عذرتراشى متخلفان!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 22
سوره فتح/ آیه 11- 14 توجیه گناه، یک بیمارى عمومى است!


در آیات قبل گفتیم، پیامبر(صلى الله علیه وآله) با یک هزار و چهارصد نفر از مسلمانان از «مدینه» به قصد «عمره» به سوى «مکّه» حرکت کرد.
از سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در میان قبائل بادیه نشین اعلام شد که، همه آنها نیز او را در این سفر همراهى کنند، ولى، گروهى از افراد ضعیف الایمان، از انجام این دستور سر باز زدند، و تحلیلشان این بود که چگونه ممکن است مسلمانان از این سفر، جان سالم به در برند، در حالى که قبلاً کفار «قریش» حالت تهاجمى داشته، و جنگ هاى «احد» و «احزاب» را در کنار «مدینه» بر مسلمانان تحمیل کردند؟ اکنون که این گروه اندک و بدون سلاح با پاى خود به «مکّه» مى روند، و در کنار لانه زنبوران قرار مى گیرند، چگونه ممکن است سالم به خانه هاى خود باز گردند؟!
اما هنگامى که دیدند: مسلمانان با دست پر و امتیازات قابل ملاحظه اى که از پیمان «صلح حدیبیه» گرفته بودند سالم به «مدینه» بازگشتند، بى آنکه از دماغ کسى خون بریزد، به اشتباه بزرگ خود پى بردند، خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمدند تا به نحوى عذر خواهى کرده، کار خود را توجیه کنند، و از پیامبر(صلى الله علیه وآله) تقاضاى استغفار، نمایند.
ولى، آیات فوق، نازل گشت، پرده از روى کار آنها برداشت و آنها را رسوا نمود.
به این ترتیب، بعد از ذکر سرنوشت منافقان و مشرکان در آیات قبل، در اینجا وضع متخلفان ضعیف الایمان را بازگو مى کند، تا حلقه هاى این بحث تکمیل گردد.
مى فرماید: «به زودى متخلفان از اعراب بادیه نشین، عذرتراشى کرده، مى گویند: حفظ اموال و زن و فرزند، ما را به خود مشغول داشت، و نتوانستیم در این سفر پر برکت، در خدمت تو باشیم! اکنون عذر ما را بپذیر، و براى ما طلب آمرزش کن»! (سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا).
«آنها به زبان خود چیزى مى گویند، که در دل ندارند» (یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ).
آنها حتى در توبه خود صادق نیستند.
ولى، به آنها «بگو: چه کسى مى تواند در برابر خداوند مالک چیزى براى شما باشد، و از شما دفاع کند، اگر بخواهد به شما زیانى برساند؟ یا اگر بخواهد نفعى برساند، چه کسى مى تواند مانع گردد»؟! ( قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ لَکُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئاً إِنْ أَرادَ بِکُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِکُمْ نَفْعاً
براى خدا، به هیچ وجه مشکل نیست که شما را در خانه هاى امنتان، و در کنار زن و فرزند و اموالتان گرفتار انواع بلاها و مصائب کند، و نیز براى او هیچ مشکل نیست که در مرکز دشمنان و کانون مخالفان، شما را از هر گونه گزند محفوظ دارد، این جهل شما، به قدرت خدا است که این گونه افکار را در نظر شما زینت مى دهد.
آرى، «خداوند به تمام اعمالى که انجام مى دهید خبیر و آگاه است» (بَلْ کانَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً).
بلکه، از اسرار درون سینه ها و نیات شما نیز به خوبى با خبر است، او به خوبى مى داند که این عذر و بهانه ها واقعیت ندارد، آنچه واقعیت دارد شک و تردید و ترس و ضعف ایمان شما است، و این عذرتراشى ها بر خدا مخفى نمى ماند، و هرگز مانع مجازات شما نمى شود.
جالب این که هم از لحن آیات، و هم از تواریخ، استفاده مى شود که این آیات در اثناء بازگشت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به «مدینه» نازل شد، یعنى پیش از آنکه متخلفان بیایند و عذرتراشى کنند، پرده از روى کار آنها برداشت و رسوایشان کرد!

* * *

سپس، براى توضیح بیشتر، پرده ها را کاملاً کنار زده، مى افزاید: «بلکه شما گمان کردید پیامبر و مؤمنان، هرگز به خانواده هاى خود باز نخواهند گشت» (بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى أَهْلِیهِمْ أَبَداً).
آرى، علت عدم شرکت شما در این سفر تاریخى، مسأله اموال و زن و فرزند نبود، بلکه عامل اصلى، سوء ظنى بود که به خدا داشتید، و با محاسبات غلط خود، چنین فکر مى کردید: این سفر، سفر پایانى عمر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان است و باید از آن کناره گیرى کرد.
آرى، «این پندار غلط و این وسوسه هاى شیطانى در دل شما زینت یافته بود» (وَ زُیِّنَ ذلِکَ فِی قُلُوبِکُمْ).
«و گمان بد کردید» (وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ).
چرا که فکر مى کردید: خداوند پیامبرش را به این سفر فرستاده، و آنها را به چنگال دشمنان سپرده و از آنها حمایت نخواهد کرد!
«و سرانجام به هلاکت رسیدید»! (وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً).
چه هلاکتى از این بدتر که از شرکت در این سفر تاریخى، و «بیعت رضوان» و افتخارات دیگر محروم شدید، که به دنبال آن رسوائى بزرگ بود، و در آینده عذاب دردناک آخرت. آرى، شما دل هاى مرده اى داشتید که گرفتار چنین سرنوشتى شدید.
از آنجا که افراد ضعیف الایمان، یا منافق، مردمى ترسو، و راحت طلب، و طبعاً از جنگ و هر گونه درگیرى گریزانند، تحلیلى که درباره حوادث مى کنند، هیچ گونه با واقعیت تطبیق نمى کند، با این حال، همیشه چنین تحلیلى در نظرشان بسیار جالب است.
و به این ترتیب، ترس، عافیت طلبى و فرار از زیر بار مسئولیت ها، سوء ظن ها را در نظرشان واقعیت ها جلوه مى دهد، و نسبت به همه چیز، بدبین هستند، حتى به پیامبر خدا و حتى نسبت به خدا!
در «نهج البلاغه» در فرمان «مالک اشتر» مى خوانیم: إِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ: «بخل و ترس و حرص، صفات نکوهیده مختلفى است، که همه آنها در سوء ظن به خدا جمع است».(1)
داستان «حدیبیه» و آیات مورد بحث، ظهور عینى همین معنى است، و نشان مى دهد، چگونه سوء ظن به پروردگار، از صفات زشتى همچون بخل و حرص و ترس سرچشمه مى گیرد.

* * *

از آنجا که این موضعگیرى هاى غلط، گاه از عدم ایمان سرچشمه مى گرفت، در آیه بعد مى گوید: «کسى که ایمان به خدا و پیامبرش نیاورده، سرنوشتش آتش دوزخ است; چرا که ما براى کافران آتش فروزان فراهم کرده ایم» (وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ سَعِیراً).(2)
«سَعِیْر» به معنى «بر افروخته» است.

* * *

و سرانجام، در آخرین آیه مورد بحث، براى اثبات قدرت خداوند بر مجازات کافران و منافقان، مى فرماید: «مالکیت و حاکمیت آسمان ها و زمین از آن خدا است ، هر کس را بخواهد مى بخشد، و هر کس را بخواهد، مجازات مى کند، و خداوند غفور و رحیم است» (وَ لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
جالب این که: در اینجا مسأله غفران و آمرزش را بر مسأله عذاب مقدم مى دارد ، و در آخر آیه باز هم تأکید بر غفران و رحمت الهى مى کند; چرا که هدف از تمام این تهدیدها و انذارها، تربیت است، و تربیت ایجاب مى کند که راه بازگشت به روى گنهکاران و حتى کافران باز باشد، به خصوص این که سرچشمه بسیارى از این موضع گیرى هاى منفى، جهل و ناآگاهى است، و در برابر این گونه افراد، باید امید به آمرزش افزایش داده شود، شاید به راه آیند.

* * *


1 ـ «نهج البلاغه»، نامه 53.
2 ـ طرز جمله بندى آیه، ایجاب مى کند که بفرماید: «إِنّا أَعْتَدْنا لَهُمْ سَعِیراً»، ولى مخصوصاً ضمیر را برداشته و به جاى آن اسم ظاهر یعنى «الکافرین» قرار داده، تا علت این سرنوشت شوم را که «کفر» است بیان کند.

 

سوره فتح/ آیه 11- 14 توجیه گناه، یک بیمارى عمومى است!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma