چگونه ملائکه را دختران خدا مى خوانید؟!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
سوره زخرف/ آیه 15- 19 سوره زخرف/ آیه 20- 22



بعد از تحکیم پایه هاى توحید، از طریق برشمردن نشانه هاى خداوند در نظام هستى و نعمت ها و مواهب او، در آیات مورد بحث، به نقطه مقابل آن، یعنى مبارزه با شرک و پرستش غیر خدا پرداخته، نخست به سراغ یکى از شاخه هاى آن یعنى پرستش فرشتگان مى رود، و مى فرماید: «آنها براى خداوند از میان بندگانش جزئى قرار دادند» (وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً).
فرشتگان را دختران خدا و معبودان خود پنداشتند، خرافه زشتى که در میان بسیارى از بت پرستان رواج داشت.
تعبیر به «جزء» هم بیانگر این است که آنها فرشتگان را فرزندان خدا مى شمردند; زیرا همیشه فرزند، جزئى از وجود پدر و مادر است که به صورت نطفه از آنها جدا مى شود، و با هم ترکیب مى گردد، و هسته بندى فرزند از آن آغاز مى شود.
و نیز بیان کننده پذیرش عبودیت آنها است; چرا که فرشتگان را جزئى از معبودان در مقابل خداوند، تصور مى کردند.
این تعبیر، در ضمن یک استدلال روشن بر بطلان اعتقاد خرافى مشرکان است; چرا که اگر فرشتگان، فرزندان خدا باشند لازمه اش این است که خداوند جزء داشته باشد، و نتیجه آن ترکیب ذات پاک خدا است، در حالى که دلائل عقلى و نقلى، گواه بر بساطت و احدیت وجود او است; چرا که جزء، مخصوص به موجودات امکانیه است.
سپس مى افزاید: «انسان کفران کننده آشکارى است» (إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ).
این همه نعمت هاى الهى، سراسر وجود او را احاطه کرده که پنج بخش آن در آیات پیشین گذشت، با این حال به جاى این که سر بر آستان خالق و ولىّ نعمت خود بساید، راه کفران پیش گرفته، به سراغ مخلوقاتش مى رود.

* * *

در آیه بعد، براى محکوم کردن این تفکر خرافى، از ذهنیات و مسلماتِ خود آنها استفاده مى کند; چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح مى دادند، و اصولاً دختر را ننگ خود مى شمردند، مى فرماید: «آیا از میان مخلوقاتش دختران را براى خود انتخاب کرده و پسران را براى شما برگزیده است»؟! (أَمِ اتَّخَذَ مِمّا یَخْلُقُ بَنات وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ).
به پندار شما، مقام دختر پائین تر است، چگونه خود را بر خدا ترجیح مى دهید؟ سهم او را دختر، و سهم خود را پسر مى پندارید؟!
درست است که زن و مرد در پیشگاه خدا در ارزش هاى والاى انسانى یکسانند، ولى گاه استدلال به ذهنیات مخاطب، تأثیرى در فکر او مى گذارد که وادار به تجدید نظر مى شود.

* * *

باز، همین مطلب را به بیان دیگرى تعقیب کرده، مى گوید: «در حالى که هر گاه یکى از آنها را به همان چیزى که براى خداوند رحمان شبیه قرار داده بشارت دهند، صورتش سیاه مى شود، خشمگین مى گردد»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ).
منظور از «بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً» همان فرشتگانى است که آنها را دختران خدا مى دانستند، و در عین حال معبود خود قرار مى دادند، و شبیه و مانند او!
واژه «کَظِیْم» از ماده «کَظْم» (بر وزن نظم) به معنى گلوگاه است، و به معنى بستن گلوى مشک آب، بعد از پر شدن نیز آمده، و لذا این کلمه در مورد کسى که قلبش مملو از خشم یا غم و اندوه است به کار مى رود.
این تعبیر، به خوبى حاکى از تفکر خرافى مشرکانِ ابله، در عصر جاهلیت در مورد تولد فرزند دختر است، که چگونه از شنیدن خبر ولادت دختر ناراحت مى شدند، در عین حال فرشتگان را دختران خدا مى دانستند!

* * *

باز، در ادامه این سخن مى افزاید: «آیا کسى را که در لابلاى زینت ها پرورش مى یابد، و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا مى خوانید و پسران را فرزند خود)»؟! (أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِین).(1)
در اینجا قرآن، دو صفت از صفات زنان را که در غالب آنها دیده مى شود و از جنبه عاطفى آنان سرچشمه مى گیرد، مورد بحث قرار داده، نخست علاقه شدید آنها به زینت آلات، و دیگر عدم قدرت کافى بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه و جرّ و بحث به خاطر حیا و شرم.
بدون شک، زنانى هستند که تمایل چندانى به زینت ندارند، و نیز بدون شک علاقه به زینت در «حد اعتدال»، عیبى براى زنان محسوب نمى شود، بلکه در اسلام روى آن تأکید شده است، منظور اکثریتى است که در غالب جوامع بشرى، عادت به تزیین افراطى دارند، گوئى در میان زینت به وجود مى آیند و پرورش مى یابند.
و نیز بدون شک، در میان زنان افرادى پیدا مى شوند که از نظر قدرت منطق و بیان بسیار قوى هستند، ولى نمى توان انکار کرد که اکثریت آنها به خاطر شرم و حیا، در مقایسه با مردان به هنگام بحث و مخاصمه و جدال، قدرت کمترى دارند.
هدف، بیان این حقیقت است که چگونه شما دختران را فرزند خدا مى پندارید و پسران را از آن خود مى شمرید؟!

* * *

در آخرین آیه مورد بحث مطلب را با صراحت بیشترى مطرح کرده، مى فرماید: «آنها فرشتگان را که بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند» (و دختران خدا معرفى کردند) (وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً).
آرى، آنها بندگان خدا هستند، سر بر فرمان او دارند، و تسلیم اراده اویند، چنان که در آیات 26 و 27 سوره «انبیاء» نیز آمده است: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ * لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ: «آنها =] فرشتگان[بندگان شایسته اویند * هرگز در سخن بر او پیشى نمى گیرند; و (پیوسته) به فرمان او عمل مى کنند».
باید توجه داشت «عباد» هم جمع مذکر است، و هم به موجودهائى که خارج از مذکر و مؤنث باشند مانند فرشتگان نیز اطلاق مى شود، همان گونه که در مورد خداوند نیز ضمیرهاى مفرد مذکر به کار مى رود در حالى که مافوق همه اینها است.
قابل توجه این که، در این جمله «عباد» به «الرحمن» اضافه شده، این تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که، غالب فرشتگان، مجریان رحمت خداوند و تدبیر کنندگان نظامات عالم هستى که سراسر رحمت است، مى باشند.
اما چرا این خرافه در میان عرب جاهلى پیدا شد؟ و چرا هم اکنون رسوبات آن در مغزهاى گروهى باقیمانده، تا آنجا که فرشتگان را به صورت زن و دختر ترسیم مى کنند؟ حتى به اصطلاح «فرشته آزادى» را وقتى مجسم مى سازند، در چهره زنى با قیافه و موهاى فراوان، ترسیم مى کنند!
این پندار، ممکن است از اینجا سرچشمه گرفته باشد، که فرشتگان از نظر مستورند و زنان نیز غالباً مستور بوده اند، حتى در مورد بعضى از مؤنث هاى مجازى در لغت عرب نیز، این معنى دیده مى شود که خورشید را مؤنث مجازى مى دانند، و ماه را مذکر; چرا که قرص خورشید معمولاً در میان امواج نور خود، پوشیده است و نگاه کردن به آن به آسانى ممکن نیست، ولى قرص ماه چنین نمى باشد.
یا این که لطافت وجود فرشتگان، سبب شده، که آنها را همجنس زنان که نسبت به مردان، موجودات لطیف ترى هستند بدانند، و عجب این که بعد از این همه مبارزه اسلام با این تفکر خرافى، باز هم هنگامى که مى خواهند زنى را به خوبى توصیف کنند، مى گویند او یک فرشته است، ولى در مورد مردان کمتر این تعبیر به کار مى رود، کلمه «فرشته» نیز نامى است که براى زنان انتخاب مى کنند!
سپس، به صورت استفهام انکارى در پاسخ آنها مى فرماید: «آیا شاهد آفرینش آنها بوده اند و از طریق حضور خود، به این امر پى برده اند»؟! (أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ).
و در پایان آیه مى افزاید: «گواهى آنان بر این عقیده بى اساس، در نامه هاى اعمالشان نوشته مى شود، و (از آن) بازخواست خواهند شد» (سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ).
آنچه در آیات فوق خواندیم، به صورتِ دیگرى در سوره «نحل» (آیات 57 تا 59) نیز آمده است، و ما در آنجا بحث هاى مشروحى پیرامون عقائد «عرب جاهلى» در مورد مسأله «وئاد» (زنده به گور کردن دختران) و اصولاً عقیده آنها پیرامون جنس زن و نیز نقش اسلام در احیا و شخصیت و ارزش مقام زن، آورده ایم.(2)

* * *


1 ـ «یُنَشَّؤُا» از ماده «نَشَأَ» به معنى ایجاد چیزى است، و در اینجا به معنى تربیت شدن و پرورش یافتن است، و «حِلْیَة» به معنى زینت و «خِصام» بحث و مجادله و کشمکش بر سر چیزى است.
2 ـ جلد 11، صفحات 269 تا 277.
سوره زخرف/ آیه 15- 19 سوره زخرف/ آیه 20- 22
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma