این آیات، همچنان بحث پیرامون نظام ارزشى اسلام و عدم معیار بودن مال و ثروت و مقامات مادى را ادامه مى دهد.
در نخستین آیه، مى فرماید: «اگر (تمکّن کفار از مواهب مادى) سبب نمى شد که همه مردم (تمایل به کفر پیدا کنند و) امت واحد (گمراهى) گردند، ما براى کسانى که به (خداوند) رحمان کافر مى شدند خانه هائى قرار مى دادیم با سقف هائى از نقره» (وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّة).(1)
خانه هائى که چندین طبقه داشته باشد، «و براى آنها نردبانهائى (جالب) قرار مى دادیم که از آن بالا روند» (وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ).(2)
جمعى از مفسران گفته اند: منظور پله هائى از نقره است، و عدم تکرار کلمه «فِضِّة» (نقره) به خاطر وضوح آن است، ولى گویا آنها وجود پله ها را به تنهائى دلیل بر اهمیت خانه ها ندانسته اند، در حالى که چنین نیست، اصل وجود پله هاى فراوان دلیل بر عظمت بنا و داشتن طبقات متعدد است.
«سُقُف» (بر وزن شتر) جمع «سقف» است و بعضى آن را جمع «سقیفه» به معنى مکان مسقف، مى دانند ولى قول اول مشهورتر است.
* * *
سپس مى افزاید: «و براى خانه هایشان درها و تخت هائى (زیبا و نقره اى) قرار مى دادیم که بر آن تکیه کنند (وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ).
ممکن است این جمله، اشاره به درها و تخت هاى نقره باشد که چون در آیه قبل در مورد سقف ها آمده، در اینجا از تکرار آن خوددارى شده، و نیز ممکن است وجود درها و تخت هاى متعدد (با توجه به این که اَبْواباً و سُرُراً نکره است و در اینجا براى اهمیت آمده) خود دلیل بر عظمت آن قصرها باشد; زیرا هرگز براى یک خانه محقر درهاى متعدد نمى گذارند، این مخصوص قصرها و خانه هاى مجلل است، و همچنین وجود تخت هاى بسیار.
* * *
باز به این هم اکتفا نکرده، مى افزاید: علاوه بر همه اینها «انواع زیورها براى آنها قرار مى دادیم (وَ زُخْرُفاً).(3)
تا زندگى مادى و پر زرق و برقشان از هر نظر تکمیل گردد، قصرهائى مجلل و چند اشکوبه با سقف هائى از نقره، و درها و تخت هاى متعدد، و انواع وسائل زینتى، و هر گونه نقش و نگار آن چنان که مطلوب و مقصود و معبود دنیاپرستان است.
سپس مى افزاید: «ولى تمام اینها بهره زندگى دنیاست و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است»! (وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ).
«زُخْرف» در اصل به معنى هر گونه زینت و تجمل توأم با نقش و نگار است، و از آنجا که یکى از مهمترین وسائل زینت، طلا است به آن هم «زخرف» گفته شده است، و این که به سخنان بیهوده «مزخرف» مى گویند به خاطر زرق و برقى است که به آن مى دهند.
کوتاه سخن این که: این سرمایه هاى مادى و این وسائل تجملاتى دنیا، به قدرى در پیشگاه پروردگار، بى ارزش است که مى بایست تنها نصیب افراد بى ارزش همچون کفار و منکران حق باشد، و اگر مردم کم ظرفیت و دنیاطلب به سوى بى ایمانى و کفر، متمایل نمى شدند، خداوند این سرمایه ها را تنها نصیب این گروه منفور و مطرود، مى کرد، تا همگان بدانند مقیاس ارزش و شخصیت انسان این امور نیست.
* * *