بگذارید موسى را بکشم!!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 20
سوره مؤمن/ آیه 23- 27 سوره مؤمن/ آیه 28- 29


به دنبال اشاره اى که در آیات قبل، پیرامون سرنوشت دردناک اقوام پیشین آمده بود، در این آیات به شرح یکى از این ماجراها پرداخته، و انگشت روى داستان «موسى و فرعون و هامان و قارون» مى گذارد.
درست است که داستان «موسى و فرعون» در بسیارى از سوره هاى قرآن تکرار شده، ولى بررسى آن نشان مى دهد که هرگز جنبه تکرارى ندارد، بلکه در هر مورد از زاویه خاصى به آنها نگاه شده است، چنان که در آیات مورد بحث، منظور بیش از همه، پیش کشیدن ماجراى «مؤمن آل فرعون» است و بقیه بیان زمینه اى است براى این ماجراى مهم.
نخست مى فرماید: «ما موسى را با «آیات» خود و «سلطان مبین» فرستادیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا وَ سُلْطان مُبِین).

* * *

«به سوى «فرعون و هامان و قارون»، اما آنها گفتند: او ساحر بسیار دروغگوئى است»! (إِلى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذّابٌ).
در این که میان «آیات» و «سلطان مبین» چه تفاوتى است؟ تفسیرهاى مختلفى از سوى مفسران بیان شده است:
بعضى، «آیات» را اشاره به «دلائل روشن»، و «سلطان مبین» را اشاره به «معجزات» مى دانند.
 در حالى که بعضى دیگر، «آیات» را اشاره به «آیات تورات» و «سلطان مبین» را اشاره به «معجزات» شمرده اند.
بعضى نیز، احتمال داده اند که «آیات» همه «انواع معجزات موسى» را شامل مى شود، اما «سلطان مبین»، «معجزات برجسته» او همچون معجزه «عصا و ید بیضاء» است که موجب سلطه آشکار او بر فرعون شد.
بعضى دیگر، «آیات» را به معنى «معجزات» و «سلطان مبین» را به معنى «سلطه قاهره و نفوذ الهى موسى» دانسته اند، که مانع از قتل او و خاموش ساختن دعوتش گردید.
هیچ یک از این تفسیرها، مدرک روشنى ندارد، آنچه از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود این است که «سلطان مبین» معمولاً، به معنى دلیل روشن و محکمى است که باعث سلطه آشکار مى گردد، چنان که در آیه 20 و 21 سوره «نمل» در داستان «سلیمان» و «هدهد» مى خوانیم: «سلیمان» مى گوید: «هدهد را نمى بینم، او چرا غائب شده؟ من او را کیفر سختى خواهم داد، یا او را ذبح مى کنم و یا «سلطان مبین» (دلیل روشن) براى غیبت خود بیاورد».
و در آیه 15 سوره «کهف» مى خوانیم: لَولا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطان مُبِیْن: «چرا آنها براى معبودهاى خود دلیل روشنى نمى آورند»؟!
«آیات» نیز کراراً در قرآن به معنى «معجزات» آمده است.
بنابراین تعبیر به «آیات» اشاره به «معجزات موسى» و «سلطان مبین» به معنى «منطق نیرومند» و دلائل دندان شکنى است که موسى در برابر فرعونیان داشت.
به هر حال «موسى» هم مجهز به منطق عقل بود، و هم کارهاى خارق العاده اى که نشانه ارتباط او با عالم ماوراء طبیعت بود انجام مى داد، ولى  موضعگیرى سرکشان فرعونى در مقابل او چیزى جز این نبود که، او را متهم به سحر و کذب مى کردند.
اتهام «سحر» در برابر آیات و معجزات، بود، و «تکذیب» در برابر استدلالات منطقى، و این خود شاهد دیگرى است براى تفسیرى که در مورد این دو تعبیر برگزیدیم.
آرى، همیشه سردمداران کفر، براى خنثى کردن دلائل صدق مردان حق برچسبهاى دروغین از این قبیل پیدا مى کردند، که امروز هم نمونه هاى فراوانى از آن را با چشم خود مى بینیم.
قابل توجه این که، نام سه نفر در این آیه آمده است که هر کدام مظهر و سمبل چیزى بودند:
«فرعون»، سمبل طغیان و سرکشى و حاکمیت ظلم و جور.
«هامان»، مظهر شیطنت و طرحهاى شیطانى.
و «قارون»، مظهر ثروتمند یاغى و استثمارگر، که براى حفظ ثروت خویش از هیچ کارى ابا نداشت.
به این ترتیب، موسى(علیه السلام) مأمور بود به ظلم حاکمان بیدادگر، و شیطنت سیاستمداران خائن، و تعدّى ثروتمندان مستکبر، پایان دهد و جامعه اى بر اساس عدالت و داد، از نظر سیاسى و فرهنگى و اقتصادى، بسازد، اما آنها که منافع نامشروعشان در خطر بود، سخت به مقاومت برخاستند.

* * *

آیه بعد، بخشى از طرحهاى شیطانى آنها را بازگو کرده، مى گوید: «هنگامى که موسى حق را از سوى ما براى آنها آورد، به جاى این که آن را مغتنم بشمرند به مقابله برخاستند، و گفتند: پسران کسانى را که با موسى ایمان آورده اند به قتل  برسانید، و زنانشان را (براى اسارت و خدمت) زنده بگذارید»! (فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ).
این تعبیر، نشان مى دهد که مسأله قتل فرزندانِ پسر، و زنده نگهداشتن دختران تنها در دوران قبل از تولد و قیام موسى(علیه السلام) نبوده، بلکه بعد از قیام و نبوت او نیز این کار تکرار شد، آیه 129 سوره «اعراف» نیز شاهد این مدعا است که، بنى اسرائیل به موسى(علیه السلام) گفتند: اُوذِینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا: «پیش از آن که به سوى ما بیائى، آزار دیدیم، (هم اکنون) و بعد از آمدنت نیز آزار مى بینیم».
این سخن را بنى اسرائیل بعد از مسأله توطئه قتل فرزندان مؤمنان از سوى فرعونیان بیان کردند.
به هر حال، این یک نقشه شوم و مستمر حکومت هاى شیطانى است که نیروهاى فعال را به نابودى مى کشانند و نیروهاى غیر فعال را براى بهره کشى زنده نگه مى دارند، و چه جاى تعجب، که این نقشه هم قبل از تولد موسى در میان بنى اسرائیل که به صورت بردگانى در دست فرعونیان بودند، عملى شده باشد و چه بعد از قیام موسى(علیه السلام)، این یک حرکت ضد انقلابى بود، تا نیروهاى بنى اسرائیل را شدیداً سرکوب کند، و هرگز نتوانند قد عَلَم نمایند.
اما قرآن در پایان آیه مى افزاید: «نقشه هاى کافران جز در ضلالت و گمراهى نیست» ـ تیرهائى است که در تاریکى جهل و ضلال پرتاب مى کنند و به سنگ مى خورد ـ (وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلاّ فِی ضَلال).
و از آنجائى که هرگز باور ندارند، فاجعه ها دامن گیرشان مى شود، این مشیت الهى است که نیروهاى حق، سرانجام بر نیروى باطل غلبه کنند.

* * *

درگیرى و نزاع میان موسى(علیه السلام) و پیروانش از یکسو، و فرعون و طرفدارانش از سوى دیگر، بالا گرفت، و حوادث بسیارى در این میان واقع شد، که قرآن در این مقطع از بحث، از ذکر آنها صرف نظر مى کند، و براى رسیدن به هدف خاصى که بعداً خواهیم دانست، به سراغ این نکته مى رود که، وقتى کار به جاى باریکى کشید، فرعون براى جلوگیرى از پیشرفت حرکت انقلابى موسى(علیه السلام)، تصمیم بر قتل او گرفت، ولى گویا مشاوران و ملاء او مخالفت مى کردند.
قرآن مى گوید: «فرعون گفت: بگذارید، من موسى را به قتل برسانم و او، پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد)»! (وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسى وَلْیَدْعُ رَبَّهُ).
از این تعبیر، استفاده مى شود که اکثریت مشاوران که مانع قتل موسى بودند، یا لااقل بعضى از آنان، به این امر استدلال مى کردند که با توجه به کارهاى خارق العاده موسى، ممکن است نفرینى کند و خدایش عذاب بر ما نازل کند، اما فرعونِ مغرور مى گوید: من او را مى کشم هر آنچه بادا باد!
البته معلوم نیست، انگیزه واقعى اطرافیان و مشاوران، در این ممانعت چه بود؟ در اینجا احتمالات زیادى وجود دارد که ممکن است همه آنها با هم صحیح باشد.
نخست، ترس از عذاب احتمالى پروردگار!
دوم، ترس از این که، موسى بعد از کشته شدن، به عنوان یک شهید و قهرمان در هاله اى از قدس فرو رود و آئین او، مؤمنان و هواخواهان بسیارى پیدا کند، مخصوصاً اگر این ماجرا بعد از داستان مبارزه موسى، با ساحران و غلبه عجیب و خارق العاده او بر آنان رخ داده باشد، و ظاهراً چنین است، زیرا موسى(علیه السلام) در نخستین برخورد با فرعون، دو معجزه بزرگ خود (معجزه عصا و ید بیضاء) را  نشان داده بود، و همین امر سبب شد که فرعون او را ساحر بخواند، و دعوت براى مبارزه با جمع ساحران بنماید، و امیدوار بود از این طریق بتواند بر موسى غلبه کند لذا در انتظار روز موعود به سر مى برد.
با این حال دلیلى ندارد که فرعون در این فاصله زمانى تصمیم قتل موسى را گرفته باشد، یا از تبدیل دین و آئین مردم مصر در وحشت فرو رود.(1)
خلاصه این که، آنها معتقد بودند: موسى شخصاً یک «حادثه» است، اما اگر در آن شرایط کشته شود، تبدیل به یک «جریان» خواهد شد، جریانى بزرگ و پرشور که کنترل آن بسیار مشکل خواهد بود.
بعضى دیگر، از اطرافیان فرعون که دل خوشى از او نداشتند مایل بودند موسى زنده بماند، و فکر فرعون را به خود مشغول دارد، تا آنها آسوده خاطر زندگى کنند، و دور از چشم فرعون به سوء استفاده مشغول باشند، چرا که این یک برنامه همیشگى است که اطرافیان شاهان مایلند، همیشه فکر آنها مشغول کارى باشد و آنها آسوده خاطر به تأمین منافع نامشروع خود بپردازند، لذا گاهى دشمنان خارجى را تحریک مى کردند، تا از شرّ فراغت «شاه» در امان بمانند!
سپس، فرعون براى توجیه تصمیم قتل موسى، دو دلیل براى اطرافیانش ذکر مى کند: یکى جنبه به اصطلاح دینى و معنوى دارد، و دیگر جنبه دنیوى و مادى، مى گوید: «من از این مى ترسم که آئین شما را عوض کند! و دین نیاکانتان را بر هم  زند»! (إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ).
«یا این که فسادى بر روى زمین آشکار سازد» (أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِى الْأَرْضِ الْفَسادَ).
اگر سکوت کنم آئین موسى به سرعت در اعماق قلوب مردم مصر، نفوذ مى کند، و آئین مقدس بت پرستى، که حافظ قومیت و منافع شما است جاى خود را به یک آئین توحیدى بر ضد شما مى دهد!
و اگر امروز سکوت کنم و بعد از مدتى اقدام به مبارزه با موسى نمایم هواخواهان بسیارى پیدا مى کند و درگیرى شدیدى، به وجود مى آید که مایه خونریزى و فساد و نا آرامى در سطح کشور، خواهد بود، بنابراین مصلحت این است که هر چه زودتر، او را به قتل برسانم.
البته «دین» از دریچه فکر «فرعون» چیزى جز پرستش او، و یا بتهاى دیگر نبود، آئینى در مسیر «تخدیر و تحمیق» مردم، و وسیله اى براى مقدس شمردن سلطه جابرانه آن مرد خونخوار!
و «فساد» نیز از نظر او به وجود آمدن یک انقلاب ضد استکبارى براى آزاد ساختن توده هاى اسیر و دربند، و محو آثار بت پرستى و احیاى توحید، بود.
و همیشه، جبّاران و مفسدان براى توجیه جنایات خود، و مبارزه با مردان خدا به این دو بهانه دروغین، دست زده اند که هم امروز نیز نمونه هایش را در گوشه و کنار دنیا با چشم خود مى بینیم.

* * *

اکنون ببینیم موسى(علیه السلام) که ظاهراً در آن مجلس، حضور داشت چه عکس العملى نشان داد؟ قرآن در آیه بعد مى گوید:
«موسى(علیه السلام) گفت: من به پروردگارم و پروردگار شما پناه مى برم از هر  متکبرى که به روز حساب ایمان نمى آورد»! (وَ قالَ مُوسى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّر لایُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ).
موسى(علیه السلام)، این سخن را با قاطعیت و اطمینانى که مولود ایمان نیرومند و اتکاى او بر ذات پاک پروردگار بود، بیان کرد و نشان داد که از چنین تهدیدى ترسى به خود راه نداده است.
این گفتار موسى(علیه السلام)، به خوبى نشان مى دهد افرادى که داراى این دو ویژگى باشند آدم هاى خطرناکى محسوب مى شوند: «تکبر» و «عدم ایمان به روز قیامت» و باید از چنین افرادى به خدا پناه برد!
«تکبر» سبب مى شود که، انسان جز خود و افکار خودش را نبیند، «آیات و معجزات» خدا را، «سحر» بخواند، «مصلحان» را «مفسد»، و اندرز دوستان و اطرافیان را محافظه کارى و ضعف نفس بشمرد!
و «عدم ایمان به روز حساب»، سبب مى شود که هیچ حسابى در برنامه و کار او نباشد، و حتى در برابر قدرت نامحدود پروردگار، با قدرت بسیار ناچیزش به مبارزه برخیزد، و به جنگ پیامبران او برود، چرا که حسابى در کار نیست.
اکنون ببینیم، سرانجام این تهدید فرعون به کجا منتهى شد؟ آیات بعد پرده از روى این مسأله برمى دارد و چگونگى نجات موسى را، از چنگال آن مرد مغرور متکبر، روشن مى سازد.

* * *


1 ـ در تفسیر «المیزان» آمده است که آیه 36 سوره «شعراء»: قالُوا اَرْجِهْ وَ اَخاهُ: «او و برادرش را نگاه دار»، دلیل بر این است که گروهى بودند فرعون را از قتل موسى مانع مى شدند ولى بررسى آیات مربوط به داستان موسى، نشان مى دهد که در آن وقت تصمیم قتل او در کار نبود، تنها هدف این بود که به اصطلاح صدق و کذب آنها روشن گردد و تصمیم قتل بعد از ماجراى ساحران و نفوذ موسى در اعماق قلوب گروهى از مردم مصر بود، که فرعون را در وحشت سختى فرو برد.
سوره مؤمن/ آیه 23- 27 سوره مؤمن/ آیه 28- 29
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma