تفسیر:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 22
سوره النجم/ آیه 1- 4 سوره النجم/ آیه 5- 12


قابل توجه این که، سوره پیشین (سوره طور)، با کلمه «النجوم» (ستارگان) پایان یافت، و این سوره با کلمه «النجم» (ستاره) آغاز مى شود، که خداوند به آن سوگند یاد کرده، مى فرماید: «سوگند به ستاره، هنگامى که افول مى کند» (وَ النَّجْمِ إِذا هَوى).
در این که مراد از «النجم» در اینجا چیست؟ مفسران احتمالات بسیار داده، و هر یک تفسیرى را برگزیده اند.
جمعى، آن را اشاره به «قرآن مجید» مى دانند، چرا که متناسب با آیات بعد درباره وحى است، و تعبیر به «نجم» به خاطر این است که، عرب از چیزى که تدریجاً و در فواصل مختلف انجام مى گیرد، تعبیر به «نجوماً» مى کنند، (در اقساط وام ها و امور دیگرى از این قبیل تعبیر «نجوماً» بسیار به کار مى رود) و از آنجا که قرآن در طول 23 سال، و در مقاطع مختلف، بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نازل شده است، به عنوان «نجم» از آن یاد شده، و منظور از «إِذا هَوى» نزول آن، بر قلب پاک رسول خدا(صلى الله علیه وآله) است.
جمعى دیگر، آن را اشاره به یکى از ستارگان آسمان مانند «ثریا»(1) یا «شعرى»(2) دانسته اند، چرا که این ستارگان از اهمیت خاصى برخوردار هستند.
بعضى نیز گفته اند: منظور از «النجم» شهاب هائى است که به وسیله آن شیاطین از صحنه آسمان رانده مى شوند، و عرب این شهاب ها را «نجم» مى نامد.
ولى هیچ یک از این چهار تفسیر، دلیل روشنى ندارد، بلکه ظاهر آیه آن چنان که اطلاق واژه «النجم» اقتضاء مى کند، سوگند به همه ستارگان آسمان است که از نشانه هاى بارز عظمت خداوند، و از اسرار بزرگ جهان آفرینش، و از مخلوقات فوق العاده عظیم پروردگار است.
این نخستین بار نیست که قرآن به موجودات عظیمى از جهان خلقت سوگند یاد مى کند، در آیات دیگر قرآن نیز به خورشید و ماه و مانند آن، سوگند یاد شده است.
تکیه بر غروب آنها، در حالى که طلوع آنها بیشتر جلب توجه مى کند، به خاطر آن است که غروب ستارگان، دلیل بر حدوث آنها مى باشد، و نیز دلیلى است بر نفى عقیده ستاره پرستان، همان گونه که در داستان «ابراهیم»(علیه السلام) آمده است: فَلَمّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ: «هنگامى که تاریکى شب او را پوشانید، ستاره اى مشاهده کرد، گفت: آیا این خداى من است؟ اما هنگامى که غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم»!.(3)
این معنى نیز قابل توجه است که مسأله «طلوع»، در ریشه لغتِ «نجم» افتاده، چرا که به گفته «راغب» در «مفردات»، اصل «نجم» همان «کوکب طالع» است، و به خاطر همین است که از «روئیدن گیاه در زمین»، و «دندان در دهان»، و «آشکار شدن نظریه اى در ذهن»، تعبیر به «نجم» مى شود.
به این ترتیب، خداوند هم سوگند به طلوع ستارگان یاد کرده، و هم غروب آنها; چرا که دلیل بر حدوث و اسارتشان در چنگال قوانین خلقت است.(4)

* * *

اما ببینیم این سوگند براى چه یاد شده است؟ آیه بعد چنین توضیح مى دهد: «هرگز دوست شما (محمّد) منحرف نشده، و مقصد را گم نکرده است» (ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى).
او همیشه در مسیر حق گام بر مى دارد، و در گفتار و کردارش کمترین انحرافى نیست.
تعبیر به «صاحب» که به معنى دوست و همنشین است، ممکن است اشاره به این باشد که آنچه او مى گوید، از روى محبت و دلسوزى براى شما است.
بسیارى از مفسران، میان «ضَلَّ» و «غَوى» فرقى نگذاشته اند، و آنها را تأکید یکدیگر مى دانند، ولى، بعضى معتقدند: میان این دو تفاوت است: «ضلالت» آن است که انسان ابداً راهى به مقصد نیابد، ولى «غوایت» آن است که راه او مستقیم و خالى از اشکال نباشد، اولى همچون «کفر» است، و دومى همچون «فسق و گناه».
اما «راغب» در «مفردات» در معنى «غى» مى گوید: «جهلى است که توأم با اعتقاد فاسد باشد».
بنابراین، «ضلالت» به معنى مطلق جهل و نادانى و بى خبرى است، ولى «غوایت» جهلى است که با عقیده باطلى توأم باشد، و به هر حال، خداوند مى خواهد در این عبارت، هر گونه انحراف و جهل و گمراهى و اشتباه را از پیامبرش نفى کند، و تهمت هائى را که در این زمینه از سوى دشمنان به او زده مى شد، خنثى نماید.

* * *

پس از آن براى تأکید این مطلب، و اثبات این که آنچه مى گوید از سوى خدا است، مى افزاید: «او هرگز از روى هواى نفس، سخن نمى گوید» (وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى).
این تعبیر شبیه استدلالى است براى آنچه در آیه قبل در زمینه نفى ضلالت و غوایت آمده، چرا که سرچشمه گمراهى ها غالباً پیروى از هواى نفس است.
در سوره «ص» آیه 26 مى خوانیم: وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ «از هواى نفس پیروى مکن، که تو را از طریق خداوند گمراه مى سازد».
و در حدیث معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امیرمؤمنان على(علیه السلام) نیز آمده است: أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ: «اما پیروى از هواى نفس، انسان را از راه خدا باز مى دارد».(5)
بعضى از مفسران، معتقدند: جمله «ما ضَلَّ صاحِبُکُم» ناظر به نفى «جنون» از پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، و جمله «وَ ما غَوى» ناظر به نفى «شاعر» بودن، و یا هر گونه ارتباط به شعر، چرا که در آیه 224 سوره «شعراء» مى خوانیم: وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ: «شعراء کسانى هستند که گمراهان از آنها پیروى مى کنند» (شعراى خیال پرداز و بى هدف)، و جمله «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الهَوى» نفى نسبت «کهانت» است; چرا که کاهنان، افرادى هواپرست و هوسبازند.

* * *

سپس با صراحت تمام مى گوید: «آنچه را او آورده است، تنها وحى است که از سوى خداوند به او فرستاده شده» (إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْىٌ یُوحى).
او از خودش چیزى نمى گوید، و قرآن ساخته و پرداخته فکر او نیست، همه از ناحیه خدا است، و دلیل این ادعا در خودش نهفته است، بررسى آیات قرآن به خوبى گواهى مى دهد که هرگز یک انسان، هر قدر عالم و متفکر باشد، تا چه رسد به انسان درس نخوانده اى که در محیطى مملو از جهل و خرافات پرورش یافته، قادر نیست سخنانى چنین پر محتوا بیاورد، که بعد از گذشتن قرن ها، الهام بخش مغزهاى متفکران است، و مى تواند پایه اى براى ساختن اجتماع صالح، سالم، مؤمن و پیشرو گردد.
ضمناً باید توجه داشت، این سخن تنها در مورد آیات قرآن نیست، بلکه به قرینه آیات گذشته، سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نیز شامل مى شود، که آن هم بر طبق وحى الهى است، چرا که این آیه با صراحت مى گوید: «او از روى هوى سخن نمى گوید، هر چه مى گوید وحى است».
حدیث جالب زیر، شاهد دیگرى بر این مدعا است:
«سیوطى» که از دانشمندان معروف اهل سنت است در تفسیر «درّ المنثور» چنین نقل مى کند: «روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دستور داد، تمام درهاى خانه هائى که به داخل مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) گشوده مى شد، (جز در خانه على(علیه السلام)) بسته شود، این امر، بر مسلمانان گران آمد، تا آنجا که «حمزه» عموى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از این کار گله کرد، که چگونه در خانه عمویت و «ابوبکر» و «عمر» و «عباس» را بستى، اما در خانه پسرعمویت را باز گذاردى؟ (و او را بر دیگران ترجیح دادى).
هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) متوجه شد، این امر بر آنها گران آمده است، مردم را به مسجد دعوت فرمود، و خطبه بى نظیرى در تمجید و توحید خداوند ایراد کرد، سپس افزود: یا أَیُّهَا النّاسُ ما أَنَا سَدَدْتُها، وَ لا أَنَا فَتَحْتُها، وَ لا أَنَا أَخْرَجْتُکُمْ وَ أَسْکَنْتُهُ، ثُمَّ قَرَأَ «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْىٌ یُوحى»: «اى مردم! من شخصاً درها را نبستم و نگشودم، و من شما را از مسجد بیرون نکردم، و على را ساکن ننمودم (آنچه بود وحى الهى و فرمان خدا بود)، سپس این آیات را تلاوت کرد: «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى... إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْىٌ یُوحى».(6)
این حدیث که بیانگر مقام والاى امیرمؤمنان على(علیه السلام) در میان تمام امت اسلامى بعد از شخص پیامبر است، نشان مى دهد، نه تنها گفته هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر طبق وحى است، بلکه اعمال و کردار او نیز چنین است.

* * *


1 ـ «ثریا»، مجموعه ستارگانى هفتگانه است، که اکثر آنها آشکار و یکى بسیار کم نور است، که معمولاً براى شناسائى قدرت دید، افراد را به وسیله آن آزمایش مى کنند، سوگند به این ستاره ممکن است به خاطر مسافت زیاد آن از ما بوده باشد.
2 ـ «شعرى»، یکى از پرنورترین ستارگان آسمان است، که ذیل آیه 49 همین سوره به خواست خدا شرح بیشترى درباره آن خواهیم داد، رمز سوگند به آن ممکن است از این نظر باشد که فوق العاده پرفروغ و درخشان و داراى ویژگى هائى است.
3 ـ انعام، آیه 76.
4 ـ اگر در بعضى از روایات، «نجم» به شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) تفسیر شده و «هوى» به معنى نزول او از آسمان در شب معراج، در حقیقت جزء بطون آیه است نه ظاهر آن.
5 ـ «نهج البلاغه»، کلام 42.
6 ـ تفسیر «درّ المنثور»، جلد 6، صفحه 122 (با کمى تلخیص).
سوره النجم/ آیه 1- 4 سوره النجم/ آیه 5- 12
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma