از صاعقه اى همچون صاعقه عاد و ثمود بترسید!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 20
سوره فصلت/ آیه 13- 16 1 ـ عامل نابودى قوم عاد چه بود؟


به دنبال گفتار مؤثرى که در زمینه توحید و شناسائى خداوند در آیات گذشته آمد، در آیات مورد بحث، مخالفان لجوج را که این همه نشانه هاى روشن و آیات بینات را نادیده مى گیرند، شدیداً انذار کرده و به آنان هشدار مى دهد و مى گوید: «اگر با این همه دلائل روى گردان شوند، به آنها بگو: من شما را به صاعقه اى همچون صاعقه قوم عاد و ثمود تهدید مى کنم» (فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عاد وَ ثَمُودَ).
از آن بترسید که همان صاعقه هاى مرگبار و آتش زا و در هم کوبنده، به سراغ شما بیاید و به زندگى ننگین شما خاتمه دهد.(1)
در آغاز این سوره خواندیم بعضى از سران مشرکان مکّه، مانند «ولید بن مغیره» (و به روایتى عتبة بن ربیعه)، براى تحقیق پیرامون قرآن و دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، خدمتش آمدند و سؤالاتى کردند و پیامبر(صلى الله علیه وآله) ضمن پاسخ، آیات آغاز این سوره را براى آنها تلاوت کرد، هنگامى که به آیات فوق رسید، و آنان را به صاعقه اى همچون صاعقه عاد و ثمود تهدید نمود، چنان تکان خوردند و در وحشت فرو رفتند که دیگر قادر به ادامه سخن نبودند، برخاستند، به سوى گروه خود بازگشتند، و تأثر شدید خود را از این کلمات اضطراب انگیز، بیان کردند.
 «صاعقه» به گفته «راغب» در «مفردات» صداى مهیبى است که در جو ایجاد مى شود، و آتش یا مرگ، یا عذاب همراه دارد (و به همین جهت است که گاهى صاعقه را به مرگ، و گاه به آتش اطلاق مى کنند).
«صاعقه» طبق تحقیقات دانشمندان امروز، جرقه عظیم الکتریسته است که در میان قطعه ابرى که بار مثبت دارد، با زمین که بار منفى دارد، ایجاد مى شود و معمولاً به نوک کوه ها، درختان و هر شىء مرتفع، و در بیابان هاى مسطح به انسان ها و چارپایان مى خورد، حرارت آن به قدرى زیاد است که هر چیزى در مسیر آن قرار گیرد، تبدیل به خاکستر مى شود، و صداى مهیب و زمین لرزه شدیدى را در همان نقطه به همراه دارد، و مى دانیم، خداوند گروهى از اقوام سرکش پیشین را به وسیله آن مجازات کرد و عجیب این که باتمام پیشرفت هاى علمى که نصیب بشر شده هیچ وسیله اى براى دفع آن وجود ندارد وانسان از مبارزه با آن عاجز است. اما چرا از میان همه اقوام در این جا، انگشت روى قوم عاد و ثمود گذاشته شده است؟.
این به خاطر آن است که، عرب از وضع آنها اطلاع داشته، و آثار ویرانه هاى شهرهاى آنها را با چشم خود دیده بودند، به علاوه به حکم آن که یک قوم بیابان گرد بودند، از خطرات صاعقه به خوبى آگاهى داشتند.

* * *

سپس مى افزاید: «به خاطر بیاورید هنگامى را که پیامبران الهى از هر سو، از پیش رو، و پشت سر، به سراغشان آمدند و آنها را به پرستش خداى یگانه دعوت کردند» (إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ).
تعبیر «مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ» ممکن است اشاره به همان باشد که در بالا گفتیم، یعنى پیامبران الهى از تمام وسائل هدایت و تبلیغ استفاده کردند، و از  هر درى ممکن بود، وارد شدند تا در دل این سیاه دلان نفوذ کنند.
و نیز ممکن است اشاره به پیامبرانى باشد که در زمان هاى مختلف در میان این اقوام آمدند و نداى توحید، سر دادند.
اما ببینیم آنها در برابر تلاش عظیم و گسترده این رسولان الهى، چه پاسخى گفتند؟!
مى فرماید: «آنها گفتند: اگر پروردگار ما مى خواست، فرشتگانى نازل مى کرد تا دعوت او را به ما ابلاغ کنند، نه انسان هائى همانند خود ما» (قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً).
اکنون که چنین است، «ما به طور مسلم به آنچه شما به آن فرستاده شده اید کافریم، و اصلاً اینها را از سوى خداوند نمى دانیم» (فَإِنّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ).
مفهوم این سخن آن نیست که، شما رسولان خدائید و ما به رسالت شما ایمان نمى آوریم، بلکه منظور این است، شما اصلاً رسالتى ندارید فقط ادعائى بى اساس مى کنید، و به همین دلیل ما تسلیم سخنان شما نخواهیم شد (بنابراین منظور از جمله «ما أُرْسِلْتُمْ بِهِ» یا استهزاء و سخریه است و یا مقصود این است که: شما ادعاى چنین را رسالتى دارید).
این همان بهانه اى است که، قرآن کراراً از منکران دعوت انبیاء(علیهم السلام) نقل مى کند، که انتظار داشتند پیامبر الهى، همیشه فرشته باشد، گوئى بشر هرگز شایستگى این مقام را ندارد، چنان که در آیه 7 سوره «فرقان» نیز آمده است، وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِى الْاَسْواقِ لَولا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً: «آنها گفتند: چرا این پیامبر غذا مى خورد، و در بازارها راه مى رود؟ چرا لااقل فرشته اى بر او نازل نشده، تا همراه وى مردم را انذار کند»؟! بى خبر از آن که رهبر انسان باید از نوع انسان باشد، تا به دردها و نیازها و  مشکلات و مسائل مختلف زندگى او آشنائى داشته باشد، تا بتواند قدوه و اسوه او گردد، لذا قرآن در آیه 8 سوره «انعام» تصریح مى کند: «اگر او را فرشته قرار مى دادیم، حتماً وى را به صورت انسانى در مى آوریم!» (وَ لَو جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً).

* * *

در آیات بعد، چنان که روش قرآن است، بعد از ذکر اجمال، به تفصیل درباره عاد و ثمود پرداخته، مى گوید: «اما قوم عاد، در زمین بدون حق تکبر کردند. (و هر کبرى ناحق است) تا آنجا که گفتند: چه کسى از ما نیرومندتر است»؟! (فَأَمّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِى الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً).
مى دانیم آنها جمعیتى بودند که در سرزمین «احقاف» در ناحیه «حضرموت» در جنوب «جزیره عربستان»، زندگى داشتند، و از نظر قدرت جسمانى، و تمکن مالى، و تمدن مادى، کم نظیر بودند، قصرهاى زیبا و قلعه هاى محکم مى ساختند، مخصوصاً بر مکان هاى مرتفع، بناهائى که نشانه قدرت و وسیله خودنمائى بود بر پا مى کردند، مردمانى خشن و جنگجو بودند، و این قدرت ظاهرى آنها را سخت مغرور کرده بود، چنان که خود را جمعیتى شکست ناپذیر و برتر از همه، مى پنداشتند، و به همین دلیل در برابر خدا و پیامبرشان «هود» به طغیان و سرکشى و تکذیب و انکار، برخاستند.
اما قرآن در پاسخ این ادعا مى گوید: «آیا آنها نمى دانستند خداوندى که آنان را آفریده از آنها قویتر است»؟! (أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً).(2)
 نه تنها خالق آنها که خالق تمام آسمان ها و زمین است، اصلاً این دو قدرت قابل مقایسه نیست، قدرت ناچیز وابسته فانى کجا، و قدرت بى انتهاى جاودانى و ذاتى حق کجا؟ و خاک را، با آفریننده افلاک چه نسبت؟ «ما لِلْتُّرابِ وَ رَبَّ الْأَرْبابِ»؟
در پایان آیه مى افزاید: «آنها بر اثر این پندار بى اساس، پیوسته آیات ما را انکار مى کردند» (وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ).

* * *

آرى انسان بى مایه و کم ظرفیت، هنگامى که مختصر قدرتى در خود احساس کند، سر به طغیان بر مى دارد، و حتى گاه از بى خردى به مبارزه با قدرت خدا برمى خیزد، و خداوند بزرگ، چقدر ساده و آسان با یک اشاره عوامل حیاتشان را به عامل مرگشان تبدیل مى کند، چنان که در همین ماجراى «عاد» در آیه بعد اضافه مى کند: «سرانجام تندبادى شدید و پر صدا و هول انگیز و سرد و سخت، در روزهائى شوم و پرغبار، بر آنها فرستادیم، تا عذاب خوارکننده را در زندگى دنیا به آنها بچشانیم» (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی أَیّام نَحِسات لِنُذِیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا).
این تندباد عجیب، چنان که در آیات دیگر قرآن آمده، چنان آنها را از زمین بلند مى کرد و بر زمین مى کوبید، همچون تنه هاى درخت خرما که از ریشه کنده شده باشد.(3)
این تندباد، هفت شب و هشت روز، مىوزید، و تمام زندگى این قوم جبّار، خودخواهِ مغرور را در هم مى کوبید، و جز ویرانه اى از آن قصرهاى پرشکوه و  زندگى مرفه و اموال سرشار، باقى نماند.
در پایان آیه مى گوید: تازه این عذاب دنیا است، «و عذاب آخرت از آن هم خوارکننده تر است» (وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى).
به گونه اى که تمام این مجازات هاى دردناک، در مقابل آن، جرقه اى است در برابر دریاى آتش!
و از همه سخت تر، این که: «هیچ کس به یارى آنها نمى شتابد، و از هیچ سو یارى نمى شوند» (وَ هُمْ لایُنْصَرُونَ).
آرى آنها یک عمر تلاش کردند که خود را بزرگ نشان دهند، خداوند هم به هنگام عذاب، مجازاتى خوارکننده در این دنیا و جهان دیگر، براى آنان قائل شده است، تا بینى این متکبران مغرور را بر خاک بمالد.
«صَرْصَرْ» (بر وزن دفتر) در اصل از ماده «صَرّ» (بر وزن شرّ) به معنى محکم بستن است، و به همین جهت کیسه اى را که در آن پول مى گذاردند و در آن را محکم مى بستند «صُرّه» (بر وزن طره) مى نامیدند، سپس به بادهاى بسیار سرد یا پر سر و صدا، و یا مسموم و کشنده، اطلاق شده است، و شاید تندباد عجیبى که قوم عاد را در هم کوبید داراى همه این صفات سه گانه بوده است.
«ایام نحسات»، به معنى روزهاى نحس و شوم است، و بعضى آن را به معنى روزهاى پر گرد و غبار، یا روزهاى بسیار سرد، دانسته اند، جمع این سه معنى نیز در آیات مورد بحث ممکن است.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) به عنوان یک درس بیدارکننده اخلاقى، در یکى از خطبه هاى «نهج البلاغه» انگشت روى همین داستان «قوم عاد» گذارده چنین مى فرماید: وَ اتَّعِظُوا فِیها بِالَّذِینَ قالُوا: مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً؟ حُمِلُوا إِلى قُبُورِهِمْ، فَلایُدْعُونَ رُکْباناً، وَ أُنْزِلُوا الْأَجْداثَ فَلایُدْعَونَ ضِیفاناً، وَ جُعِلَ لَهُمْ مِنَ  الصَّفِیْحِ أَجْنانٌ، وَ مِنَ التُّرابِ أَکْفانٌ، وَ مِنَ الرُّفاتِ جِیْرانٌ: «در این دنیا از کسانى پند گیرید که مى گفتند: چه کسى از ما نیرومندتر است؟ اما همان ها را به سوى قبرهایشان حمل کردند، در حالى که اختیارى از خود نداشتند، و درون قبرها واردشان ساختند، در حالى که میهمان ناخوانده اى بودند، در دل سنگ ها خانه هاى قبر براى آنان ساخته شد، و از خاک، کفن ها، و از استخوان هاى پوسیده همسایگان»!.(4)

* * *


1 ـ «فاء» در «فَإِنْ أَعْرَضُوا» بنابر آنچه گفته شد «فاء تفریع» است، و این انذار کوبنده را فرع بر اعراض از آیات توحیدى پیشین قرار مى دهد.
2 ـ در واقع این تعبیر شبیه جمله «اللّه اکبر» است که خدا را برتر و بالاتر از همه موجودات معرفى مى کند در حالى که اصلاً این دو قابل مقایسه نیستند ولى چون خداوند با زبان ما با ما سخن مى گوید 2 این تعبیرات در کلام او دیده مى شود.
3 ـ قمر، آیه 19 ـ 20، الحاقّه، آیه 6 به بعد.
4 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 111.
سوره فصلت/ آیه 13- 16 1 ـ عامل نابودى قوم عاد چه بود؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma