این آیات، همچنان ادامه مطالبى است که از کتب پیشین، صحف ابراهیم(علیه السلام)و موسى(علیه السلام) نقل شده است، در آیات گذشته، ده مطلب در طى دو فراز ذکر شده بود، فراز اول ناظر به مسئولیت هر کس در مقابل اعمالش، و فراز دوم درباره منتهى شدن تمام خطوط به پروردگار سخن مى گوید، و در آیات مورد بحث، که تنها به ذکر یک مطلب مى پردازد، سخن از مجازات و هلاکت دردناک چهار قوم از اقوام ستمگر پیشین است، که هشدارى است براى آنها که از دستورات گذشته سرپیچى مى کنند، و به مبدأ و معاد ایمان ندارند.(1)
نخست مى فرماید: «آیا انسان خبر ندارد که در کتب پیشین آمده است: خداوند قوم «عاد نخستین» را هلاک کرد»؟! (وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولى).
توصیف قوم «عاد» به «الاولى» (نخستین)، یا به خاطر قدمت این قوم است، به طورى که در میان عرب معمول است هر چیز قدیمى را «عادى» مى گویند، و یا به خاطر آن است که در تاریخ، دو قوم «عاد» وجود داشته اند، و قوم معروف که پیامبرشان حضرت هود(علیه السلام) بود همان «عاد نخستین» است.(2)
* * *
پس از آن مى افزاید: «همچنین خداوند قوم ثمود را بر اثر طغیانشان هلاک کرد، و احدى از آنها را باقى نگذارد» (وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى).
* * *
سپس درباره قوم «نوح» مى فرماید: «و نیز قوم نوح را قبل از آنها هلاک کرد» (وَ قَوْمَ نُوح مِنْ قَبْلُ).
«چرا که آنها از همه ظالم تر و طغیانگرتر بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى).
زیرا پیامبرشان نوح(علیه السلام) در مدتى طولانى تر از تمام انبیاء به تبلیغ آنان پرداخت، با این حال جز تعداد کمى به دعوت او پاسخ نگفتند، و در شرک و بت پرستى و تکذیب و آزار نوح(علیه السلام) پافشارى و سرسختى فوق العاده اى داشتند، چنان که شرح آن به خواست خدا در تفسیر سوره «نوح» خواهد آمد.
* * *
قوم «لوط»، چهارمین قومى هستند که به آنها اشاره کرده مى گوید: «خداوند شهرهاى زیر و رو شده قوم لوط را بر زمین زد» (وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوى).
در ظاهر، زلزله شدیدى این آبادى ها را به آسمان پرتاب کرد، واژگون ساخت و بر زمین کوبید، و طبق روایات، «جبرئیل»، آنها را به قوت خداداد از زمین بر کند و وارونه کرد و بر زمین افکند.
* * *
سپس «آنها را با عذاب سنگینى پوشانید» (فَغَشّاها ما غَشّى).(3)
آرى، بارانى از سنگ هاى آسمانى بر آنها فرو ریخت، و سراسر این شهرهاى زیر و رو شده را زیر آوارى از سنگ مدفون ساخت.
درست است که در تعبیرات این آیه و آیه قبل، تصریحى به نام قوم «لوط» نشده، اما معمولاً مفسران هم در اینجا و هم در آیات 70 «توبه» و 9 «حاقه» که تعبیر به «مؤتفکات» شده است همین معنى را فهمیده اند، هر چند بعضى احتمال داده اند: تمام شهرهاى بلا دیده و واژگون شده را در بر مى گیرد، ولى، آیات دیگر قرآن آنچه را که مشهور مفسران در اینجا فهمیده اند، تأیید مى کند.
در آیه 82 سوره «هود» آمده است: فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیل مَنْضُود: «هنگامى که فرمان ما فرا رسید، آن شهر و دیار را زیر و رو کردیم، و بارانى از سنگ و از گل هاى متحجر و متراکم بر آنها فرو فرستادیم».
در تفسیر «على بن ابراهیم» آمده است: «مؤتفکه» (شهر زیر و رو شده) شهر «بصره» است، زیرا در روایتى مى خوانیم: امیرمؤمنان على(علیه السلام) آنها را مخاطب ساخته فرمود: یا أَهْلَ الْبَصْرَةِ وَ یا أَهْلَ الْمُؤْتَفِکَةِ وَ یا جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْباعَ الْبَهِیْمَةِ: «اى اهل بصره! و اى اهل سرزمین زیر و رو شده! اى لشکر زن، و اى پیروان شتر»! (اشاره به جنگ «جمل» است که سردمدار، «عایشه» بود و مردم «بصره» به دنبال شتر او راه افتادند).(4)
ولى، معلوم است: این تعبیر در کلام امیرمؤمنان على(علیه السلام) از باب نوعى تطبیق است نه تفسیر، شاید در آن زمان مردم این شهر شباهت هائى از نظر اخلاق و یا مجازات الهى با قوم «لوط» داشته اند.
* * *
در پایان این بحث، به مجموعه نعمت هائى که در آیات گذشته آمده است، اشاره کرده و در شکل یک استفهام انکارى مى فرماید: «در کدامیک از نعمت هاى پروردگارت شک و تردید دارى»؟ (فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَمارى).
آیا در نعمت حیات، یا اصل نعمت آفرینش، و یا این نعمت که خداوند کسى را به جرم دیگرى مجازات نمى کند، و خلاصه آنچه در صفحه پیشین آمده و در قرآن نیز تأکید شده است، شک و تردید دارى؟.
آیا در این نعمت که خداوند شما را از مجازات هاى اقوام پیشین بر کنار داشته، و عفو و رحمتش را شامل حال شما کرده است، تردید دارى؟
و یا در نعمت نزول قرآن و مسأله رسالت و ایمان و هدایت؟!
درست است که مخاطب در این آیه شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، ولى مفهوم آن همگان را شامل مى شود، بلکه هدف اصلى از آن، بیشتر افراد دیگرند.
«تَتَمارى» از ماده «تمارى» به معنى «محاجه توأم با شک و تردید» است.(5)
«آلاء» جمع «إلى» (بر وزن اسم) به معنى نعمت است، گرچه بعضى از مطالبى که در آیات پیشین آمده، از جمله مجازات و هلاکت اقوام دیگر مصداق نعمت نیست، ولى از این نظر که درس عبرتى است براى دیگران، و نیز از این نظر که خداوند مسلمین و حتى کفار عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از این امور مصون داشته، نعمت بزرگى خواهد بود.
* * *