تحریف گران آیات حق!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 20
سوره فصلت/ آیه 40- 42 سؤال :


بعد از بیان آیات الهى، و نشانه هاى پروردگار در آیات پیشین، اکنون سخن از تهدید کسانى است، که نشانه هاى توحید را تحریف مى کنند، و به اغفال و گمراه ساختن مردم، مى پردازند مى گوید: «آنها که آیات ما را تحریف مى کنند بر  ما پوشیده نخواهند بود» (إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لایَخْفَوْنَ عَلَیْنا).
ممکن است با مغالطه و سفسطه مردم را بفریبند، و ممکن است بر این عملِ زشت و ننگین خود، پرده بى افکنند و خود را از انظار مردم، مستور دارند، اما هرگز نمى توانند کمترین عمل خود را از ما پنهان نمایند.
«یُلْحِدُونَ» از ماده «إِلْحاد» در اصل از «لحد» (بر وزن عهد) گرفته شده، و به معنى حفره اى است که در یک طرف قرار گیرد، و به همین جهت، به حفره اى که در یک جانب قبر، قرار گرفته «لحد» گفته مى شود، سپس به هر کارى که از حد وسط، به سوى افراط و تفریط متمایل شود، «الحاد» گفته اند. اطلاق این کلمه بر «شرک و بت پرستى و کفر و بى دینى»، نیز به همین مناسبت است.
منظور، از «الحاد در آیات خدا»، ایجاد وسوسه در دلائل توحید و معاد است که در آیات قبل، با عنوان «وَ مِنْ آیاتِهِ» بیان شد، و یا همه آیات الهى اعم از آیات تکوینى گذشته، یا آیات تشریعى که در قرآن مجید و کتب آسمانى نازل شده است.
مکتب هاى مادى و الحادى جهانِ امروز، که براى منحرف ساختن مردم جهان از توحید و معاد، گاه، دین را زائیده «جهل و ترس»، و گاه، مولود «عوامل اقتصادى»، و گاه، امور مادى دیگر، معرفى مى کنند، نیز بدون شک از کسانى هستند که مشمول این آیه اند.
قرآن، مجازات همه آنها را در ادامه این بحث، با یک مقایسه روشن، بیان کرده مى گوید: «آیا کسى که در آتش افکنده مى شود بهتر است؟ یا کسى که در سایه ایمان در نهایت امن و امان در قیامت، قدم به عرصه محشر مى گذارد»؟! (أَفَمَنْ یُلْقى فِى النّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ).
آنها که با ایجاد شک و فساد، عقائد و ایمان مردم را به آتش کشیدند، باید در  آن روز، طعمه آتش شوند، و آنها که در سایه ایمان، محیط امن و امانى براى جامعه بشرى آفریدند، باید در قیامت در نهایت امنیت به سر برند، مگر در آن روز، همه اعمال ما تجسم نمى یابد؟
گر چه بعضى از مفسران، این قسمت از آیه را به «ابو جهل» و نقطه مقابلش «حمزه»، یا «عمار یاسر»، تفسیر کرده اند، ولى پیدا است که این، یک تطبیق بیش نیست، آیه، مفهوم وسیعى دارد که همه آنها و غیر آنها را شامل مى شود.
جالب این که، در مورد دوزخیان، تعبیر به «القاء» مى کند، که دلیل بر این است آنجا اختیارى از خود ندارند، اما در مورد بهشتیان، تعبیر به «آمدن» مى نماید، که دلیل بر احترام و آزادى اراده آنها در انتخاب امنیت و آرامش است.
از این گذشته، با این که باید در مقابل دوزخ، بهشت قرار گیرد، در اینجا امنیت از «عذاب» را در مقابل «دوزخ» قرار داده، اشاره به این که، مهم ترین مسأله در آن روز، همین «امنیت» است.
و از آنجا که وقتى از هدایت کسى، مأیوس شوند، او را به حال خود رها مى کنند، و مى گویند: هر کارى مى خواهى بکن! در ادامه این آیه، آنها را مخاطب ساخته مى گوید: «هر چه مى خواهید انجام دهید»! (إِعْمَلُوا ما شِئْتُمْ).
«اما بدانید که خدا به آنچه انجام مى دهید بیناست» (إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
بدیهى است، این امر به معنى آزادى عمل آنها، و یا الزام به انجام هر کار نیست، بلکه، تهدیدى است، نسبت به آنها که هیچ حرف حقى، در گوششان فرو نمى رود، تهدیدى است پر معنى، و توأم با وعده مجازات، چرا که دیدن اعمال و نگه داشتن حساب آنها، براى همین منظور است.

* * *

آیه بعد، سخن را از توحید و معاد، به قرآن و نبوت مى کشاند، و باز به  صورت هشدار، به کافران لجوج و بى منطق، مى فرماید: «آنها که به این قرآن هنگامى که به سراغ آنها آمد، کافر شدند بر ما مخفى نخواهند ماند» (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمّا جاءَهُمْ).(1)
اطلاق «ذکر»، بر «قرآن» به خاطر این است که، قبل از هر چیز، انسان را متذکر و بیدار مى سازد، و حقایقى را که انسان اجمالاً با فطرت خدادادى دریافته، با وضوح و تفصیل، شرح مى دهد، نظیر این تعبیر، در آیات دیگر قرآن، نیز آمده است، از جمله در آیه 9 سوره «حجر» مى خوانیم: إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ: «ما این «ذکر»، و یادآورى را نازل کردیم، و به طور قطع از آن پاسدارى خواهیم کرد».
و بعد، براى بیان عظمت قرآن، مى افزاید: «به طور مسلم، کتابى است شکست ناپذیر» (وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ).
کتابى است که، هیچ کس، نمى تواند همانند آن را بیاورد، و بر آن غلبه کند، کتابى است بى نظیر، منطقش محکم و گویا، استدلالاتش قوى و نیرومند، تعبیراتش منسجم و عمیق، تعلیماتش ریشه دار و پرمایه، و احکام و دستوراتش هماهنگ با نیازهاى واقعى انسان ها در تمام ابعاد زندگى.

* * *

سپس به توصیفِ مهم و گویائى، درباره عظمت این کتاب آسمانى پرداخته مى گوید: «هیچگونه باطلى، نه از پیش رو، نه از پشت سر، به سراغ قرآن  نمى آید»! (لایَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ).
چرا که، «از سوى خداوند حکیم و حمید نازل شده است» (تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیم حَمِید).
خداوندى، که افعالش از روى حکمت، و در نهایت کمال و درستى است و لذا شایسته هرگونه، حمد و ستایش مى باشد.
در تفسیر جمله «لایَأْتِیْهِ الْباطِلُ...» مفسران، سخنان بسیار گفته اند که جامع تر از همه آنها این است: «هیچگونه باطل، از هیچ نظر، و از هیچ طریق، به سراغ قرآن نمى آید» یعنى:
نه تناقضى در مفاهیم آن است، نه چیزى از کتب و علوم پیشین بر ضد آن مى باشد، و نه اکتشافات علمى آینده با آن مخالفت خواهد داشت.
نه کسى مى تواند حقایق آن را ابطال کند، و نه در آینده منسوخ مى گردد.
نه در معارف و قوانین و اندرزها و خبرهایش خلافى وجود دارد، و نه خلافى بعداً کشف مى شود.
نه آیه و حتى کلمه اى از آن کم شده، و نه چیزى بر آن افزون مى شود، و به تعبیر دیگر، دست تحریف کنندگان، از دامان بلندش، کوتاه بوده و هست.
در حقیقت این آیه، تعبیر دیگرى است از آیه 9 سوره «حجر»: إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ: «ما قرآن را نازل کردیم و ما حافظ آنیم».(2)
از آنچه گفتیم، چنین مى توان نتیجه گرفت که، جمله «مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ» (نه از پیش رو و نه از پشت سر) کنایه، از همه جانبه بودن است، یعنى از هیچ سو و از هیچ طرف و ناحیه، بطلان و فساد، به سراغ این کتاب بزرگ نیامده، و نخواهد آمد، ولى بعضى آن را کنایه از «زمان حال» و «زمان استقبال» گرفته اند، که در حقیقت مصداقى از مفهوم وسیع اول است.
واژه «باطل» چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: نقطه مقابل حق است، منتها گاه آن را به یکى از مصداق هایش تفسیر کرده اند، مانند شرک، شیطان، موجود فناشونده و ساحر، و این که شخص شجاع و قهرمان را «بطل» مى گویند، به خاطر آن است که مخالفان خود را باطل مى کند، و از میدان بیرون کرده یا به قتل مى رساند.
به هر حال، ظاهر آیه، مطلق است و نمى توان مفهوم «باطل» را در مصداق خاصى محدود ساخت.
جمله آخر آیه «تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیم حَمِید» در حقیقت، دلیل روشن و گویائى است براى عدم راه یابى باطل، در هیچ شکل و صورت به قرآن مجید، زیرا باطل به سخنى راه مى یابد که از شخصى صادر شده است، با علم محدود و با کمالات معین، اما کسى که علم و حکمتش نامحدود است و جامع همه کمالاتى است که او را درخور حمد و ستایش قرار مى دهد، نه تناقض و اختلافى به سخنش راه مى یابد، و نه خط نسخ و بطلان بر آن کشیده مى شود، نه دست تحریف به سوى آن دراز مى گردد، و نه تضادى با حقایق کتب پیشین و اکتشافات علمى، در حال و آینده دارد.

به هر حال، این آیه از آیات روشنى است که نفى هر گونه تحریف، چه از نظر نقصان، و چه اضافه، از قرآن مجید مى کند (شرح بیشتر درباره عدم تحریف قرآن در جلد 11، صفحه 18 به بعد ـ ذیل آیه 9 سوره «حجر»: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»، بیان شد، و دلائل مختلف آن را شرح داده، و به سؤالاتى که در این زمینه است پاسخ گفته ایم).

* * *


1 ـ در این که خبر «اِنَّ الَّذِینَ» چیست؟ مفسران احتمالات زیادى داده اند که از همه مناسب تر این است که، گفته شود خبر، جمله «لایَخْفَوْنَ عَلَیْنا» است که به قرینه آیه قبل حذف شده. بعضى نیز خبر را «یُلْقَوْنَ فِى النّارِ» که از آیه قبل فهمیده مى شود، گرفته اند، و بعضى جمله «اُولئِکَ یُنادُونَ مِنْ مَکان بَعِید» که در آیات آینده، خواهد آمد مى دانند، ولى معنى اول، مناسب تر به نظر مى رسد.
2 ـ این تفسیر را به طور خلاصه و سربسته «زمخشرى» در «کشاف» برگزیده، سخن «علامه طباطبائى» در تفسیر «المیزان» نیز شبیه آن است، در حالى که بسیارى از مفسران یا واژه «باطل» را محدود کرده اند، و آن را به معنى «شیطان»، یا «تحریف کنندگان»، یا «کذب» و مانند آن گرفته اند، در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) چنین آمده است: اِنَّهُ لَیْسَ فِى اَخْبارِهِ عَمّا مَضى باطَلٌ وَ لا فِى اَخْبارِهِ عَمّا یَکُونُ فِى الْمُسْتَقْبَلِ باطِلٌ: «نه در اخبارى که از گذشته مى دهد باطلى وجود دارد و نه در خبرهائى2 که از آینده مى دهد» (مجمع البیان، ذیل آیات مورد بحث) و مى دانیم همه اینها بیان مصداقى است از مفهوم وسیع و گسترده آیه فوق (دقت کنید).
سوره فصلت/ آیه 40- 42 سؤال :
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma