چنان که گفتیم، این آیات به قرینه آیات قبل و بعد، ناظر به تلاش هاى انسان براى امور آخرت است، ولى، با این حال چون بر اساس یک حکم مسلم عقلى است، مى توان نتیجه آن را تعمیم داد و تلاش هاى دنیا را نیز مشمول آن دانست، و همچنین پاداش ها و کیفرهاى دنیوى را.
اما این به آن معنى نیست که بعضى از کسانى که تحت تأثیر مکتب هاى سوسیالیستى قرار گرفته اند، به آن استناد جسته بگویند: مفهوم آیه این است که مالکیت تنها از طریق کار حاصل مى شود، و بر قانون ارث و مضاربه و اجاره و مانند آن خط بطلان کشند.
عجب این که، آنها دم از اسلام مى زنند و به آیات قرآن نیز استدلال مى کنند، در حالى که مسأله ارث از اصول قطعى اسلام است، و همچنین زکات و خمس، در حالى که نه وارث، تلاش و کوششى براى اموال مورث خود انجام داده، و نه مستحقین خمس و زکات، و نه در موارد وصایا و نذر و مانند آن، در حالى که همه این امور در قرآن مجید آمده است.
و به تعبیر دیگر، این یک اصل است، ولى غالباً در برابر هر اصل، استثناء وجود دارد، فى المثل، ارث بردن «فرزند» از «پدر» یک اصل است، اما هر گاه پسر قاتل پدر باشد، و یا از اسلام بیرون رود، از ارث ممنوع خواهد شد.
همچنین، رسیدن نتیجه تلاش هر کس به او یک اصل است، اما مانعى ندارد که طبق قرارداد اجاره، که یکى از اصول قرآنى است،(1) آن را در برابر چیزى که مورد رضاى طرفین است واگذار کند، یا از طریق وصیت و نذر که آن نیز در قرآن است به دیگرى منتقل سازد.
* * *