قرآن روحى است از جانب خدا

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 20
سوره شوری/ آیه 52- 53 1 ـ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) قبل از نبوت چه آئینى داشت؟


به دنبال بحث کلى و عمومى که درباره وحى در آیه گذشته آمد، در آیات مورد بحث، از نزول وحى بر شخص پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) سخن گفته، مى فرماید: «همان گونه که بر پیامبران پیشین، از طرق مختلف، وحى فرستادیم، بر تو نیز روحى را به فرمان خود وحى کردیم» (وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ  أَمْرِنا).
تعبیر به «کَذلِکَ» (این گونه) ممکن است اشاره به این باشد که تمام انواع سه گانه وحى، که در آیه قبل آمده، براى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تحقق یافت، گاه، مستقیماً با ذات پاک پروردگار، ارتباط مى یافت، و گاه از طریق فرشته وحى و گاه، با شنیدن آوازى شبیه امواج صوتى، چنان که در روایات اسلامى نیز اشاره به همه اینها شده، و شرح آن را ذیل آیه گذشته بیان کردیم.
در این که منظور از «روح» در اینجا چیست؟ دو قول در میان مفسران دیده مى شود:
نخست، این که، منظور، از آن «قرآن مجید» است که مایه حیات دل ها و زندگى جان ها است، این قول را غالب مفسران برگزیده اند.(1)
«راغب» در «مفردات» نیز مى گوید: سُمِّىَ الْقُرْآنُ رُوحاً فِی قَوْلِهِ وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا وَ ذلِکَ لِکَوْنِ الْقُرْآنِ سَبَباً لِلْحَیاةِ الْاُخْرَوِیَّةِ: «قرآن در آیه وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا... روح نامیده شده; زیرا سبب حیات اخروى است».
این معنى، با قرائن مختلفى که در آیه وجود دارد مانند تعبیر به «کَذلِکَ» که اشاره به مسأله وحى است و تعبیر به «أَوْحَیْنا» و همچنین تعبیراتى که درباره قرآن در ذیل همین آیه آمده است کاملاً سازگار است.
گر چه «روح» در سایر آیات قرآن، غالباً به معانى دیگرى آمده است ولى با توجه به قرائن فوق، ظاهر این است که روح در اینجا به معنى قرآن است.
در تفسیر آیه 2 سوره «نحل» «یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» نیز گفتیم که قرائن نشان مى دهد «روح» در آن آیه، نیز به معنى  «قرآن و وحى و نبوت» است، و در حقیقت این دو آیه، یکدیگر را تفسیر مى کنند.
چگونه «قرآن» به منزله «روح» نباشد، در حالى که در آیه 24 سوره «انفال» مى خوانیم: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ: «اى کسانى که ایمان آورده اید! اجابت کنید دعوت خدا و پیامبرش را هنگامى که شما را به سوى چیزى فرا مى خواند که مایه حیات شما است»!
تفسیر دوم این که: منظور «روح القدس» است (و یا فرشته اى که حتى از جبرئیل و میکائیل برتر بوده و همواره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را همراهى مى کرد).
مطابق این تفسیر، «أَوْحَیْنا» به معنى «أَنْزَلْنا» (نازل کردیم) مى باشد یعنى «روح القدس» یا آن فرشته عظیم را بر تو نازل کردیم (گر چه «أَوْحَیْنا» به این معنا در آیات دیگر قرآن دیده نمى شود).
در بعضى از روایات، که در منابع معروف حدیث آمده، نیز تأییدى بر این تفسیر دیده مى شود، ولى همان گونه که گفتیم، تفسیر اول با قرائن متعدد موجود در آیه هماهنگ تر است، لذا ممکن است این گونه روایات که روح را به معنى «روح القدس» یا فرشته بلند مقام خدا تفسیر کرده، اشاره به معنى باطن آیه باشد.
به هر حال، در دنباله آیه مى افزاید: «تو پیش از این، از کتاب و ایمان آگاه نبودى، ولى ما آن را نورى قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت مى کنیم» (ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَاالْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا).
این لطف خدا بود که شامل حال تو شد، و این وحى آسمانى بر تو نازل گشت، و ایمان به تمام محتواى آن پیدا کردى.
 اراده خداوند، بر این تعلق گرفته بود، که علاوه بر هدایت تو به این کتاب بزرگ آسمانى، و تعلیمات آن، بندگان دیگرش را در پرتو این نور آسمانى، هدایت کند، و شرق و غرب جهان، بلکه تمام قرون و اعصار را تا پایان، زیر پوشش آن قرار دهد.
بعضى از کج اندیشان، چنین پنداشته اند که، این جمله نشان مى دهد: پیامبر(صلى الله علیه وآله) قبل از نبوت، ایمان به خدا نداشت، در حالى که معنى آیه روشن است، مى گوید: قبل از نزول قرآن، قرآن را نمى دانستى، و به محتواى و تعلیمات آن آگاهى و ایمان نداشتى، این تعبیر هیچ منافاتى با اعتقاد توحیدى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و معرفت عالى او و آشنائیش به اصول عبادت و بندگى او ندارد، خلاصه، عدم آگاهى به محتواى قرآن مطلبى است و عدم «معرفة اللّه» مطلب دیگر.
زندگى شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله)، قبل از دوران نبوت که در کتب تاریخ آمده است، نیز گواه زنده این معنى است، و از آن روشن تر، سخنى است که از امیرمؤمنان على(علیه السلام) در نهج البلاغه آمده: وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ(صلى الله علیه وآله) مِنْ لَدُنْ أَنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَک مِنْ مَلائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ: «از همان زمان که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از شیر باز گرفته شد، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگانش را با او قرین ساخت ، تا شب و روز، وى را به راه هاى مکارم، و طرق اخلاق نیک سوق دهد».(2)
در پایان آیه، مى افزاید: «به طور مسلّم تو به سوى راه مستقیم، مردم را هدایت مى کنى» (وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلى صِراط مُسْتَقِیم).
نه تنها قرآن نورى براى تو است که نورى براى همگان است، و وسیله  هدایتى براى جهانیان به سوى صراط مستقیم، این یک موهبت عظیم الهى است براى رهروان راه حق، و آب حیاتى است براى همه تشنه کامان.
همین معنى به تعبیر دیگرى در آیه 44 سوره «فصلت» آمده: قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ: «بگو این کتاب براى کسانى که ایمان آورده اند، مایه هدایت و شفا است، و کسانى که به آن ایمان نمى آورند، گوش هایشان سنگین است»!

* * *

سپس، به عنوان تفسیرى بر «صراط مستقیم» مى افزاید: «راه خداوندى که تمامى آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آن او است» (صِراطِ اللّهِ الَّذِی لَهُ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْأَرْضِ).
چه راهى مستقیم تر از راهى است که به مبدأ عالم هستى منتهى مى شود؟ چه راهى صاف تر از راهى است که به خالق عالم هستى میرسد؟
سعادت واقعى، سعادتى است که خدا به آن دعوت مى کند، و راه وصول به آن، تنها راهى است که او براى آن انتخاب کرده است.
آخرین جمله این آیه، که در عین حال آخرین جمله سوره «شورى» است در حقیقت دلیلى است براى این معنى که راه مستقیم، تنها راهى است که به سوى خدا مى رود، مى فرماید: «آگاه باشید! بازگشت همه کارها به سوى خدا است» (أَلا إِلَى اللّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ).
از آنجا که او مالک عالم هستى، و حاکم و مدبر آن است، و از آنجا که برنامه هاى تکاملى انسان، باید تحت عنایت این مدبر بزرگ قرار گیرد، بنابراین راه مستقیم تنها راهى است که به سوى او مى رود، و جز این راه، هر طریق دیگر انحرافى است، چرا که به سوى باطل است، مگر حقى جز ذات پاک او، در عالم  وجود دارد؟!
این جمله، در عین حال، بشارتى است براى پرهیزگاران، و تهدیدى است براى ظالمان و گنهکاران که بازگشت همه آنها به سوى خدا است.
و نیز دلیلى است، بر این که، وحى باید تنها از سوى خدا باشد، چرا که بازگشت همه اشیاء و تدبیر آنها به سوى او است، و به همین دلیل، او باید مبدأ وحى بر پیامبران باشد، تا هدایت واقعى صورت گیرد، و به این ترتیب، صدر و ذیل این آیات، با یکدیگر مربوط و منسجم است، و پایان سوره، نیز با آغاز آن، و خط کلى حاکم بر آن، هماهنگ است.

* * *


1 ـ «طبرسى» در «مجمع البیان»، جلد 9، صفحه 58، «شیخ طوسى» در «تبیان»، «فخر رازى» در تفسیر «کبیر»، «مراغى» در تفسیر «مراغى» و بعضى دیگر.
2 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 192 (خطبه قاصعة).
سوره شوری/ آیه 52- 53 1 ـ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) قبل از نبوت چه آئینى داشت؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma