تمام خطوط به او منتهى مى شود!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 22
سوره النجم/ آیه 42- 49 1 ـ این همه آوازه ها از او است!



این آیات تجلّى گاه صفاتى است از خدا، که هم مسأله توحید را روشن مى سازد، و هم مسأله معاد را.
در این آیات که در ادامه بحث هاى گذشته، پیرامون مسأله جزاى اعمال است مى فرماید: «آیا انسان خبر ندارد که در صحف موسى و ابراهیم آمده است که همه امور به پروردگارت منتهى مى شود» (وَ أَنَّ إِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى).
نه تنها حساب و ثواب و جزاء و کیفر در آخرت به دست قدرت او است، که در این جهان نیز سلسله اسباب و علل، به ذات پاک او منتهى مى گردد، تمام تدبیرات این جهان از تدبیر او نشأت مى گیرد، و بالاخره تکیه گاه عالم هستى و ابتداء و انتهاى آن ذات پاک خدا است.
در بعضى از روایات در تفسیر این آیه از امام «صادق»(علیه السلام) چنین مى خوانیم: إِذَا انْتَهَى الْکَلامُ إِلَى اللّهِ فَامْسِکُوا !: «هنگامى که سخن به ذات خدا مى رسد سکوت کنید»!(1) یعنى درباره ذات او سخن نگوئید، که عقل ها در آنجا حیران است و به جائى نمى رسد، و اندیشه در ذات نامحدود براى عقول محدود، غیر ممکن است; چرا که هر چه در اندیشه گنجد، محدود است، و خداوند محال است محدود گردد.
البته این تفسیر، بیان مفهوم دیگرى براى این آیه است که با آنچه گفتیم منافات ندارد، و هر دو مى تواند در معنى آیه جمع باشد.

* * *

پس از آن براى روشن ساختن حاکمیت او در امر ربوبیت، و منتهى شدن همه امور این جهان به ذات پاک او، مى افزاید: «و نیز آمده است او است که مى خنداند و مى گریاند» (وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى).(2)

* * *

«و او است که مى میراند و زنده مى کند» (وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْیا).

* * *

«و او است که دو زوج مذکر و مؤنث را مى آفریند» (وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثى).

* * *

«از نطفه اى که خارج مى شود و در قرارگاه رحم مى ریزد» (مِنْ نُطْفَة إِذا تُمْنى).
این چند آیه، در حقیقت بیان جامع و توضیح جالبى است براى مسأله انتهاى همه امور به ربوبیت و تدبیر پروردگار، زیرا مى گوید: مرگ و حیات شما به دست او است، تداوم نسل ها از طریق آفرینش زوجین نیز به تدبیر او است، همچنین تمام حوادثى که در طول زندگى انسان رخ مى دهد از ناحیه او است، او مى گریاند یا مى خنداند، مى میراند یا زنده مى کند، و به این ترتیب سر رشته زندگى از آغاز تا انجام همه به ذات پاکش منتهى مى گردد.
در حدیثى، مفهوم خنده و گریه در این آیه توسعه داده شده و در تفسیر آن چنین مى گوید: أَبْکَى السَّماءُ بِالْمَطَرِ، وَ أَضْحَکَ الْاَرْضُ بِالنَّباتِ: «خداوند آسمان را با باران مى گریاند، و زمین را با گیاهان مى خنداند»!.(3)
بعضى از شعراء همین مضمون را در شعر خود آورده اند:
إِنَّ فَصْلَ الرَّبِیْعِ فَصْلٌ جَمِیْلٌ *** تَضْحَکُ الاَرْضُ مِنْ بُکاءِ السَّماءِ!
«فصل بهار فصل زیبائى است» *** «چرا که زمین از گریه آسمان مى خندد!» قابل توجه این که، از میان تمام افعال انسان، روى مسأله خنده و گریه تکیه شده است، چرا که این دو وصف مخصوص انسان است، و در جانداران دیگر، یا اصلاً وجود ندارد، و یا بسیار نادر است.
چگونگى فعل و انفعال ها و دگرگونى هائى که در جسم انسان به هنگام خنده و گریه رخ مى دهد، و ارتباط آنها با دگرگونى هاى روحى، بسیار پیچیده و شگفت انگیز است، و در مجموع مى تواند آیت روشنى از آیات مدبریت حق باشد، علاوه بر تناسبى که این دو، با مسأله حیات و مرگ دارند.
و به هر حال، انتهاى تمام امور به تدبیر و ربوبیت خداوند، منافاتى با اصل اختیار و آزادى اراده انسان ندارد، چرا که اختیار و آزادى نیز از ناحیه او است، و به او منتهى مى گردد.

* * *

بعد از ذکر امورى که مربوط به ربوبیت و تدبیر پروردگار است، به امر «معاد» پرداخته مى گوید: «آیا انسان خبر ندارد که در کتب پیشین آمده: بر خداوند است ایجاد عالم دیگر»؟! (وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى).
«نَشْأَة» به معنى آفرینش و تربیت چیزى است، «نشاة اخرى» چیزى جز رستاخیز نیست.
تعبیر به «عَلَیْهِ» (بر خداوند لازم است) از این نظر است که، وقتى پروردگار حکیم انسان ها را آفرید، و وظائفى بر دوش آنها گذارد، و به همه آزادى داد، و در این میان افرادى مطیع و غیر مطیع، و افرادى ظالم و افرادى مظلوم وجود داشتند، و هیچ یک در این جهان به پاداش و کیفر نهائى خود نرسیدند، حکمتش ایجاب مى کند که «نشأه دیگرى» در کار باشد، تا عدالت تحقق پذیرد.
به علاوه، شخص حکیم این جهان پهناور را براى زندگى چند روزه با آن همه ناملائمات خلق نمى کند، حتماً باید مقدمه اى باشد بر زندگى گسترده اى که ارزش این برنامه وسیع را دارد، یا به تعبیر دیگر، هر گاه نشأه دیگرى نباشد، آفرینش این جهان به هدف نهائى نخواهد رسید.
این نیز، قابل توجه است که خداوند، چنین وعده اى را به عنوان یک وعده حتمى به بندگانش داده، و صدق کلام او ایجاب مى کند که وعده هایش تخلف ناپذیر باشد.

* * *

سپس مى افزاید: «و او کسى است که بندگان را بى نیاز مى کند، و سرمایه هاى باقى در اختیارشان مى نهد» (وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى).
خداوند، نه تنها در جنبه هاى مادى نیازمندى هاى انسان را با لطف عمیمش بر طرف ساخته، سرمایه هاى مستمرى در اختیار او گذارده، که در زندگى معنوى نیز احتیاجات انسان ها را در امر تعلیم و تربیت و تکامل از طریق اعزام رسولان، و انزال کتب آسمانى، و عطاى مواهب معنوى مرتفع ساخته است.
«أَغْنى» از ماده «غنى» به معنى بى نیازى است، و «أَقْنى» از ماده «قنیه» (بر وزن جزیه)، به معنى اموال و سرمایه هائى است که انسان ذخیره مى کند.(4)
بنابراین، «أَغْنى» به معنى رفع نیازمندى هاى فعلى است، و «أَقْنى» به معنى اعطاى مواهب ذخیره است، که در امور مادى همچون باغ و املاک و مانند آن است، و در امور معنوى همچون رضا و خشنودى خدا است که بزرگ ترین سرمایه جاودانى محسوب مى شود.در اینجا تفسیر دیگرى است که «أَقْنى» را نقطه مقابل «أَغْنى» قرار مى دهد، یعنى غنى و فقر در دست قدرت او است. نظیر آنچه در آیه 26 سوره «رعد» آمده: اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ لَه: «خداوند روزى را براى هر کس بخواهد گسترده و براى هر کس بخواهد محدود و تنگ مى کند».
ولى این تفسیر، با آنچه در منابع لغت آمده سازگار نیست، و آیه فوق نمى تواند شاهدى بر این معنا بوده باشد.

* * *

سرانجام، در آخرین آیه مورد بحث، مى فرماید: «آیا انسان نمى داند که در کتب پیشین آمده: او است پروردگار ستاره شعرى»؟! (وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى).
تکیه بر خصوص «ستاره شعرى»، علاوه بر این که این ستاره درخشنده ترین ستارگان آسمان است، که معمولاً به هنگام سحر در کنار صورت فلکى «جوزا» در آسمان ظاهر مى شود و کاملاً جلب توجه مى کند، به خاطر این است که گروهى از مشرکان عرب آن را مى پرستیدند، قرآن مى گوید: چرا «شعرى» را مى پرستید؟ آفریدگار و پروردگار آن را بپرستید.
ضمناً، باید توجه داشت که دو ستاره در آسمان است که به نام «شعرى» نامیده مى شود، که یکى در سمت «جنوب» ظاهر مى شود، و به همین دلیل آن را «شعراى یمانى» مى نامند (زیرا «یمن» در جنوب «جزیره عربستان» است)، و دیگرى «شعراى شامى» که در جهت «شمال» قرار دارد، ولى معروف همان «شعراى یمانى» است.
درباره ویژگى هاى جالب این ستاره بحث هاى دیگرى است که در نکات خواهد آمد.

* * *


1 ـ تفسیر «على بن ابراهیم»، جلد 2، صفحه 338، طبق نقل «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 170.
2 ـ این افعال گر چه به صورت ماضى است ولى معنى مضارع را مى بخشد.
3 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 172، حدیث 102.
4 ـ «مفردات راغب»، ماده «قنى».
سوره النجم/ آیه 42- 49 1 ـ این همه آوازه ها از او است!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma