آن روز که اعمال سوء انسان آشکار مى شود.

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
سوره جاثیه/ آیه 32- 37 سوره احقاف


نخستین آیه مورد بحث، در حقیقت توضیحى است براى آنچه در آخرین آیات گذشته به صورت اجمال بیان شده بود، توضیحى است بر مسأله استکبار کافران، در برابر آیات الهى و دعوت انبیا، مى فرماید: «هنگامى که گفته مى شد وعده الهى حق است و در قیامت هیچ شکى نیست شما مى گفتید: ما نمى دانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانى در این باره داریم و به هیچ وجه یقین نداریم» (وَ إِذا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَ السّاعَةُ لا رَیْبَ فِیها قُلْتُمْ ما نَدْرِی مَا السّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلاّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ).
تعبیر ما نَدْرِی مَا السّاعَةُ: «نمى دانیم قیامت چیست»؟ در حالى که مفهوم قیامت براى آنها پیچیده نبود، و اگر شکى داشتند تنها نسبت به وجود آن بود، نشان مى دهد که آنها در مقام استکبار و بى اعتنائى بودند، و اگر روح حق طلبى مى داشتند، هم ماهیت روز قیامت امر روشنى بود هم دلیل بر وجود آن.
و از اینجا پاسخ این سؤال که: «اگر آنها به راستى در شک و تردید بودند، مسئولیت و گناهى ندارند»؟، روشن مى شود; چرا که این شک و تردید، نه به خاطر عدم وضوح حق بود، بلکه از مسأله کبر و غرور و لجاجت و عناد ناشى مى شد.
این احتمال نیز وجود دارد که، هدفشان از ضد و نقیض گوئى ها سخریه و استهزاء بوده است.

* * *

آیه بعد، سخن از مجازات و کیفر آنها مى گوید، کیفرى که شباهت با مجازات هاى قراردادى دنیاى ما ندارد، مى فرماید: «در آنجا سیئات اعمالشان براى آنها آشکار مى شود» (وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا).
زشتى ها و بدى ها تجسم مى یابند، جان مى گیرند، و در برابر آنها آشکار مى شوند، و همدم و همنشین آنها هستند، و دائماً آزارشان مى دهند!
«و سرانجام آنچه را استهزاء مى کردند بر آنها واقع مى شود» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).(1)

* * *

و از همه دردناک تر این که: از سوى خداوند رحمان و رحیم، به آنها خطاب مى گردد: «و گفته مى شود: امروز شما را فراموش مى کنیم همان گونه که شما دیدار امروز را به فراموشى سپردید»! (وَ قِیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا).
این تعبیرى است که به صورت هاى مختلف در قرآن مجید کراراً آمده است: در آیه 51 «اعراف» مى خوانیم: فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا: «امروز ما آنها را فراموش مى کنیم، همان گونه که لقاى چنین روزى را فراموش کردند».
و در آیه 14 «الم سجده» نیز همین معنى به شکل دیگرى آمده است.
بدون شک، فراموشى براى ذات پاک خداوند، که علمش محیط به تمام عالم هستى است مفهومى ندارد، این کنایه لطیفى است از بى اعتنائى و نادیده گرفتن یک انسان مجرم و گنهکار، حتى در تعبیرات روزمره ما نیز دیده مى شود، مى گوئیم: فلان دوست بىوفا را براى همیشه فراموش کن، یعنى همچون یک انسان فراموش شده با او رفتار نما، مهر و محبت و دیدار و دلجوئى و احوالپرسى را درباره او ترک کن! و هرگز به سراغ او مرو!
این تعبیر، ضمناً تأکید دیگرى است بر مسأله «تجسم اعمال» و «تناسب مجازات و جرم»; چرا که نسیان قیامت سبب مى شود خدا آنها را در قیامت به فراموشى بسپارد، و چه دردناک و جانکاه است این مصیبت بزرگ که خداوند رحیم و مهربان کسى را به فراموشى بسپارد، و از تمام الطافش محروم کند.
مفسران، در اینجا تفسیرهاى مختلفى براى این «نسیان» ذکر کرده اند که تقریباً روح همه آنها همان معنى جامع فوق است لذا نیازى به تکرار آنها نمى بینیم.
ضمناً منظور از فراموش کردن، لقاى روز قیامت، فراموش کردن لقاى کلیه مسائل و حوادثى است که در آن روز تحقق مى یابد، اعم از حساب و کتاب و غیر آن، که همواره منکر آن بودند، این احتمال نیز وجود دارد که: «منظور فراموش کردن لقاى خداوند در آن روز است»; چرا که روز قیامت به عنوان «یوم لقاء اللّه» در قرآن مجید معرفى شده، که منظور از آن شهود باطنى است.
در دنباله آیه مى افزاید: به آنها گفته مى شود: «جایگاه شما دوزخ است»! (وَ مَأْواکُمُ النّارُ).
و اگر گمان مى کنید کسى به یارى شما مى شتابد، قاطعانه به شما مى گوئیم: «هیچ یار و یاورى براى شما نیست» (وَ مالَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ).

* * *

اما چرا و به چه دلیل، شما گرفتار چنین سرنوشتى شدید؟ «این به خاطر آن است که، آیات خدا را به سخریه گرفتید، و زندگى دنیا شما را مغرور کرد» (ذلِکُمْ بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا).
اصولاً، این دو از یکدیگر جدا نیست: «غرور» و «استهزاء»، افراد مغرور و خود برتربین که دیگران را با چشم حقارت نگاه مى کنند، غالباً آنها را به باد استهزا و سخریه مى گیرند، سرچشمه اصلى غرور، نیز متاع زندگى دنیا و قدرت و ثروت و پیروزى هاى گذرا و موقت آن است که افراد «کم ظرفیت» را چنان غافل مى سازد که براى دعوت فرستادگان الهى، کمترین ارزشى قائل نمى شوند، و حتى زحمت مطالعه دعوت آنها را به خود نمى دهند.
و در پایان آیه، بار دیگر آنچه را که در آیه قبل آمده بود، به تعبیر دیگرى تکرار و تأکید کرده، مى گوید: «امروز آنها از آتش دوزخ خارج نمى شوند، و هیچ گونه عذرى از آنها پذیرفته نیست» (فَالْیَوْمَ لایُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ).(2)
در آنجا سخن از مأوى و جایگاه ثابت آنها بود و در اینجا سخن از عدم خروج آنها از دوزخ است، در آنجا مى فرمود: یاورى ندارند، و در اینجا مى گوید: عذرى از آنها پذیرفته نمى شود، و در نتیجه راه نجاتى براى آنها نیست.

* * *

در پایان این سوره، براى تکمیل بحث توحید و معاد، که بیشترین مباحث این سوره را در برمى گرفت، ضمن دو آیه، وحدت ربوبیت و عظمت خداوند و قدرت و حکمت او را بیان مى کند، و پنج وصف از صفات خدا را در این قسمت منعکس مى سازد.
نخست مى گوید: «پس تمام حمد و ستایش مخصوص خدا است» (فَلِلّهِ الْحَمْدُ).
چرا که او «پروردگار همه آسمان ها، و پروردگار زمین، و پروردگار همه جهانیان است» (رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
«رب» به معنى «مالک و مدبر، و حاکم و مصلح» است، بنابراین هر خیر و برکتى است از ناحیه ذات پاک او است و به همین دلیل، تمام ستایش ها به او باز مى گردد، حتى ستایش گل، و صفاى چمن، و صفاى نسیم، و زیبائى ستارگان، ستایش او است که همه از ذات پاکش سرچشمه مى گیرد و با لطف و عنایتش پرورش مى یابد.
جالب این که یک بار مى گوید: پروردگار آسمان ها، بار دیگر پروردگار زمین، و سرانجام پروردگار همه جهان هستى و جهانیان، تا اعتقاد به ارباب انواع و خدایان مختلفى را که براى موجودات گوناگون قائل بودند، درهم بکوبد، و همه را به سوى توحید ربوبى دعوت کند.

* * *

بعد از بیان توصیف ذات پاک او به مقام «حمد» و «ربوبیت» در سومین توصیف مى افزاید: «و براى او است کبریاء و عظمت و علو و رفعت در آسمان ها و زمین» (وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
چرا که آثار عظمتش در پهنه آسمان و سراسر زمین و تمام جهان آشکار است.
در آیه قبل، سخن از مقام «ربوبیت» یعنى مالکیت و تدبیر او، در عالم هستى بود ، و در اینجا سخن از عظمت او است که هر قدر در آفرینش آسمان و زمین دقت کنیم به این حقیقت آشناتر خواهیم شد.
و بالاخره در چهارمین و پنجمین توصیف، مى گوید: «او قادر شکست ناپذیر و حکیم على الاطلاق است» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
و بدین گونه ،مجموعه «علم و قدرت و عظمت و ربوبیت و محمودیت» که مجموعه اى از مهمترین صفات و اسماء حسناى او است تکمیل مى گردد.
و گوئى اشاره به این مى کند: لَهُ الْحَمْدُ فَاحْمَدُوهُ، وَ هُوَ الرَبُّ فَاشْکُرُوا لَهُ، وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فَکَبِّرُوهُ، وَ هُوَ الْعَزِیْزُ الْحَکِیْمُ فَاَطِیْعُوهُ: «حمد از آن او است پس حمدش را به جا آورید، و پروردگار او است پس شکرش کنید، و عظمت براى او است، پس او را تکبیر گوئید، و او عزیز و حکیم است پس تنها او را اطاعت کنید».
به این ترتیب، سوره «جاثیه» که با توصیف خداوند به «عزیز و حکیم» آغاز شده، با همین اوصاف پایان مى یابد، و سراسر محتواى آن نیز گواه بر عزت و حکمت بى پایان او است.

* * *

 پروردگارا! به کبریا و عظمتت سوگند، و به مقام ربوبیت و عزت و حکمتت سوگند، که ما را در طریق اطاعت فرمانت ثابت قدم بدار!
خداوندا! هر گونه حمد و ستایش از آن تو است و هر موفقیتى نصیب ماست آن هم از برکت الطاف بیکران تو است، این نعمت ها را بر ما مستدام دار، و افزون فرما!
بارالها! ما همه غرق احسان توئیم، توفیق اداى شکرت را مرحمت کن!

آمِیْنَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ
 
پایان سوره جاثیه

* * *


1 ـ «حاق» از ماده «حوق» در اصل به معنى «وارد شدن و نازل شدن واصابت کردن و احاطه نمودن» است، بعضى گفته اند: اصل آن «حق» (به معنى تحقق یافتن) بوده است که «قاف» اول تبدیل به «واو» و سپس به «الف» شده است!
2 ـ در مورد معنى «یُسْتَعْتَبُونَ» و ریشه اصلى آن ذیل آیه 57 سوره «روم» (جلد 16، صفحه 486) توضیح لازم را داده ایم.

 

سوره جاثیه/ آیه 32- 37 سوره احقاف
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma