گناه شما مانع رحمت ما نیست!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 21
سوره زخرف/ آیه 1- 8 سوره زخرف/ آیه 9- 14


در آغاز این سوره، باز با «حروف مقطعه» (حم) روبرو مى شویم، این چهارمین سوره اى است که با «حم» آغاز شده، سه سوره دیگر نیز، با همین دو حرف شروع مى شود که مجموعاً این هفت سوره «خانواده حم» را تشکیل مى دهد که به ترتیب مؤمن ـ فصلت ـ شورى ـ زخرف ـ دخان ـ جاثیه، و احقاف است .
درباره «حروف مقطعه» قبلاً به طور مشروح بحث کرده ایم (به جلد اول آغاز سوره بقره، جلد دوم اول آل عمران، جلد ششم اول اعراف و جلد بیستم آغاز سوره فصلت در مورد حم مراجعه فرمائید).

* * *


در دومین آیه، به قرآن مجید سوگند یاد کرده مى فرماید: «سوگند به کتاب مبین» (وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ).
سوگند به این کتابى که حقایقش آشکار، و مفاهیمش روشن، و دلائل صدقش نمایان، و راه هاى هدایتش واضح و مبین است.

* * *

که «ما آن را قرآنى فصیح و عربى قرار دادیم شاید شما (آن را) درک کنید» (إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).(1)
عربى بودن قرآن، یا به معنى نزول آن به زبان عرب است که از گسترده ترین زبان هاى جهان براى بیان حقایق مى باشد، و به خوبى مى تواند ریزه کارى هاى مطالب را با ظرافت تمام منعکس سازد.
و یا به معنى «فصاحت» آن است (چرا که یکى از معانى عربى همان «فصیح» است) اشاره به این که آن را در نهایت فصاحت قرار دادیم، تا حقایق خوبى از لابلاى کلمات و جمله هایش ظاهر گردد، و همگان آن را به خوبى درک کنند.
جالب این که در این جا قسم و جواب قسم هر دو یک چیز است، به قرآن سوگند یاد مى کند که این کتاب، عربى قرار داده شده، تا همگان به محتوایش پى برند شاید اشاره به این است که، چیزى والاتر از قرآن نبود که به آن سوگند یاد شود، والاتر از قرآن، خود قرآن است; چرا که کلام خدا است و کلام خدا بیانگر ذات پاک او است.
تعبیر به «لَعَلَّ» (شاید، و به این امید...) نه به خاطر این است که خداوند در تأثیر قرآن تردیدى داشته، یا سخن از امید و آرزوئى در میان باشد که رسیدن به آن مشکل است، نه، این تعبیر اشاره به تفاوت زمینه هاى فکرى و اخلاقى شنوندگان آیات قرآن است، و اشاره به این است که، نفوذ قرآن شرایطى دارد که با این کلمه اجمالاً به آن اشاره شده (شرح بیشتر این معنى را در جلد سوم ذیل آیه 200 «آل عمران» گفته ایم).

* * *

سپس، به بیان اوصاف سه گانه دیگرى درباره این کتاب آسمانى پرداخته مى گوید: «و آن در کتاب اصلى، (در لوح محفوظ) نزد ما بلندپایه و استوار است» (وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ).
در نخستین توصیف، اشاره به این مى کند، که قرآن مجید در «ام الکتاب» در نزد پروردگار ثبت و ضبط است، چنان که در آیه 21 و 22 سوره «بروج» نیز مى خوانیم: بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیْدٌ * فِی لَوْح مَحْفُوْظ: «بلکه قرآن با عظمت است، * که در لوح محفوظ جاى دارد».
اکنون ببینیم منظور از «ام الکتاب» یا «لوح محفوظ» چیست؟
واژه «اُم» در لغت، به معنى اصل و اساس هر چیزى است و این که عرب به مادر «اُم» مى گوید، به خاطر آن است که ریشه خانواده و پناهگاه فرزندان است، بنابراین «ام الکتاب» (کتاب مادر) به معنى کتابى است که اصل و اساس همه کتب آسمانى مى باشد، و همان لوحى است که نزد خداوند از هر گونه تغییر و تبدیل و تحریفى محفوظ است، این همان کتاب «علم پروردگار» است که نزد او است و همه حقایق عالم و همه حوادث آینده و گذشته، و همه کتب آسمانى در آن درج است، و هیچ کس به آن راه ندارد، جز آنچه را که خدا بخواهد افشا کند.
این، توصیف بزرگى است براى قرآن، که از علم بى پایان حق سرچشمه گرفته و اصل و اساسش نزد او است.
و به همین دلیل، در توصیف دوم مى گوید: «این کتابى والا مقام است» (لَعَلِىٌّ).
و در توصیف سوم، مى فرماید: «استوار است» (حَکِیْمٌ).
چیزى که از علم بى پایان حق سرچشمه گیرد، باید واجد این اوصاف باشد.
بعضى، والا بودن و علوّ مقام قرآن را از این نظر دانسته اند، که بر تمام کتب آسمانى پیشى گرفته، و همه را نسخ کرده، و در بالاترین مرحله اعجاز است.
بعضى دیگر، مشتمل بودن قرآن را بر حقایقى که از دسترس افکار بشر بیرون است (علاوه بر حقایقى که همه کس از ظاهر آن مى فهمد) مفهوم دیگرى از علوّ قرآن شمرده اند.
این مفاهیم، تضادى با هم ندارد و همه آنها در مفهوم «عَلِىٌّ» (والامقام) جمع است.
این نکته نیز، قابل توجه است که «حَکِیْم» معمولاً وصف براى شخص است، نه براى کتاب، اما چون این کتاب آسمانى خود معلمى بزرگ و حکمت آموز است، این تعبیر در مورد آن بسیار بجا است.
البته «حَکِیْم» به معنى مستحکم و خلل ناپذیر نیز آمده است، و جمیع این مفاهیم در واژه مزبور جمع است و در مورد قرآن صادق مى باشد، چرا که قرآن، حکیم به تمام این معانى است.

* * *

در آیه بعد، منکران، و اعراض کنندگان از قرآن، را مخاطب ساخته مى گوید: «آیا این ذکر را از شما باز گیریم به خاطر این که قومى اسرافکارید»؟! (أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ).
درست است که شما در دشمنى و مخالفت با حق، چیزى فروگذار نکرده اید، و مخالفت را به حد افراط و اسراف رسانده اید ولى لطف و رحمت خداوند به قدرى وسیع و گسترده است که اینها را مانع بر سر راه خود نمى بیند، باز هم این کتاب بیدارگر آسمانى، و آیات حیات بخش آن را پى در پى بر شما نازل مى کند، تا دل هائى که اندک آمادگى دارند، تکان بخورند و به راه آیند، و این است مقام رحمت عامه، و رحمانیت پروردگار، که دوست و دشمن را در برمى گیرد.
جمله «أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُم» به معنى «أَ فَنَصْرِفُ عَنْکُم» (آیا از شما باز داریم و منصرف سازیم) آمده است، چرا که وقتى سوار مى خواهد مرکبش را از طریقى به جانب دیگرى ببرد، آن را با شلاق مى زند، و لذا کلمه «ضَرْب» در این گونه موارد به جاى «صَرْف» (منصرف ساختن) به کار مى رود.(2)
«صَفْح» در اصل به معنى جانب و طرف چیزى است، و به معنى عرض و پهنا نیز مى آید، و در آیه مورد بحث، به معنى اول است، یعنى آیا ما این قرآن را که مایه یادآورى است، از سوى شما به جانب دیگرى متمایل سازیم؟
«مُسْرِف» از ماده «اسراف» به معنى تجاوز از حد است، اشاره به این که مشرکان و دشمنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مخالفت و عداوت خود، هیچ حد و مرزى را به رسمیت نمى شناختند.

* * *

سپس، به عنوان شاهد و گواه بر آنچه گفته شد، و هم تسلّى و دلدارى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و در ضمن تهدیدى براى منکران لجوج، در عبارتى کوتاه و محکم مى فرماید: «چه بسیار پیامبرانى که (براى هدایت) در میان اقوام پیشین فرستادیم» (وَ کَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِیّ فِی الْأَوَّلِینَ).

* * *

«ولى هیچ پیامبرى به سوى آنها نمى آمد مگر این که او را استهزاء مى کردند» (وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیّ إِلاّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
این مخالفت ها و سخریه ها، هرگز مانع لطف الهى نبود، این فیضى است که از ازل تا به ابد، ادامه یافته، و جودى است، که بر همه بندگان مى کند، و اصلاً آنها را براى رحمت آفریده است، وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ.(3)
به همین دلیل، اعراض و لجاجت شما هرگز مانع لطف او نخواهد بود، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان راستین هم، نباید دلسرد شوند که این اعراض از حق و پیروى از شهوات و هوى و هوس، نیز سابقه طولانى دارد!

* * *

اما، براى این که تصور نکنند لطف بى حساب خداوند، مانع مجازات آنها در پایان کار خواهد شد، که مجازات نیز خود، مقتضاى حکمت او است، در آیه بعد مى افزاید: «ولى ما کسانى را که نیرومندتر از آنها بودند هلاک کردیم» (فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً).
«و داستان پیشینیان گذشت» (وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِینَ).
در آیاتى که قبلاً بر تو نازل کرده ایم، نمونه هاى زیادى از این اقوام سرکش و طغیانگر، مطرح شده اند، و شرح حال آنها از طریق وحى، بى کم و کاست بر تو نازل گردیده، در میان آنها اقوامى بودند که، از مشرکان عرب بسیار نیرومندتر بودند، با امکانات و ثروت و نفرات و لشگر و استعداد فراوان، اقوامى همچون فرعون و فرعونیان، زورمندانى همچون قوم عاد و ثمود، اما بروید ویرانه هاى شهرهاى آنها را ببینید، و سرگذشت آنها را در تاریخ بخوانید، و از همه روشن تر آنچه را در قرآن درباره آنها نازل شده است، بررسى کنید، تا بدانید شما طاغیان لجوج، از عذاب دردناک الهى هرگز در امان نیستید.
«بَطْش» (بر وزن فرش) چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: به معنى «گرفتن چیزى است با قدرت» و در اینجا با کلمه «اَشَدّ» نیز همراه شده، که نشانه قدرت و نیروى بیشترى است.
ضمیر در «مِنْهُم» به مشرکان عرب بازمى گردد، که در آیات قبل مخاطب بودند، اما در اینجا به صورت غائب از آنها یاد مى شود، چرا که لایق ادامه خطاب الهى نیستند.
بعضى از مفسران بزرگ، جمله «مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِینَ» (سرانجام کار اقوام پیشین، قبلاً گذشت) را اشاره به مطالبى دانسته اند که در سوره قبل (سوره شورى) پیرامون گروهى از آنها آمده است، ولى هیچ دلیلى بر این محدودیت در دست نیست، به خصوص این که در سوره «شورى» کمتر اشاره اى به سرگذشت اقوام پیشین شده، در حالى که در سوره هاى دیگر قرآن، بحث هاى مشروحى پیرامون آنها آمده است.
به هر حال، این آیه شبیه چیزى است که در آیه 78 سوره «قصص» گذشت:
أَوَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً: «آیا قارون نمى دانست که خداوند اقوامى را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند»؟!
و یا آنچه در آیه 21 سوره «مؤمن» گذشت، در آنجا که به مشرکان عرب هشدار داده، مى گوید: أَوَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ واق: «آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود؟! آنها در قدرت و ایجاد آثار مهم در زمین از اینها برتر بودند; ولى خداوند ایشان را به گناهانشان گرفت، و در برابر عذاب او مدافعى نداشتند»!

* * *


1 ـ واو در «وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ» براى قسم است، و جواب این قسم جمله «إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا» مى باشد.
2 ـ «مجمع البیان»، جلد 9، ذیل آیات مورد بحث.
3 ـ هود، آیه 119.
سوره زخرف/ آیه 1- 8 سوره زخرف/ آیه 9- 14
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma