آنها که کلام خدا را تصدیق مى کنند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 19
سوره «زمر» / آیه 32 - 35 نخستین صدیق که بود؟

در آیات پیش سخن از حضور مردم در صحنه قیامت و مخاصمه در آن دادگاه بزرگ بوداین آیات نیز همان بحث را ادامه مى دهد، و مردم را به دو گروه «مکذبان» و «مصدقان» تقسیم مى کند.
گروه اول، داراى دو وصفند، چنان که مى فرماید:
«چه کسى ستمکارتر از کسى است که بر خدا دروغ ببندد، و سخن صدق و حق را هنگامى که به سراغ او آید، تکذیب کند»؟! (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَى اللّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ).
افراد بى ایمان و مشرک، بسیار دروغ بر خدا مى بستند، گاه، فرشتگان را دختران او مى خواندند، گاه، «عیسى» را پسر او مى گفتند، گاه، بت ها را شفیعان درگاه او مى دانستند، و گاه، احکام دروغینى در زمینه حلال و حرام جعل مى کردند و به او نسبت مى دادند، و مانند اینها.
و اما سخن صدقى که به سراغ آنها آمد و تکذیب کردند، همان وحى آسمانى قرآن مجید، بود.
و در پایان آیه در یک جمله کوتاه، کیفر این گونه افراد را چنین بیان مى کند: «آیا در جهنم جایگاه کافران نیست»؟! (أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْکافِرِینَ).(1)
هنگامى که نام «جهنم» برده مى شود، بقیه عذاب هاى دردناک نیز در آن خلاصه شده است.

* * *

درباره گروه دوم، نیز دو توصیف ذکر کرده، مى فرماید: «و کسى که سخن صدق و حق را بیاورد، و کسى که آن را تصدیق کند، پرهیزکاران واقعى آنها هستند» (وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).
در بعضى از روایات که از منابع اهلبیت(علیهم السلام) نقل شده «وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ» به پیامبر(صلى الله علیه وآله) تفسیر گردیده، و جمله «وَ صَدَّقَ بِهِ» به على(علیه السلام)تفسیر شده است(2) ولى البته منظور از آن، بیان مصداق هاى روشن مى باشد، زیرا جمله «أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» (آنها پرهیزگارانند) دلیل بر عمومیت آیه است.
از اینجا روشن مى شود: تفسیر آیه فوق، به شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) که هم آورنده وحى بود و هم تصدیق کننده آن، نیز باید از قبیل بیان مصداق باشد، نه بیان تمام مفهوم آیه.
لذا گروهى از مفسران، جمله «وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ» را به تمام پیامبران تفسیر کرده اند و جمله «صَدَّقَ بِهِ» را به پیروان راستین آنها، که مجموع پرهیزگاران جهان را تشکیل مى دهند.
تفسیر جالب دیگرى، در مورد آیه، وجود دارد که از همه گسترده تر و جامع تر است، ـ هر چند کمتر مورد توجه مفسران واقع شده ـ ولى با ظاهر آیات هماهنگ تر مى باشد، و آن این که: «الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ» منحصر به پیام آوران وحى نیست بلکه تمام کسانى را که مبلّغ مکتب آنها و مروج سخنان حق و صدق بوده اند، در این صف قرار دارند، و در این صورت، هیچ مانعى ندارد که هر دو جمله، بر یک گروه منطبق شود (همان گونه که ظاهر تعبیر آیه است، چرا که «وَ الَّذِی» تنها یک بار ذکر شده).
به این ترتیب، سخن از کسانى است که هم آورنده صدقند، و هم عمل کننده به آن، سخن از آنها است که مکتب وحى و سخن حق پروردگار را در عالم نشر داده، و خود به آن مؤمن هستند، و عمل مى کنند، اعم از پیامبران و امامان معصوم و تبیین کنندگان مکتب آنها.
جالب این که: به جاى «وحى» تعبیر به «صدق» مى کند، اشاره به این که: تنها سخنى که هیچ گونه احتمال دروغ و خلاف در آن نیست، سخنى است که از طریق وحى، از ناحیه پروردگار، نازل مى گردد، و تقوا و پرهیزگارى تنها در سایه تعلیمات مکتب انبیاء و تصدیق آن، در درون جان ها شکوفا مى شود.

* * *

در آیه بعد، سه پاداش بزرگ براى این گروه بیان مى دارد:
نخست، مى فرماید: «آنچه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنها موجود است و این است جزاى نیکوکاران» (لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ).
گستردگى مفهوم این آیه، به قدرى است که، تمام مواهب معنوى و نعمت هاى مادى را شامل مى شود، آنچه در تصور و وهم ما بگنجد، یا نگنجد!.
بعضى، در اینجا سؤالى مطرح کرده اند که: آیا اگر آنها تقاضاى مقامات انبیاء و اولیاء برتر از خود را بکنند، نیز به آنها داده مى شود؟.
غافل از این که بهشتیان، چون چشم حقیقت بین دارند، هرگز به فکر چیزى که بر خلاف حق و عدالت، و بر خلاف اصل توازن «شایستگى ها» و «پاداش ها» است، نمى افتند.
به تعبیر دیگر، امکان ندارد افرادى که در درجات متفاوت در ایمان و عمل هستند، جزاى مشابهى داشته باشند، بهشتیان چگونه آرزوى محال مى کنند؟، و در عین حال، آنها از نظر روحى چنان هستند که به آنچه دارند راضیند و هیچ گونه حسد و رشک بر وجود آنان حاکم نیست.
مى دانیم: پاداش هاى آخرت، و حتى تفضّل هاى الهى، بر اساس شایستگى هائى است که انسان در این دنیا کسب مى کند، کسى که مى داند ایمان و عملش در این دنیا، در سرحد ایمان و عمل دیگران نبوده، هرگز آرزوى مقام آنها را نخواهد کرد; چرا که یک آرزوى غیر منطقى است.
تعبیر «عِنْدَ رَبِّهِمْ» (نزد پروردگارشان) بیان نهایت لطف الهى درباره آنها است، گوئى همیشه میهمان او هستند، و هر چه بخواهند نزد او دارند.
تعبیر «ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ» (این است پاداش نیکوکاران) و به اصطلاح استفاده از اسم ظاهر، به جاى ضمیر، اشاره به این است که: علت اصلى این پاداش ها، همان احسان و نیکوکارى آنها است.

* * *

دومین و سومین پاداش به آنان را به این صورت، بیان مى کند: «مى خواهند تا خداوند بدترین اعمالى که انجام داده اند را بیامرزد، و جبران کند، و آنها را به بهترین اعمالى که انجام مى دادند پاداش دهد» (لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَ یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ).(3)
چه تعبیر جالبى؟ از یکسو، این تقاضا را دارند که بدترین اعمالشان در سایه لطف الهى پوشانده شود، و با آب توبه این لکه ها از دامانشان پاک گردد، و از سوى دیگر، تقاضایشان این است که خداوند بهترین اعمالشان را معیار پاداش قرار دهد، و همه اعمال آنها را به حساب آن بپذیرد!
و خداوند نیز، با تعبیرى که در این آیات بیان فرموده، درخواست آنان را پذیرفته است، بدترین را مى بخشد، و بهترین را معیار پاداش قرار مى دهد.
بدیهى است، هنگامى که لغزش هاى بزرگ تر، مشمول عفو الهى گردد، بقیه، به طریق اولى مشمول خواهد بود، عمده این است که نگرانى انسان، بیشتر از لغزش هاى بزرگ است و به همین جهت مؤمنان بیشتر در فکر آن هستند.
در اینجا این سؤال پیش مى آید که: مگر در آیات قبل، سخن از پیامبران و پیروان آنها نبود؟ چگونه آنها لغزش هاى بزرگ دارند؟
پاسخ این سؤال، با توجه به یک نکته روشن مى شود، و آن این که: هنگامى که فعلى به گروهى نسبت داده مى شود، مفهومش این نیست که همه آنها مرتکب آن شده اند، بلکه کافى است جمعى از میان آنها آن را انجام داده باشند، مثلاً مى گوئیم: «بنى عباس» بر مسند خلافت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به ناحق تکیه زدند، مفهومش این نیست که، همه آنها به خلافت رسیده باشند، بلکه کافى است گروهى از آنها چنین باشند.
در آیه فوق نیز، از مجموعه پیام آوران وحى و پیروان مکتب آنها، بعضى لغزش هائى داشته اند که خداوند به خاطر اعمال نیکشان از آنها مى گذرد.
به هر حال، ذکر «غفران و آمرزش» قبل از پاداش، به خاطر آن است که نخست باید شستشوئى کنند و پاک شوند، و آنگه بر بساط قرب خدا قدم نهند، نخست باید از عذاب الهى آسوده خاطر گردند، تا نعمت هاى بهشتى بر آنها گوارا شود.

* * *

 


1 ـ «مَثْوىً» از ماده «ثواء» به معنى اقامت توأم با استمرار است، بنابراین «مَثْوىً» در اینجا به معنى جایگاه همیشگى و دائمى است.
2ـ «مجمع البیان»، ذیل آیات مورد بحث.
3 ـ در این که «لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنْهُمْ» متعلق به چیست؟ احتمالات فراوانى داده اند، اما آنچه از نظر معنى مناسب تر به نظر مى رسد، این است که: متعلق به فعل «أَحْسَنُوا» بوده باشد که از کلمه «المحسنین» فهمیده مى شود، و در تقدیر چنین است: «ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِیْنَ أَحْسَنُوا لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنْهُم...»، آرى، آنها به سراغ نیکى ها رفتند، تا خداوند لغزش هاى آنها را ببخشد و بهترین پاداش ها را به آنها بدهد.
سوره «زمر» / آیه 32 - 35 نخستین صدیق که بود؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma