آنها دلیلى جز تقلید از نیاکان جاهل ندارند؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
سوره زخرف/ آیه 20- 22 سوره زخرف/ آیه 23- 25


در آیات گذشته، نخستین پاسخ منطقى به عقیده خرافى بت پرستان، که فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند، داده شد، و آن این که: براى اثبات یک ادعا قبل از هر چیز مشاهده و رؤیت و حضور در صحنه لازم است، در حالى که هیچ یک از بت پرستان هرگز نمى توانند مدعى شوند که به هنگام آفرینش فرشتگان، در آن صحنه شاهد و ناظر بوده اند.
آیات مورد بحث، همین معنى را پى گیرى کرده، به ابطال این خرافه زشت از طرق دیگرى مى پردازد.
نخست، یکى از دلائل واهى آنها را به طور فشرده، همراه با جواب آن نقل کرده، مى گوید: «آنان گفتند: اگر خداوند رحمان مى خواست ما آنها را پرستش نمى کردیم» این خواست او بوده است که ما به پرستش آنان پرداخته ایم! (وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ).
این تعبیر، ممکن است به این معنى باشد، که آنها معتقد به جبر بودند، و مى گفتند: هر چه از ما صادر مى شود به اراده خداوند است، و هر کارى انجام مى دهیم مورد رضایت او است.
یا این که: اگر اعمال و عقائد ما مورد رضاى او نبود، باید از آن نهى مى کرد، و چون نهى نکرده است، دلیل بر خشنودى او است!
در حقیقت آنها براى توجیه عقائد فاسد و خرافى خود، دست به خرافات دیگرى مى زدند، و براى پندارهاى دروغین خود، دروغ هاى دیگرى به هم مى بافتند، در حالى که هر کدام از دو احتمال بالا مقصود آنها باشد، فاسد و بى اساس است.
درست است که در عالم هستى، چیزى بى اراده خدا واقع نمى شود، ولى، این به معنى جبر نیست، زیرا نباید فراموش کرد که خدا خواسته است ما مختار و صاحب آزادى اراده باشیم، تا ما را بیازماید، و پرورش دهد.
و درست است که خدا باید اعمال بندگان را مورد نقد قرار دهد، ولى نمى توان انکار کرد که همه انبیاى الهى، هر گونه شرک و دوگانه پرستى را نفى کردند.
از این گذشته، عقل سلیم انسان، نیز این خرافات را انکار مى کند، مگر «عقل»، پیامبر خداوند در درون وجود انسان نیست؟
و در پایان این آیه، با این جمله کوتاه به این استدلال واهى بت پرستان پاسخ مى گوید: «ولى به این امر هیچ گونه علم و یقینى ندارند، و جز دروغ چیزى نمى گویند»! (ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْم إِنْ هُمْ إِلاّ یَخْرُصُونَ).
آنها حتى به مسأله جبر و یا رضایت خداوند به اعمالشان، علم و ایمان ندارند بلکه، مانند بسیارى از هواپرستان و مجرمان دیگر هستند، که براى تبرئه خویشتن از گناه و فساد، موضوع جبر را پیش مى کشند و مى گویند: دست تقدیر ما را به این راه کشانیده!
در حالى که خودشان نیز، مى دانند دروغ مى گویند، و اینها بهانه اى بیش نیست، و لذا اگر کسى حقوقى از آنها را پایمال کند، هرگز حاضر نیستند از مجازات او چشم بپوشند، به این عنوان که او در کار خود مجبور بوده است!
«یَخْرُصُون» از ماده «خرص» (بر وزن غرس) در اصل به معنى تخمین زدن است.
نخست، در مورد تخمین مقدار میوه بر درختان، سپس به هر گونه حدس و تخمین اطلاق شده، و از آنجا که حدس و تخمین گاه نادرست از آب درمى آید این واژه به معنى دروغ نیز به کار رفته، و در آیه مورد بحث از همین قبیل است.
به هر حال از آیات متعددى از قرآن مجید، برمى آید که بت پرستان براى توجیه عقائد خرافى خود، کراراً به مسأله مشیت الهى، استدلال مى کردند، از جمله این که، آنها اشیائى را حرام و اشیائى را بر خود حلال کرده بودند، و آن را به خدا نسبت مى دادند، چنان که در آیه 148 «انعام» آمده است: سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَیْء: «به زودى مشرکان (براى تبرئه خویش) مى گویند: اگر خدا مى خواست، نه ما مشرک مى شدیم و نه پدران ما; و نه چیزى را تحریم مى کردیم»!.
در آیه 35 «نحل» نیز همین معنى تکرار شده است: وَ قالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْء نَحْنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْء.
قرآن مجید، در ذیل آیه سوره «انعام» آنها را تکذیب کرده، مى فرماید: کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتّى ذاقُوا بَأْسَنا: «کسانى که پیش از آنها بودند نیز، همین گونه دروغ مى گفتند; و سرانجام (طعم) کیفر ما را چشیدند» و در ذیل آیه سوره «نحل» تصریح مى کند: فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ اِلاَّ الْبَلاغُ: «ولى آیا پیامبران وظیفه اى جز ابلاغ آشکار دارند»؟!
و در ذیل آیه مورد بحث، نیز چنان که دیدیم آنها را به تخمین زدن دروغین نسبت مى دهد که در حقیقت، همه به یک ریشه بازمى گردد.

* * *

در آیه بعد، به دلیل دیگرى که ممکن است آنها به آن استدلال کنند، اشاره کرده، مى گوید: «یا این که ما کتابى پیش از این به آنان داده ایم و آنها به آن تمسک مى جویند»؟! (أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ).(1)
یعنى آنها براى اثبات این ادعا، باید یا به دلیل عقل متمسک شوند، یا به نقل، در حالى که نه دلیلى از عقل دارند، و نه دلیلى از نقل، تمام دلائل عقلى، دعوت به توحید مى کند، و همه انبیاء و کتب آسمانى نیز دعوت به توحید کردند.

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، به بهانه اصلى آنان اشاره کرده، که آن هم در واقع خرافه اى بیش نیست که پایه خرافه دیگرى شده است، مى فرماید: «بلکه آنها مى گویند: ما نیاکان خود را بر آئینى یافتیم، و ما نیز به پیروى آنان هدایت یافته ایم» (بَلْ قالُوا إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّة وَ إِنّا عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ).
در حقیقت، آنها دلیلى جز «تقلید کورکورانه» از پدران و نیاکان خود نداشتند، و عجب این که خود را با این تقلید، هدایت یافته مى پنداشتند، در حالى که در مسائل اعتقادى و زیربناى فکرى، هیچ انسان فهمیده و آزاده اى نمى تواند متکى بر تقلید باشد، آن هم به صورت تقلید «جاهل از جاهل»; چرا که مى دانیم نیاکان آنها نیز، هیچ علم و دانشى نداشتند، مغزهاى آنها مملو از خرافات و اوهام بود، و جهل، حاکم بر افکار و اجتماعشان، چنان که قرآن در آیه 170 «بقره» مى گوید: أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ: «آیا اگر پدران آنها، چیزى نمى فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروى خواهند کرد)»؟!
تقلید، تنها در مسائل فرعى و غیر زیربنائى صحیح است، آن هم تقلید از عالم، یعنى «رجوع جاهل به عالم»، همان گونه که در مراجعه بیمار به طبیب، و افراد غیر متخصص به صاحبان تخصص دیده مى شود، بنابراین تقلید آنها به دو دلیل باطل و محکوم بوده است.
واژه «امت» چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید، به جماعتى مى گویند که یک نوع ارتباط به یکدیگر دارند، یا از نظر دین، یا وحدت مکان، یا زمان، خواه آن حلقه اتصال، اختیارى باشد یا اجبارى (و از همین رو گاهى به معنى «مذهب» به کار رفته مانند آیه مورد بحث، ولى معنى اصلى آن همان جماعت و گروه است و اطلاق این کلمه بر مذهب نیازمند به قرینه است).(2)

* * *


1 ـ «اَمْ» در اینجا متصله است، و عطف بر «اَشْهِدُوا خَلْقَهُم» مى باشد و ضمیر در «مِنْ قَبْلِهِ» به قرآن بازمى گردد و این که بعضى احتمال داده اند که «اَمْ منقطعه» باشد و یا ضمیر به «رسول» بازگردد، چندان با قرائن در آیه متناسب نیست.
2 ـ در جمله «إِنّا عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ»، «مُهْتَدُونَ» خبر «اِنَّ» و «عَلى آثارِهِمْ» متعلق به آن است، و این که بعضى احتمال داده اند، «عَلى آثارِهِمْ» خبر اول و «مُهْتَدُونَ» خبر دوم باشد، بعید به نظر مى رسد.
سوره زخرف/ آیه 20- 22 سوره زخرف/ آیه 23- 25
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma