حیات و مرگ این دو گروه یکسان نیست

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
سوره جاثیه/ آیه 21- 23 1 ـ خطرناک ترین بت ها، بت هواى نفس


در تعقیب آیات گذشته، که سخن از دو گروه «مؤمنان» و «کافران»، یا «پرهیزگاران» و «مجرمان» در میان بود، در نخستین آیه مورد بحث، این دو را در یک مقایسه اصولى در برابر هم قرار داده مى گوید: «آیا کسانى که مرتکب سیئات شدند، گمان کردند آنها را همچون کسانى قرار مى دهیم که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند که حیات و مرگشان یکسان باشد»؟! (أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ).
«چه بد داورى مى کنند»! (ساءَ ما یَحْکُمُونَ).
مگر ممکن است نور و ظلمت، علم و جهل، خوب و بد، ایمان و کفر، یکسان باشد؟ مگر امکان دارد بازتاب و ثمره و نتیجه این امور نامساوى، مساوى گردد؟ هرگز چنین نیست، مؤمنان صالح العمل، از مجرمان بى ایمان، در همه چیز جدا هستند، و ایمان و کفر و اعمال نیک و بد، سرتاسر زندگى و مرگ هر یک از آنها را به رنگ خود درمى آورد.
این آیه همانند آیه 28 سوره «ص» است که مى فرماید: «آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند همچون مفسدان در زمین قرار دهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران»؟! (أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجّارِ)؟.
یا همانند آیات 35 و 36 سوره «قلم» که مى گوید: «آیا مؤمنان را همچون مجرمان قرار مى دهیم؟! شما را چه مى شود؟! چگونه داورى مى کنید»؟! (أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ * ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)؟.
«اجْتَرَحُوا» از ماده «جرح» در اصل به معنى جراحت و اثرى است که بر اثربیمارى و آسیب ها به بدن انسان مى رسد، و از آنجا که ارتکاب گناه گوئى روح او را مجروح مى سازد، ماده «اجتراح» به معنى انجام گناه نیز به کار رفته، و گاه در معنى وسیع ترى، یعنى هر گونه اکتساب، استعمال مى شود، و اعضاى بدن را از این نظر «جوارح» گویند که انسان به وسیله آن مقاصد خود را انجام مى دهد و آنچه مى خواهد به دست مى آورد و کسب مى کند.
به هر حال، این آیه مى گوید: این یک پندار غلط است که تصور کنند ایمان و عمل صالح، یا کفر و گناه، تأثیرى در زندگى انسان نمى گذارد، چنین نیست، زندگى و مرگ این دو گروه کاملاً با هم متفاوت است.
مؤمنان در پرتو ایمان و عمل صالح، از آرامش خاصى برخوردارند، به طورى که سخت ترین حوادث زندگى تأثیرى در روح آنها نمى گذارد، در حالى که افراد بى ایمان و آلوده، دائماً در اضطراب اند، اگر در نعمت اند، بیم زوال آن پیوسته آنها را رنج مى دهد، اگر در مصیبت و ناراحتى اند، قدرت مقابله با آن را ندارند، چنان که در آیه 82 سوره «انعام» مى خوانیم: الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْم أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ: «(آرى) آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنى تنها از آنهاست; و آنها هدایت یافتگانند»!.
افراد با ایمان به وعده هاى الهى دلگرمند و مشمول عنایات خاص اویند، چنان که در آیه 51 سوره «مؤمن» مى خوانیم: إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ: «ما به یقین پیامبران خود و کسانى را که ایمان آورده اند، در زندگى دنیا و (در آخرت) روزى که گواهان به پا مى خیزند یارى مى دهیم»!
نور هدایت، قلب گروه اول را روشن مى سازد و با گام هاى استوار به سوى هدف مقدسشان پیش مى روند: اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ: «خداوند ولىّ و سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند; آنها را از ظلمت ها به سوى نور بیرون مى برد».(1)
اما گروه دوم نه هدف مشخصى براى زندگى مى یابند، و نه برنامه روشنى و در میان امواج ظلمات سرگردانند، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ: «(اما) کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوت ها هستند; که آنها را از نور، به سوى ظلمت ها مى برند».
این در حیات و زندگى این جهان، و اما به هنگام مرگ، که دریچه اى است به عالم بقا، و دروازه اى است براى آخرت، قرآن مى گوید: «همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مى گیرند در حالى که پاک و پاکیزه اند; به آنها مى گویند: سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى که انجام مى دادید»! (الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).(2)
اما با مجرمان بى ایمان، طور دیگرى سخن مى گویند چنان که در آیه هاى 28 و 29 سوره «نحل» آمده است: «همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مى گیرند در حالى که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آنها تسلیم مى شوند (و به دروغ مى گویند:) ما کار بدى انجام نمى دادیم! آرى، خداوند به آنچه انجام مى دادید عالم است!. (به آنها گفته مى شود:) اکنون از درهاى جهنم وارد شوید در حالى که جاودانه در آن خواهید بود! چه جاى بدى است جایگاه مستکبران»! (الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوء بَلى إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ).
خلاصه، تفاوت در میان این دو گروه در تمام شئون زندگى و مرگ و عالم برزخ و قیامت موجود است.(3)

* * *

آیه بعد، در حقیقت تفسیر و تعلیلى است براى آیه قبل، مى فرماید: «خداوند آسمان ها و زمین را به حق آفریده است» (وَ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
«و هدف آن است که هر کس در برابر اعمالى که انجام داده است، جزا داده شود، و به آنها ظلم و ستمى نخواهد شد» (وَ لِتُجْزى کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
سراسر عالم، نشان مى دهد که آفریننده این جهان، آن را بر محور حق قرار داده، و در همه جا حق و عدالت حاکم است.
با این حال چگونه ممکن است مؤمنان صالح العمل، و مجرمان بى ایمان را یکسان قرار دهد، و این امر به صورت استثنائى در قانون خلقت درآید؟
طبیعى است، آنها که هماهنگ با این قانونِ حق و عدالت حرکت مى کنند، باید از برکات عالم هستى و الطاف الهى بهره مند شوند، و آنها که بر ضد آن گام برمى دارند باید طعمه آتش سوزان قهر و غضب خدا شوند، و عدالت همین را ایجاب مى کند.
و از اینجا روشن مى شود که «عدالت» به معنى «مساوات و برابرى» نیست، بلکه، عدالت آن است که هر کسى بر طبق شایستگى هایش از مواهب بیشترى بهره گیرد.

* * *

آخرین آیه مورد بحث، نیز توضیح و تعلیل دیگرى است براى عدم مساوات کافران و مؤمنان، مى فرماید: «آیا مشاهده کردى کسى را که معبود خود را هوا و هوس خویش قرار داده»؟! (أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ).
«و چون خدا مى دانسته شایستگى هدایت ندارد او را گمراه ساخته» (وَ أَضَلَّهُ اللّهُ عَلى عِلْم).
«بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پرده اى افکنده»، تا در وادى ضلالت همواره سرگردان بماند (وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً).
«با این حال چه کسى مى تواند غیر از خدا، او را هدایت کند» (فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ).
«آیا با این همه متذکر نمى شوید»؟ و تفاوت چنین کسى را با آنها که در پرتو نور حق، راه خود را یافته اند، نمى فهمید؟ (أَ فَلاتَذَکَّرُونَ).
در اینجا این سؤال مطرح است که، چگونه ممکن است انسان هواى نفس خویش را معبود خود سازد؟
ولى روشن است، هنگامى که فرمان خدا را رها کرد ، و به دنبال خواست دل و هواى نفس افتاد، و اطاعت آن را بر اطاعت حق مقدم شمرد، این همان پرستش هواى نفس است; چرا که یکى از معانى معروف «عبادت و پرستش» اطاعت است.
چنان که بارها در قرآن مجید، در مورد شیطان، یا احبار و علماى یهود آمده که: «گروهى عبادت شیطان مى کنند»(4) و درباره یهود مى گوید: «علماى خود را رب و پروردگار خویش قرار داده اند».(5)
در حدیث نیز آمده است امام صادق(علیه السلام) فرمودند: اَما وَ اللّهِ ما صامُوا لَهُمْ، وَ لاصَلُّوا، وَ لکِنَّهُمْ اَحَلُّوا لَهُمْ حَراماً وَ حَرَّمُوا عَلَیْهِمْ حَلالاً، فَاتَّبَعُوهُمْ وَ عَبَدُوهُمْ مِنْ حَیْثُ لایَشْعُرُونَ: «به خدا سوگند آنها (یهود و نصارى) براى پیشوایان خود نماز و روزه به جا نیاوردند، ولى پیشوایانشان حرامى را براى آنها حلال، و حلالى را حرام کردند، و آنها پذیرفتند و پیروى نمودند، و بى آنکه توجه داشته باشند آنها را عبادت و پرستش کردند»!.(6)
ولى، بعضى از مفسران، این تعبیر را اشاره به بت پرستان قریش مى دانند که به هر چیز دل مى بستند، از آن بتى مى ساختند، و در برابر آن عبادت مى کردند، و هر گاه جسم دیگرى را مى یافتند که جلب توجهشان را مى نمود، بت اول را کنار گذاشته از دومى بت مى ساختند! و به این ترتیب معبود آنها چیزى بود که هواى نفس آنها بپسندد.(7)
ولى تعبیر: مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ: «کسى که معبود خود را هواى نفس خویش قرار دهد» با تفسیر اول هماهنگ تر است.
در مورد جمله «أَضَلَّهُ اللّهُ عَلى عِلْم» تفسیر معروف همان است که در بالا گفتیم، یعنى «خداوند با علم به این که استحقاق هدایت ندارند آنها را گمراه کرده است» اشاره به این که آنها با دست خود تمام چراغ هاى هدایت را شکسته، و راه هاى نجات را به روى خود بسته، و پل هاى بازگشت را پشت سر خود ویران کرده اند، در چنین شرایطى خداوند لطف و رحمتش را از آنها بر مى گیرد و حس تشخیص نیک و بد را از آنها سلب مى کند، گوئى قلب و گوش آنها را در محفظه اى گذاشته، بسته و مهر کرده است و بر چشم آنها پرده سنگینى افکنده.
اینها در حقیقت آثار چیزى است که براى خود برگزیده اند، و نتیجه شوم معبودى است که براى خود انتخاب کرده اند.
راستى، چه بت خطرناکى است هواپرستى، که تمام درهاى رحمت و طرق نجات را به روى انسان مى بندد، و چه گویا و پر معنى است حدیثى که از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده: ما عُبِدَ تَحْتَ السَّماءِ اِلهٌ اَبْغَضُ اِلَى اللّهِ مِنَ الْهَوى!: «هرگز در زیر آسمان معبودى مبغوض تر نزد خدا از هواى نفس پرستش نشده است»!.(8)
بعضى از مفسران گفته اند: این جمله اشاره به آن است که این هواپرستان لجوج با علم و آگاهى از طریق هدایت، راه ضلالت را پیش مى گیرند; چرا که علم و دانش، همیشه با هدایت همراه نیست، و ضلالت نیز همیشه همراه جهل نمى باشد.
علمى مایه هدایت است که، انسان به لوازم آن ملتزم باشد، و همراه آن گام بردارد، تا به سرمنزل مقصود برسد، چنان که قرآن درباره گروهى از کفار لجوج مى گوید: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ: «آنها آیات خدا را از روى ظلم و سرکشى انکار کردند، در حالى که در دل به آن یقین داشتند»!.(9)ـ(10)
ولى تفسیر اول، با توجه به این که مرجع ضمیرها در آیه خداوند است، مناسب تر است; زیرا مى فرماید: خدا او را گمراه کرده، و بر گوش و قلبش مهر زده است.
از آنچه گفتیم به خوبى روشن مى شود که در آیه، هیچ نشانه اى از مذهب جبر نیست، بلکه تأکیدى است بر اصل اختیار و تعیین سرنوشت انسان به دست خویش.
درباره مهر نهادن خداوند بر قلب و گوش انسان، و پرده افکندن بر دل او، بحث هاى بیشترى در جلد اول آورده ایم.(11)

* * *


1 ـ بقره، آیه 257.
2 ـ نحل، آیه 32.
3 ـ در تفسیر آیه فوق، احتمالات دیگرى از سوى مفسران نیز داده شده است، از جمله این که: منظور از جمله «سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ» این است که مجرمان بى ایمان مرگ و زندگیشان یکسان است، نه در حالت حیات، خیر و برکت و طاعتى دارند و نه در حال مرگ. زنده اند اما همچون مردگانند (به این ترتیب هر دو ضمیر به مجرمان بر مى گردد) دیگر این که، منظور از «حیات زندگى» روز رستاخیز است یعنى چنان نیست که مؤمنان و افراد بى ایمان در هنگام مرگ و به هنگام زنده شدن در قیامت، یکسان باشند، ولى ظاهر آیه همان است که در بالا آورده ایم.
4 ـ یس، آیه 60.
5 ـ توبه، آیه 31.
6 ـ «نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 209.
7 ـ تفسیر «درّ المنثور»، جلد 6، صفحه 35.
8 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 9، صفحه 5987 و تفسیر «روح البیان» و تفسیر «مراغى» ذیل آیات مورد بحث.
9 ـ نمل، آیه 14.
10 ـ تفسیر «المیزان»، جلد 18، صفحه 173.
11 ـ جلد اول تفسیر «نمونه»، صفحه 81 به بعد، ذیل آیه 7 سوره «بقره».
سوره جاثیه/ آیه 21- 23 1 ـ خطرناک ترین بت ها، بت هواى نفس
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma