نزدیک است آسمان ها متلاشى شود!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 20
سوره شوری/ آیه 1- 5 آیا فرشتگان براى همه استغفار مى کنند؟


باز در این سوره، با «حروف مقطعه» روبرو مى شویم، حروف مقطعه اى که در یکى از مفصل ترین اشکال، منعکس شده، یعنى پنج حرف (حم، عسق).
«حم» در آغاز هفت سوره قرآن مجید است (سوره هاى مؤمن، فصلت، شورى، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف) منتها، در خصوص سوره شورى «عسق» نیز بر آن افزوده شده است.
کراراً گفته ایم، درباره تفسیر حروف مقطعه قرآن، سخن بسیار گفته شده و هر یک از مفسران در این زمینه بحث هاى فراوانى دارند، و به گفته مفسر بزرگ مرحوم «طبرسى» یازده تفسیر براى حروف مقطعه قرآن شده است که قسمت هاى قابل توجه آن را ما قبلاً در آغاز سوره هاى «بقره»، «آل عمران»، «اعراف» و «مریم» آورده ایم، ولى بعضى دیگر از این تفسیرها چندان قابل ملاحظه، نیست، لذا از ذکر آن چشم پوشیدیم.
اما پاره اى دیگر از آنها را که تا حدى قابل ملاحظه است در اینجا مى آوریم، هر چند دلیل قاطعى براى اثبات آن در دست نیست.
از جمله، این که: «حروف مقطعه» براى خاموش ساختن کفار، و جلب توجه مردم به محتواى قرآن بوده، زیرا مشرکانِ لجوج مخصوصاً به یکدیگر توصیه کرده بودند، هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرآن مى خواند کسى گوش به آن فرا ندهد، و با ایجاد سر و صدا و غوغا، نگذارند صداى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به گوش مردم برسد، لذا خداوند در آغاز بسیارى از سوره هاى قرآن (29 سوره) حروف مقطعه را که مطلب نوظهورى بوده، و جلب توجه مى کرده، قرار داده است.
علامه طباطبائى (رضوان اللّه تعالى علیه) احتمال دیگرى ابداع کرده است  که آن را دوازدهمین تفسیر براى این حروف، مى توان شمرد، هر چند خود او آن را به عنوان یک احتمال و حدس بیان نموده است.
و خلاصه آن چنین است:
هنگامى که سوره هائى را که با «حروف مقطعه» آغاز مى شود مورد دقت قرار مى دهیم، مى بینیم سوره هائى که با یک نوع حروف مقطعه آغاز مى شود، مطالب مشترکى دارند، فى المثل سوره هائى که با «حم» شروع مى شود، بلافاصله بعد از آن جمله «تَنْزِیْلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ» یا چیزى که به معنى آن است قرار گرفته، و سوره هائى که با «الر» شروع مى شود، بعد از آن «تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ» و یا شبیه آن است.
و سوره هائى که با «الم» آغاز مى گردد، به دنبال آن «ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فِیْهِ»، یا مفهوم آن است.
از اینجا مى توان حدس زد که میان «حروف مقطعه»، و محتواى این سوره ها ارتباط خاصى است، تا آنجا که مثلاً سوره «اعراف» که با «المص» شروع شده، مضمون و محتوایش جامع میان مضمون سوره هاى «الم» و سوره «ص» است.
البته، این ارتباط، ممکن است بسیار عمیق و دقیق باشد، و افهام عادى به آن راه نیابد.
و شاید، اگر آیات این سوره ها را در کنار هم بچینیم، و با هم مقایسه کنیم مطالب تازه اى براى ما در این زمینه کشف شود.(1)
تفسیر دیگرى که قبلاً نیز به آن اشاره کرده ایم، این است که: این حروف ممکن است اشارات و رموزى براى نام هاى خدا و نعمت هاى او، و مسائل دیگر  باشد، فى المثل در سوره مورد بحث، سوره «شورى»، «ح» را اشاره به «رحمن»، «م» را به «مجید»، «ع» را به «علیم»، «س» را به «قدوس»، و «ق» را به «قاهر»، دانسته اند.(2)
گر چه، بعضى به این سخن ایراد کرده اند که، اگر منظور از رموز این است که دیگرى آگاه نشود، این معنى در حروف مقطعه صادق نیست، چرا که این نام هاى بزرگ خدا در آیات دیگر، با صراحت آمده، ولى باید توجه داشت که اشارات و رموز همیشه براى محرمانه ماندن مطالب نیست، بلکه گاه جنبه علامت اختصارى دارد، این معنى در گذشته وجود داشته، و در عصر ما نیز بسیار گسترش پیدا کرده است، به طورى که نام هاى بسیارى از مؤسسات و تشکیلات بزرگ به صورت حروف مقطعه است که هر کدام را از آغاز یک کلمه انتخاب نموده، سپس با هم تلفیق کرده اند.

* * *

بعد از «حروف مقطعه»، طبق معمول، سخن از وحى و قرآن شروع مى شود، مى فرماید: «این گونه خداوند عزیز و حکیم به تو و پیامبرانى که قبل از تو بودند وحى مى کند» (کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
در حقیقت «کَذلِکَ» اشاره به محتواى این سوره و مطالب بلند و والاى آن است.
سرچشمه وحى همه جا یکى است، و آن علم و قدرت پروردگار است، و محتواى وحى نیز در اصول و کلیات، نسبت به تمام پیامبران یکى است، هر چند در خصوصیات آن، بر حسب نیاز زمان و مسیر تکاملى انسان ها تغییراتى رخ  مى دهد.(3)
قابل توجه این که: در آیات مورد بحث، به هفت وصف از اوصاف کمال خداوند اشاره شده است، که، هر کدام از آنها به نحوى در مسأله وحى، دخالت دارد، از جمله، دو وصفى است که در همین آیه مى خوانیم «عَزِیْزٌ وَ حَکِیْمٌ».
عزت و قدرت شکست ناپذیر او، ایجاب مى کند که، توانائى بر وحى و محتواى عظیم آن را داشته باشد، و حکمت او ایجاب مى کند که، وحى الهى از هر نظر حکیمانه و هماهنگ با نیازهاى تکامل انسان ها باشد، جمله «یُوحِی» (وحى مى فرستد)، به حکم این که: فعل مضارع است، دلیل بر استمرار وحى از آغاز خلقت آدم، تا عصر پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله) است.

* * *

سپس مى افزاید: «آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن او است، و او بلند مرتبه و با عظمت است» (لَهُ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ).
مالکیت او، نسبت به آنچه در آسمان و زمین است، ایجاب مى کند که از مخلوقات خود و سرنوشت آنها بیگانه نباشد، بلکه به تدبیر امر آنها بپردازد، و نیازهاى آنها را از طریق وحى بر آنها نازل کند، و این سومین وصف از هفت وصف کمال او است.

«علو مقام» و «عظمت» او، که چهارمین و پنجمین اوصاف او در این آیات است اشاره به این است که، او هیچگونه نیاز و حاجتى به اطاعت و بندگى بندگان ندارد، و اگر برنامه هائى براى آنان تنظیم کرده، و از طریق وحى فرستاده است تنها براى این است که بر بندگان جودى کند.

* * *

در آیه بعد، مى افزاید: «نزدیک است آسمان ها (به خاطر نزول این وحى بزرگ، از سوى خداوند بزرگ ـ یا ـ به خاطر نسبت هاى ناروائى که مشرکان و کفار به ذات پاک او مى دهند و بت ها را شریک او مى شمرند) از بالا متلاشى شوند» (تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ).(4)
این جمله، چنان که اشاره کردیم، دو گونه تفسیر دارد که براى هر کدام شاهدى در دست است: نخست این که: در ارتباط با مسأله وحى که موضوع بحث آیات گذشته بود، باشد، و در حقیقت شبیه چیزى است که در آیه 21 سوره «حشر» آمده: لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَل لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتِصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ: «هر گاه این قرآن را بر کوهى نازل مى کردیم، به خاطر خوف خداوند خاشع و از هم شکافته مى دیدى»!
آرى، این کلام خدا است که نزولش از آسمان ها لرزه بر آنها مى افکند، نزدیک است آنها را از هم متلاشى سازد، اگر بر کوه ها نازل مى شد از هم مى شکافت; چرا که سخنى است عظیم از سوى خداوندى حکیم، تنها قلب این انسان لجوج و خیره سر است که در برابر آن نرم و تسلیم نمى شود!
دیگر این که: نزدیک است آسمان ها به خاطر شرک و بت پرستى این  مشرکان که پست ترین موجودات را هم ردیف مبدأ بزرگ عالم هستى قرار مى دهند، از هم متلاشى گردد.
تفسیر اول، متناسب آیات مورد بحث، در زمینه وحى است و تفسیر دوم، متناسب با آیه 90 و 91 سوره «مریم» مى باشد که بعد از ذکر گفتار ناهنجار کفار، که براى خدا فرزند قائل شدند، مى فرماید: تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْاَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدّاً أَنْ دَعَوْا لِلْرَّحْمنِ وَلَداً: «نزدیک است آسمان ها به خاطر این سخن از هم پاره شود، و زمین بشکافد، و کوه ها به شدت فرو ریزد، چرا که آنها براى خداوند رحمن فرزندى قائل شدند». این دو تفسیر در عین حال، با هم منافاتى ندارد، و مى تواند در مفهوم آیه جمع باشد.
در این که: چگونه آسمان ها و کوه ها که موجوداتى جامدند در برابر عظمت وحى، یا گفتار ناهنجار مشرکان، ممکن است از هم بشکافند، تفسیرهاى متعددى وجود دارد، خلاصه اش چنین است:
مجموعه عالم هستى، از جماد و نبات و غیر آن، داراى یک نوع عقل و شعور است، هر چند ما آن را درک نمى کنیم، و بر همین اساس، تسبیح و حمد خدا مى گویند، و در برابر کلام او خاضع و خاشعند و این آیات و آیات سوره «مریم» شاهد آن است.
یا این که این تعبیر کنایه از عظمت و اهمیت مطلب است، مثل این که مى گوئیم حادثه به قدرى عظیم بود که گوئى آسمان و زمین را بر سر ما خراب کردند.
سپس در دنباله آیه مى افزاید: «فرشتگان، تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مى آورند، و براى کسانى که در زمین هستند، استغفار مى کنند» (وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِى الْأَرْضِ).
 رابطه این جمله، با جمله قبل، بنا بر تفسیر اول، چنین است که، فرشتگان حامل این وحى بزرگ آسمانى، پیوسته حمد و تسبیح خدا به جا مى آورند، و او را به هر کمالى مى ستایند، و از هر نقصى منزه مى شمرند، و چون در محتواى این وحى بزرگ، یک سلسله تکالیف و وظائف الهى است، و احیاناً ممکن است براى مؤمنان لغزش هائى پیش آید، مى گوید: آنها به یارى مؤمنان مى شتابند، و براى لغزش هاى آنها از خدا طلب آمرزش مى کنند.
اما بنابر تفسیر دوم، تسبیح و حمد ملائکه براى تنزیه خداوند از نسبت شرک به او است، و استغفارشان نیز براى مشرکانى است که بیدار شده و ایمان آورده اند، و راه توحید را یافته و به سوى پروردگار یکتا، باز گشته اند.
جائى که فرشتگان، براى این گناه بزرگ، در مورد گروه با ایمان، استغفار کنند به طریق اولى، براى سایر گناهان آنها نیز استغفار خواهند کرد و شاید مطلق بودن آیه نیز به همین دلیل است.
نظیر این بشارت بزرگ، در آیه 7 سوره «مؤمن» نیز آمده است: أَلَّذِیْنَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِیْنَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلُّ شَىْء رَحمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِیْنَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیْلَکَ: «حاملان عرش الهى و فرشتگانى که پیرامون آن هستند، تسبیح و حمد پروردگارشان مى گویند، و براى مؤمنان استغفار مى کنند، و مى گویند: پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته، مؤمنانى که از راه تو پیروى کردند را بیامرز».
در پایان این آیه، به ششمین و هفتمین اوصاف پروردگار، که آن هم در زمینه غفران و رحمت است و تناسب نزدیکى با مسأله وحى و محتواى آن در مورد وظائف مؤمنان دارد، اشاره کرده مى فرماید: «آگاه باشید! خداوند آمرزنده و  مهربان است» (أَلا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).
و به این ترتیب، مجموعه کاملى از اسماى حسناى خداوند را، در رابطه با مسأله وحى بیان مى کند، و در ضمن اشاره لطیفى است بر اجابت دعاى فرشتگان در مورد استغفار براى مؤمنان، بلکه علاوه بر آمرزش، رحمتش را نیز بر آن مى افزاید که فضل او عظیم است.
درباره حقیقت «وحى»، در پایان همین سوره به تناسب آیه 51 ـ 52 سخن خواهیم گفت.

* * *


1 ـ تفسیر «المیزان»، جلد 18، صفحه 5 و 6.
2 ـ این تفسیر در حدیثى از امام صادق(ع) نقل شده است (تفسیر قرطبى، جلد 9، صفحه 5822).
3 ـ گرچه مفسران در مشار الیه «کَذلِکَ»، احتمالات و تفسرهاى مختلفى ذکر کرده اند، ولى ظاهر این است که، مشار الیه همین آیاتى است که بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است، بنابراین مفهوم آیه، چنین مى شود: «وحى همین گونه است که خداوند بر تو و پیامبران پیشین نازل مى کند» و این که: به صورت اشاره به دور ذکر شده، با این که مشار الیه نزدیک است براى عظمت و احترام است، چنان که قبلاً نیز گفته ایم.
4 ـ «یَتَفَطَّرْنَ» از ماده «فَطْر» (بر وزن سطر) در اصل به معنى شکاف از طول است.
سوره شوری/ آیه 1- 5 آیا فرشتگان براى همه استغفار مى کنند؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma