روایاتى که در تفسیر این آیه آمده است

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 20
توضیح این که: 1 ـ سخنى با مفسر معروف «آلوسى»


شاهد گویاى دیگر، براى تفسیر فوق این که روایات فراوانى در منابع اهل سنت و شیعه از شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که، نشان مى دهد منظور از «قربى»  اهل بیت و نزدیکان و خاصان پیامبرند، به عنوان نمونه:
1 ـ «احمد» در «فضائل الصحابه» با سند خود از «سعید بن جبیر» از «عامر» چنین نقل مى کند: لَمّا نَزَلَتْ قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى قالُوا: یا رَسُولَ اللّهِ! مَنْ قَرابَتُکَ؟ مَنْ هؤُلاءِ الَّذِیْنَ وَجَبَتْ عَلَیْنا مَوَدَّتُهُمْ؟ قالَ: عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ وَ ابْناهُما(علیهم السلام) وَ قالَها ثَلاثاً: «هنگامى که آیه «قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى» نازل شد، اصحاب عرض کردند اى رسول خدا! خویشاوندان تو که مودّت آنها بر ما واجب است، کیانند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزند آن دو، این سخن را سه بار تکرار فرمود!.(1)
2 ـ در «مستدرک الصحیحین» از امام «على بن الحسین»(علیه السلام) نقل شده که: وقتى امیرمؤمنان على(علیه السلام) به شهادت رسید، حسن بن على(علیه السلام) در میان مردم خطبه خواند، که بخشى از آن این بود: أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ الَّذِیْنَ إِفْتَرَضَ اللّهُ مَوَدَّتَهُمْ عَلى کُلِّ مُسْلِم فَقالَ تَبارَکَ وَ تَعالى لِنَبِیِّهِ(صلى الله علیه وآله) قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَة نَزِدْ لَهُ فِیْها حُسْناً فَاقْتِرافُ الْحَسَنَةِ مَوَدَّتُنا أَهْلَ الْبَیْتِ: «من از خاندانى هستم که خداوند مودّت آنها را بر هر مسلمانى واجب کرده است، و به پیامبرش فرموده: قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ ... منظور خداوند از «اکتساب حسنه» مودّت ما اهل بیت است».(2)
3 ـ «سیوطى» در «الدُرّ المنثور» در ذیل آیه مورد بحث، از «مجاهد» از «ابن عباس» نقل کرده که در تفسیر آیه «قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى  الْقُرْبى» گفت: أَنْ تَحْفَظُونِی فِی أَهْلِ بَیْتِی وَ تَوَدُّوهُمْ بِی: «منظور این است که حق مرا در اهل بیتم حفظ کنید، و آنها را به سبب من دوست دارید».(3)
و از اینجا روشن مى شود، آنچه از «ابن عباس» به طریق دیگر، نقل شده که منظور عدم آزار پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خاطر قرابتش با قبائل مختلف عرب بوده، مسلّم نیست، زیرا چنان که دیدیم، مخالف آن نیز از «ابن عباس» نقل شده است.
4 ـ «ابن جریر طبرى» در تفسیرش با سند خود از «سعید بن جبیر» و با سند دیگرى از «عمر بن شعیب» نقل مى کند، که منظور از این آیه، «هِىَ قُرْبى رَسِولِ اللّهِ» (نزدیکان رسول خدا) مى باشد.(4)
5 ـ مرحوم «طبرسى» مفسر معروف از «شواهد التنزیل» «حاکم حسکانى»، که از مفسران و محدثان معروف اهل سنت است از «ابى امامه باهلى» چنین نقل مى کند: پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: إِنَّ اللّهَ تَعالى خَلَقَ الْاَنْبِیاءَ مِنْ أَشْجار شَتّى، وَ خُلِقَتْ أَنَا وَ عَلِىٌّ(علیه السلام) مِنْ شَجَرَة واحِدَة، فَأَنَا أَصْلُها، وَ عَلِىٌّ(علیه السلام) فَرْعُها، وَ فاطِمَةُ(علیها السلام) لِقاحُها، وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ثِمارُها، وَ أَشْیاعُنا أَوْراقُها ـ تا آنجا که فرمود ـ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبْدَاللّهِ بَیْنَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ أَلْفَ عام، ثُمَّ ألْفَ عام، ثُمَّ ألْفَ عام، حَتّى یَصِیْرُ کَالْشَّنِّ الْبالِی، ثُمَّ لَمْ یُدْرِکْ مَحَبَّتَنا کَبَّهُ اللّهَ عَلى مِنْخَرَیْهِ فِى النّارِ، ثُمَّ تَلا: قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً: خداوند انبیاء را از درختان مختلفى آفرید، ولى من و على(علیه السلام) را از درخت واحدى، من اصل آنم، و على شاخه آن، فاطمه موجب بارورى آن است، و حسن و حسین میوه هاى آن، و شیعیان ما برگ هاى آنند... سپس افزود: اگر کسى خدا را در میان صفا و مروه هزار سال، و سپس هزار سال، و از آن پس هزار سال، عبادت کند، تا همچون مشک کهنه شود،  اما محبت ما را نداشته باشد، خداوند او را به صورت در آتش مى افکند، سپس این آیه را تلاوت فرمود: قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى».
جالب این که، این حدیث آنچنان اشتهار یافته بود، که شاعر معروف «کُمیت» در اشعارش به آن اشاره کرده، مى گوید:
وَجَدْنا لَکُمْ فِی آلَ حم آیَةً *** تَأَوَّلَها مِنّا تَقِىٌّ وَ مُعْرِبٌ
«ما براى شما (خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)) در سوره هاى حامیم، آیه اى یافتیم.
که گروه تقیه کننده آن را تأویل کرده، و گروه آشکارکننده، آن را آشکارا بیان کرده اند».(5)
6 ـ و نیز «سیوطى» در «الدرّ المنثور» از «ابن جریر» از «ابى الدیلم» چنین نقل مى کند: هنگامى که على بن الحسین(علیه السلام) را به اسارت آوردند، و بر در دروازه دمشق نگه داشتند، مردى از اهل شام گفت: أَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی قَتَلَکُمْ وَ اسْتَأْصَلَکُمْ!: «خدا را شکر که شما را کشت، و ریشه کن ساخت»!
على بن الحسین(علیه السلام) فرمود: آیا قرآن را خوانده اى؟ گفت آرى، فرمود: سوره هاى «حامیم» را خوانده اى؟ عرض کرد: نه، فرمود: آیا این آیه را نخوانده اى «قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى»؟!
گفت: آیا شما همانها هستید که در این آیه اشاره شده؟ فرمود: آرى.(6)
7 ـ «زمخشرى» در «کشاف» حدیثى نقل کرده که «فخر رازى» و «قرطبى» نیز، در تفسیرشان از او اقتباس کرده اند: حدیث مزبور به وضوح مقام آل محمّد(صلى الله علیه وآله) و اهمیت حبّ آنها را بیان مى دارد، مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ محمّد ماتَ شَهِیْداً.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ محمّد(صلى الله علیه وآله) ماتَ مَغْفُوراً لَهُ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ محمّد(صلى الله علیه وآله) ماتَ تائِباً.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ محمّد(صلى الله علیه وآله) ماتَ مُؤْمِناً مُسْتَکْمِلَ الْإِیْمانِ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ محمّد(صلى الله علیه وآله) بَشَّرَهُ مَلَکُ الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ثُمَّ مُنْکَرٌ وَ نَکِیْرٌ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ محمّد(صلى الله علیه وآله) یَزِفُّ إِلَى الْجَنَّةِ کَما تَزِفُّ الْعَرُوسِ إِلى بَیْتِ زَوْجِها.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ محمّد(صلى الله علیه وآله) فُتِحَ لَهُ فِی قَبْرِهِ بابانِ اِلَى الْجَنَّةِ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ محمّد(صلى الله علیه وآله) جَعَلَ اللّهُ قَبْرَهُ مَزارَ مَلائِکَةِ الرَّحْمَةِ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ محمّد(صلى الله علیه وآله) ماتَ عَلَى السُّنَّةِ وَ الْجَماعَةَ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ محمّد(صلى الله علیه وآله) جاءَ یَوْمَ الْقِیامَةِ مَکْتِوباً بَیْنَ عَیْنَیْهِ آیِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ محمّد(صلى الله علیه وآله) ماتَ کافِراً.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ محمّد(صلى الله علیه وآله) لَمْ یَشُمَّ رائِحَةَ الْجَنَّةِ:

«هر کس با محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) بمیرد، شهید از دنیا رفته».
«آگاه باشید! هر کس با محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رود، بخشوده است».
«آگاه باشید! هر کس با محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رود، با توبه از دنیا رفته».
«آگاه باشید! هر کس با محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رود، مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته».
«آگاه باشید! هر کس با محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رود، فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مى دهد، و سپس منکر و نکیر (فرشتگان مأمور سؤال در برزخ)  به او بشارت دهند».
«آگاه باشید! هر کس با محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رود، او را با احترام به سوى بهشت مى برند آنچنان که عروس به خانه داماد».
«آگاه باشید! هر کس با محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رود، در قبر او دو در به سوى بهشت گشوده مى شود».
«آگاه باشید! هر کس با محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رود، خداوند قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت، قرار مى دهد».
«آگاه باشید! هر کس با محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رود، بر سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته».
«آگاه باشید! هر کس با عداوت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رود، روز قیامت در حالى وارد عرصه محشر مى شود که در پیشانى او نوشته شده: مأیوس از رحمت خدا»!
«آگاه باشید! هر کس با بغض آل محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رود، کافر از دنیا رفته».
«آگاه باشید! هر کس با عداوت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) از دنیا رود، بوى بهشت را استشمام نخواهد کرد».(7)
جالب این که: «فخر رازى» بعد از ذکر این حدیث شریف، که «صاحب کشاف» آن را به صورت ارسال مسلّم، ذکر کرده است مى افزاید:
آل محمّد(صلى الله علیه وآله) کسانى هستند که بازگشت امرشان به او است، کسانى که ارتباطشان محکمتر و کاملتر باشد «آل» محسوب مى شوند، و شک نیست که  فاطمه و على و حسن و حسین، محکم ترین پیوند را با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) داشتند، و این از مسلّمات و مستفاد از احادیث متواتر است، بنابراین لازم است که آنها را «آل پیامبر»(صلى الله علیه وآله) بدانیم.
سپس مى افزاید: گروهى در مفهوم «آل» اختلاف کرده اند، بعضى آنها را خویشاوندان نزدیک پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى دانند، و بعضى گفته اند: آنها امت پیامبرند، اگر این واژه را بر معنى اول، حمل کنیم آل پیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها آنها هستند، و اگر به معنى امت که دعوت او را پذیرفتند بدانیم، باز هم خویشاوندان نزدیک رسول خدا(صلى الله علیه وآله)آل او محسوب مى شوند، بنابراین به هر تقدیر، آنها آل هستند و اما غیر آنها در لفظ «آل» داخلند یا نه؟ محل اختلاف است.
سپس «فخر رازى» از «صاحب کشاف» چنین نقل مى کند: «وقتى این آیه نازل شد، عرض کردند: «اى رسول خدا! خویشاوندان تو کیانند، که مودّتشان بر ما واجب است»؟ فرمود: «على و فاطمه و دو فرزندشان».
بنابراین ثابت مى شود، که این چهار تن، ذى القرباى پیغمبرند، و هنگامى که این معنى ثابت شد، واجب است از احترام فوق العاده اى برخوردار باشند.
«فخر رازى» مى افزاید: دلائل مختلفى بر این مسأله دلالت مى کند:
1 ـ جمله «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى» که طرز استدلال به آن بیان شد.
2 ـ شک نیست که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فاطمه(علیها السلام) را دوست مى داشت و درباره او فرمود: فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یُؤْذِیْنِی ما یُؤْذِیْها: «فاطمه پاره تن من است آنچه او را آزار دهد مرا آزار داده است»! و با احادیث متواتر از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ثابت شده که او، على و حسن و حسین را دوست مى داشت، و هنگامى که این معنى ثابت شود محبت آنها بر تمام امت، واجب است چون خداوند فرموده: وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ: «از او پیروى کنید تا هدایت شوید»(8)فَلْیَحْذَرِ الَّذِیْنَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ: «کسانى که فرمان او را مخالفت مى کنند از عذاب الهى بترسند»(9)قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ: «بگو: اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید، تا خدا شما را دوست دارد»(10)فرموده: لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ: «براى شما در زندگى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سرمشق نیکوئى بود».(11)
3 ـ دعاى براى «آل» افتخار بزرگى است و لذا این دعا خاتمه تشهد در نماز قرار داده شده: «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ عَلى آلِ مُحَمَّد، وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلِ مُحَمَّد»، و چنین تعظیم و احترامى در حق غیر آل، دیده نشده است، بنابراین همه این دلائل نشان مى دهد که محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) واجب است.
سرانجام «فخر رازى» سخنان خود را در این مسأله، با اشعار معروف «شافعى» پایان مى دهد:
یا راکِباً قِفْ بِالْمَحَصَّبِ مِنْ مِنى *** وَ اهْتِفْ بِساکِنِ خِیْفِها وَ النّاهِضِ
سَحْراً إِذا فاضَ الْحَجِیْجُ إِلى مِنى *** فَیْضاً کِما نُظِمَ الْفُراتُ الْفائِضُ
إِنْ کانَ رَفْضاً حُبُّ آلِ مُحَمَّد! *** فَلْیَشْهَدِ الثَّقَلانِ أَنِّی رافِضِىٌّ!!
اى سوارى که عازم حج هستى! در آنجا که در نزدیکى منى ریگ براى «رمى جمرات» جمع مى کنند و مرکز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست، بایست، و فریاد بزن، به تمام کسانى که در «مسجد خیف»، مشغول عبادتند و یا در حال حرکت مى باشند.
فریاد بزن! به هنگام سحرگاه، که حاجیان از «مشعر» به سوى «منى» کوچ  مى کنند، و همچون نهرى عظیم و خروشان وارد سرزمین «منى» مى شوند.
آرى، فریاد بزن و بگو: اگر محبت آل محمّد(صلى الله علیه وآله) رفض و ترک است، همه جن و انس شهادت دهند، که من رافضیم»!.(12)
آرى، این است مقام آل محمّد(صلى الله علیه وآله) که ما به دامانشان چنگ زده ایم، و آنها را رهبر خویش و راهنماى دین و دنیا پذیرفته ایم، الگو و اسوه خویش مى دانیم و تداوم خط نبوت را با امامت آنها مى بینیم.
البته، غیر از احادیث فوق، روایات فراوان دیگرى در منابع اسلامى نقل شده که از نظر رعایت اختصار، و قناعت به جنبه هاى تفسیرى، به هفت روایت فوق اکتفا کردیم، ولى ذکر این نکته را مناسب مى دانیم، که در بعضى از منابع کلامى مانند «احقاق الحق» و شرح مبسوط آن، حدیث معروف فوق در مورد تفسیر آیه «قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى»، از حدود پنجاه کتاب از کتب اهل سنت نقل شده است که نشان مى دهد، تا چه اندازه نقل این روایت، گسترده و مشهور بوده است، قطع نظر از منابع فراوانى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) این حدیث را نقل مى کند.

* * *


1ـ «احقاق الحق»، جلد 3، صفحه 2، «قرطبى» نیز این روایت را در ذیل آیه مورد بحث آورده (جلد 8، صفحه 5843).
2 ـ «مستدرک الصحیحین»، جلد 3، صفحه 172 ـ «محب الدین طبرى» همین حدیث را در «ذخائر»، صفحه 137 آورده، «ابن حجر» نیز در «صواعق»، صفحه 101 آن را نقل کرده است.
3 ـ «الدر المنثور»، جلد 6، صفحه 7، ذیل آیه مورد بحث.
4 ـ «تفسیر طبرى»، جلد 25، صفحه 16 و 17.
5 ـ «مجمع البیان»، جلد 9، صفحه 43.
6 ـ «الدرّ المنثور»، جلد 6، صفحه 7.
7 ـ تفسیر «کشاف»، جلد 4، صفحه 220 و 221 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 27، صفحه 165 و 166 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 8، صفحه 5843 ـ تفسیر «ثعلبى»، ذیل آیه مورد بحث از «جلیل بن عبداللّه بجلى» (طبق نقل المراجعات نامه شماره 19).
8 ـ اعراف، آیه 158.
9 ـ نور، آیه 63.
10 ـ آل عمران، آیه 31.
11 ـ احزاب، آیه 21.
12 ـ «تفسیر فخر رازى»، جلد 27، صفحه 166.
توضیح این که: 1 ـ سخنى با مفسر معروف «آلوسى»
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma