دو مرگ و دو حیات

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 20
ما به گناه خود معترفیم آیا راه جبرانى هست؟! دعاى دور از اجابت!


در این که منظور، از «دو بار میراندن» و «دو بار زنده کردن» چیست؟ مفسران چندین تفسیر ذکر کرده اند، که از میان همه آنها سه احتمال قابل ذکر است:
1 ـ منظور از «دو بار میراندن»، مرگ در پایان عمر، و مرگ در پایان برزخ است، و منظور از «دو مرتبه احیاء»، احیاى برزخى و احیاى در قیامت است.
توضیح این که: هنگامى که انسان مى میرد، نوع دیگرى از حیات به عنوان حیات برزخى، پیدا مى کند، همان حیاتى که شهداء به مقتضاى «بَلْ أَحْیاءٌ عَنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»(1)(صلى الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) دارند، سلام ما را مى شنوند و پاسخ مى گویند، و نیز همان حیاتى که سرکشان و طاغیانى همچون «آل فرعون» دارند و صبح و شام به مقتضاى «النّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوّاً وَ  عَشِیّاً»(2)
از سوى دیگر مى دانیم در پایان این جهان، در نخستین «نفخه صور»، نه تنها انسان ها، که همه فرشتگان و ارواح مردگان، که در قالبهاى مثالى هستند به مقتضاى «فَصَعِقَ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ مَنْ فِى الْاَرْضِ»(3) مى میرند، و کسى جز ذات پاک خداوند باقى نمى ماند (البته مرگ و حیات فرشتگان و ارواح همانند مرگ و حیات ما انسان ها نیست همانطور که شرح آن را در ذیل آیه 68 سوره «زمر» دادیم).
به این ترتیب، ما یک حیات جسمانى داریم و یک حیات برزخى، در پایان عمر، از حیات جسمانى مى میریم، و در پایان این جهان، از حیات برزخى و نیز داراى دو حیات به دنبال این دو مرگ هستیم: حیات برزخى، و حیات روز قیامت.
در اینجا این سؤال پیش مى آید که، ما غیر از این دو حیات، حیات سومى هم در این دنیا داریم، و مرگى هم قبل از ورود در این دنیا داشتیم، چرا که قبلاً موجود مرده اى بودیم، به این ترتیب سه حیات و مرگ مى شود.
پاسخ این سؤال، با دقت در خود آیه، روشن مى شود، زیرا مرگ قبل از حیات دنیا (در آن حال که خاک بودیم) «موت» است نه «اماته»، یعنى: «میراندن» و اما حیات در این، دنیا گر چه مصداق احیاء است ولى قرآن در آیه فوق به این جهت به آن اشاره نکرده است که این احیاء، چندان مایه عبرت براى کافران نبوده، آنچه باعث بیدارى و اعتراف آنها به گناه شده، نخست، «حیات برزخى» است و سپس حیات در رستاخیز (دقت کنید).
 2 ـ منظور از «دو حیات»، زنده شدن در قبر، براى پاره اى از سؤالات است، و زنده شدن در قیامت، و منظور از «دو مرگ»، مرگ در پایان عمر و مرگ در قبر مى باشد.
لذا جمعى از مفسران، این آیه را دلیل بر حیات موقت، در قبر دانسته اند.
در این که حیات در قبر، چگونه است؟ آیا جسمانى است، یا برزخى، یا نیمه جسمانى؟ بحث هائى است که اینجا جاى آن نیست.
3 ـ منظور از «مرگ نخستین»، مرگ قبل از وجود انسان در دنیا، است، چرا که قبلاً خاک بود، بنابراین «زندگى اول»، نیز زندگى این دنیا مى شود، و «مرگ دوم» در پایان این جهان است، و «حیات دوم» در رستاخیز.
کسانى که این تفسیر را برگزیده اند، به آیه 28 سوره «بقره» نیز، استدلال کرده اند که مى گوید: کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیْاکُمْ ثُمَّ یُمِیْتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ: «چگونه به خدا کافر مى شوید در حالى که شما مرده بودید او شما را زنده کرد، سپس مى میراند، بار دیگر زنده مى کند، سپس به سوى او باز مى گردید»؟
ولى آیه مورد بحث، سخن از دو «اماته»، «میراندن» مى گوید، در حالى که آیه سوره «بقره» یک «موت» است و یک «اماته».(4)
از میان این تفسیرها تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.
این نکته نیز قابل توجه است که، بعضى از طرفداران «تناسخ» خواسته اند از این آیه، براى زندگى و مرگ تکرارى انسان ها، و بازگشت ارواح به بدن هاى  جدید در این دنیا، استدلال کنند، در حالى که آیه فوق، یکى از دلائل زنده نفى تناسخ است، زیرا مرگ و حیات را منحصر در دو قسمت مى کند، ولى طرفداران عقیده تناسخ، خبر از مرگ و حیات هاى متعدد و متوالى مى دهند، و معتقدند روح یک انسان ممکن است چند بار در کالبدهاى جدید و نطفه هاى تازه حلول کند، و به این دنیا باز گردد.

* * *

به هر حال ناگفته پیداست که پاسخ این تقاضاى کافران که، از دوزخ بیرون آیند و به دنیا برگردند تا به گمان خود گذشته تاریک را جبران نمایند، منفى است. و منفى بودن آن، به قدرى روشن است که حتى در آیات مورد بحث، سخنى از آن به میان نیامده، تنها در آیه بعد، مطلبى ذکر مى کند که به منزله دلیل آن است، مى فرماید: «این به خاطر آن است که وقتى خداوند به یگانگى خوانده مى شد، راه انکار پیش مى گرفتید و کفر مىورزیدید، ولى هر گاه کسانى به او شرک مى آوردند در برابر آنها تسلیم بودید و ایمان مى آوردید» (ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِىَ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَ إِنْ یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا).
آرى، هر جا سخن از توحید و پاکى و تقوا و فرمان حق بود، چهره در هم مى کشیدید، و هر جا از کفر و نفاق و شرک و آلودگى سخن به میان مى آمد، خوشحال و شادان مى شدید، و به همین دلیل سرنوشتى غیر از این ندارید.
در اینجا این سؤال پیش مى آید که این پاسخ، چگونه با در خواست بازگشت به دنیا ارتباط پیدا مى کند؟
ولى تعبیرات آیه، بیانگر این واقعیت است که، این گونه اعمال آنها، مقطعى و موقتى نبود، بلکه دائماً چنین بودند، لذا اگر بازگردند، همین برنامه را ادامه خواهند داد، و این ایمان و تسلیم در قیامت، جنبه اضطرارى دارد، نه واقعى، به  علاوه، اعتقاد و اعمال و نیّات گذشته آنها، ایجاب مى کند، به طور مخلّد در دوزخ باشند، با این حال بازگشت به دنیا امکان پذیر نیست.
به هر حال، این وضع، مخصوص کسانى است که کفر و شرک و گناه در وجود آنها ریشه دوانده، همانها که به گفته قرآن از شنیدن نام خداى یگانه مشمئز مى شدند، و از شنیدن نام بتها شادمان: «وَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِیْنَ لایُؤمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِیْنَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ».(5)
این، اختصاص به عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) ندارد، در زمان ما نیز کوردلانى هستند که از ایمان و توحید و تقوا، گریزانند و هر جا بوى کفر و نفاق و فساد به مشام برسد، به آنجا رو مى آورند.
لذا در بعضى از روایات اهل بیت(علیهم السلام) این آیه به مسأله «ولایت»، تفسیر شده که بعضى از شنیدن آن ناراحت مى شوند، و از شنیدن نام مخالفان آنها شاد (روشن است که این تفسیر از قبیل تطبیق کلى، بر مصداق است، نه انحصار تمام مفهوم آیه در این مصداق).
در پایان آیه، براى آن که این تاریک دلان مشرک، را براى همیشه مأیوس کند مى افزاید: «حاکمیت و داورى مخصوص خداوند بلند مقام و بزرگ است» (فَالْحُکْمُ لِلّهِ الْعَلِىِّ الْکَبِیرِ).
جز او قاضى و دادخواه و دادرسى در این محکمه نیست، و چون او «على و کبیر» است، نه مغلوب کسى مى گردد، نه توصیه اى در او مؤثر مى شود، و نمى توان از طریق فداء و غرامت و یارى این و آن، بر حکم او غلبه کرد، حاکم مطلق او است، و همه سر بر فرمان اویند، و هیچ راه فرارى در برابر حکمش  وجود ندارد.

* * *


1 ـ آل عمران، آیه 169.
2 ـ غافر، آیه 46.
3 ـ زمر، آیه 68.
4 ـ بعضى از مفسران، این احتمال را نیز داده اند که آیه فوق، ناظر به «رجعت» باشد، اما با توجه به عمومیت آیه فوق درباره همه کافران، و عدم ثبوت عمومیت «رجعت» نسبت به همه آنها، این تفسیر قابل گفتگو است.
5 ـ زمر، آیه 45.
ما به گناه خود معترفیم آیا راه جبرانى هست؟! دعاى دور از اجابت!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma