آنند دیگران را از حقایقى که خود آگاه شده اند آگاه سازند، و منابع ایمان خود را در اختیار آنها قرار دهند.

* * *

آیه بعد، بیانگر چگونگى دعوت این گروه، از قوم خود به هنگام بازگشت به سوى آنهاست، دعوتى منسجم، حساب شده، کوتاه و پر معنا، «گفتند: اى قوم! ما کتابى را استماع کردیم که بعد از موسى از آسمان نازل شده است» (قالُوا یا قَوْمَنا إِنّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى).
این کتاب اوصافى دارد، نخست این که: «کتاب هاى آسمانى قبل از خود را تصدیق مى کند، و محتواى آن هماهنگ با محتواى آنهاست، و نشانه هائى که در کتب پیشین آمده است، در آن به خوبى دیده مى شود» (مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ).(1)
وصف دیگر این که «همگان را به سوى حق هدایت مى نماید» (یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ).
به گونه اى که هر کس، عقل و فطرت خویش را به کار گیرد، نشانه هاى حقانیت را به روشنى در آن مى یابد.
و آخرین وصف این که: «به سوى راه مستقیم دعوت مى کند» (وَ إِلى طَرِیق مُسْتَقِیم).
تفاوت دعوت به حق، با دعوت به راه مستقیم، ظاهراً در این است که اولى اشاره به اعتقادات حق است، و دومى به برنامه هاى عملى مستقیم و صحیح.
جمله «أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى» و جمله «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ» مؤید این مطلب است که این گروه به کتب آسمانى پیشین، مخصوصاً کتاب موسى(علیه السلام)ایمان داشتند و در جستجوى حق بودند، و اگر مى بینیم سخنى از کتاب عیسى(علیه السلام)که بعد از آن نازل شده، به میان نیامده، نه به خاطر چیزى است که «ابن عباس» گفته که: جنّ مطلقاً از نزول «انجیل» آگاه نبودند، چرا که طائفه جنّ از اخبار آسمان ها با خبر بودند، چگونه ممکن است از اخبار زمین تا این حد غافل بمانند؟!
بلکه به خاطر آن است که «تورات» کتاب اصلى بود که حتى مسیحیان احکام و شرایع خود را از آن گرفته و مى گیرند.

* * *

سپس افزودند: «اى قوم ما! دعوت کننده الهى را اجابت کنید، و به او ایمان آورید» (یا قَوْمَنا أَجِیبُوا داعِىَ اللّهِ وَ آمِنُوا بِهِ).
که دو پاداش بزرگ به شما ارزانى مى دارد: «گناهانتان را مى بخشد، و شما را از عذاب الیم پناه مى دهد» (یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذاب أَلِیم).(2)
منظور از «داعى اللّه» (دعوت کننده الهى) پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)است که آنها را به سوى «اللّه» رهنمون مى شد، و از آنجا که بیشترین ترس و وحشت از گناهان و عذاب دردناک قیامت است، امنیت در برابر این دو امر را مطرح کردند تا بیش از همه، جلب توجه کند.
جمعى از مفسران کلمه «مِنْ» در «مِنْ ذُنُوبِکُم» را «زائده» دانسته اند که تأکیدى است بر آمرزش همه گناهان در سایه ایمان.
ولى، بعضى آن را «تبعیضیه» و اشاره به آن دسته از گناهانى مى دانند که قبل از ایمان آوردن انجام داده اند، یا گناهانى که جنبه حق اللّه دارد، و نه حق الناس.
اما مناسب تر همان است که «مِنْ» زائده و براى تأکید باشد و آیه شریفه همه گناهان را شامل گردد.

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، آخرین سخن مبلغان جنّ را چنین بازگو مى کند: «آنها به قوم خود گفتند: «هر کس دعوت داعى الهى را پاسخ نگوید، نمى تواند از چنگال عذاب الهى در زمین فرار کند» (وَ مَنْ لایُجِبْ داعِىَ اللّهِ فَلَیْسَ بِمُعْجِز فِى الْأَرْضِ).
«و یاور و سرپرستى غیر از خدا براى او نخواهد بود» (وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ).
و لذا «این گروه در گمراهى آشکارند» (أُولئِکَ فِی ضَلال مُبِین).
چه گمراهى از این بدتر و آشکارتر که انسان به ستیزه جوئى با حق و پیامبر خدا، و حتى با خدا برخیزد، که نه در تمام عالم هستى جز او، پناهگاهى وجود دارد، و نه انسان مى تواند از محیط کشورش بگریزد، و به جاى دیگرى فرار کند.
بارها گفته ایم: «مُعْجِز» (یا سایر مشتقات این کلمه) در این گونه موارد به معنى عاجز نمودن از تعقیب و کیفر است، و یا به تعبیر دیگر، فرار کردن از چنگال مجازات.
تعبیر به «فِى الْأَرْضِ» (در زمین)، اشاره به این است که، هر جاى زمین بروید ملک خدا است، و از حیطه قدرت او خارج نخواهد بود، و اگر سخنى از آسمان نمى گوید به خاطر این است که به هر حال، جایگاه جنّ و انس هر دو روى زمین است.

* * *


1 ـ تفسیر این جمله را در جلد اول، ذیل آیه 41 سوره بقره (صفحه 210 طبع جدید) مشروحاً آورده ایم.
2 ـ «یُجِرْکُمْ» از ماده «اجاره» به معانى مختلفى آمده است، به فریاد رسیدن، نجات دادن از عذاب، و پناه دادن، و حفظ کردن.
شان نزول: 1 ـ تبلیغات مؤثر
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma