پاسخ به دو سؤال مهم

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
چرا قرآن بر یکى از ثروتمندان نازل نشده؟ سوره زخرف/ آیه 33- 35


در اینجا سؤال هائى مطرح است که غالباً به هنگام مطالعه آیه فوق، به نظر مى رسد، و از سوى دشمنان اسلام نیز دستاویزى براى حمله به جهان بینى اسلامى شده است.
نخست این که: چگونه قرآن استخدام و تسخیر انسان را به وسیله انسان امضا کرده؟، آیا این به معنى قبول نظام طبقاتى اقتصادى (طبقه استثمار کننده و استثمار شونده) نیست؟
از این گذشته، اگر ارزاق و معیشت ها از سوى خدا تقسیم شده، و تفاوت ها همه از ناحیه او است، پس تلاش و کوشش هاى ما، چه ثمرى مى تواند داشته باشد؟ آیا این به معنى خاموش شدن شعله هاى تلاش و جهاد براى زندگى نیست؟
پاسخ این سؤال ها با دقت در متن آیه روشن مى شود:
کسانى که چنین ایرادى مى کنند، تصورشان این است که، مفهوم آیه چنین است که گروه معینى از بشر، گروه دیگرى را مسخر خود سازد، آنهم تسخیر به معنى بهره کشى ظالمانه، در حالى که مطلب چنین نیست بلکه منظور استخدام عمومى مردم نسبت به یکدیگر است، به این معنى که هر گروهى امکانات و استعدادها و آمادگى هاى خاصى دارند که در یک رشته از مسائل زندگى مى توانند فعالیت کنند، طبعاً خدمات آنها در آن رشته، در اختیار دیگران قرار مى گیرد، همان گونه که خدمات دیگران در رشته هاى دیگر، در اختیار آنها قرار مى گیرد، خلاصه، استخدامى است متقابل، و خدمتى است طرفینى، و به تعبیر دیگر هدف تعاون در امر زندگى است و نه چیز دیگر.
ناگفته پیداست که، اگر همه انسان ها از نظر هوش، و استعداد روحى و جسمى، یکسان باشند، هرگز نظامات اجتماعى سامان نمى یابد، همان گونه که اگر سلول هاى تن انسان از نظر ساختمان و ظرافت و مقاومت همه شبیه هم بودند نظام جسم انسان مختل مى شد، سلول هاى بسیار محکم استخوان پاشنه پا، کجا؟ و سلول هاى ظریف شبکه چشم کجا؟، هر کدام از این دو مأموریتى دارند که بر طبق آن ساخته شده اند.
مثال زنده اى که براى این موضوع مى توان گفت، همان استخدام متقابلى است که در دستگاه تنفس، و گردش خون، و تغذیه، و سایر دستگاه هاى بدن انسان است که مصداق روشن «لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا» است (منتها در شعاع فعالیت هاى داخلى بدن) آیا چنین تسخیرى مى تواند اشکال داشته باشد؟!.
و اگر گفته شود جمله «رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجات» دلیل بر عدم عدالت اجتماعى است، مى گوئیم: این در صورتى است که «عدالت» به معنى «مساوات» تفسیر شود، در حالى که حقیقت «عدالت» آن است که هر چیز در یک سازمان در جاى خود قرار گیرد، آیا وجود سلسله مراتب در یک لشکر یا یک سازمان ادارى ، و یک کشور، دلیل بر وجود ظلم در آن دستگاه است؟
ممکن است افرادى، در مقام شعار، کلمه «مساوات» را بدون توجه به مفهوم واقعى آن، در همه جا به کار برند، ولى در عمل هرگز نظم، بدون تفاوت ها امکان پذیر نیست، اما هرگز وجود این تفاوت ها نباید بهانه اى براى استثمار انسان، به وسیله انسان گردد، همه باید آزاد باشند که نیروهاى خلاق خود را به کار گیرند و نبوغ خود را شکوفا سازند، و از نتائج فعالیت هاى خود بى کم و کاست بهره گیرند، و در مورد نارسائى ها باید آنها که قدرت دارند براى بر طرف ساختن آن بکوشند.
و اما در مورد سؤال دوم که: چگونه ممکن است با وجود معین بودن روزى، شعله جهاد و تلاش و کوشش را روشن نگاه داشت؟ اشتباه از اینجا پیدا شده که گاه گمان کرده اند، خداوند براى تلاش و کوشش انسان، هیچ نقشى قائل نشده است.
درست است که: خداوند استعدادها را براى فعالیت هاى مختلف، به طور متفاوت آفریده، و درست است که عواملى بیرون از اراده انسان، در مسیر زندگى او مؤثر است، ولى با این حال یکى از عوامل بنیادى را نیز، تلاش و کوشش او قرار داده است و با بیان اصل «أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»(1) این مطلب را روشن ساخته که بهره انسان در زندگى ارتباط نزدیکى با سعى و تلاش او دارد.
به هر حال، نکته باریک و دقیق این جاست که انسان ها همچون ظروف یکدستى نیستند که در یک کارخانه ساخته مى شود، یک شکل، یک نواخت، یک اندازه، و با یک نوع فایده، و اگر چنین بود حتى یک روز هم نمى توانستند با هم زندگى کنند.
و نه مانند پیچ و مهره هاى یک ماشین هستند که، سازنده و مهندسش آن را تنظیم کرده و به طور اجبارى به کار خود ادامه دهند، بلکه، هم آزادى اراده دارند، و هم مسئولیت و وظیفه، در عین تفاوت استعدادها و شایستگى ها، و این معجون خاصى است که انسانش مى نامند، و خرده گیرى ها و ایرادها غالباً از عدم شناخت این انسان سرچشمه مى گیرد.
کوتاه سخن این که: خداوند هیچ انسانى را بر انسان هاى دیگر در تمام جهات امتیاز نبخشیده، بلکه جمله «رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجات» اشاره به امتیازهاى مختلفى است که هر گروهى بر گروه دیگر دارد، و تسخیر و استخدام هر گروه نسبت به گروه دیگر، درست از همین امتیازات سرچشمه مى گیرد، و این عین عدالت و تدبیر و حکمت است.(2)

* * *


1 ـ نجم، آیه 39.
2 ـ در این زمینه بحث مشروحى در جلد سوم ذیل آیه 32 سوره «نساء» (صفحه 363) و بحث دیگرى در جلد ششم ذیل آیه 165 سوره «انعام» (صفحه 69) داشته ایم.

 

چرا قرآن بر یکى از ثروتمندان نازل نشده؟ سوره زخرف/ آیه 33- 35
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma