نکته ها:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 19
آیا عالمان و جاهلان یکسانند؟! سوره «زمر» / آیه 10 - 16


در این دو آیه، اشارات لطیفى به نکته هاى جالبى شده است که با کمى دقت روشن مى گردد:
1 ـ در آیه نخست، یکى از فلسفه هاى مهم حوادث تلخ و ناگوار کنار رفتن پرده هاى غرور و غفلت از مقابل چشم دل، و شعلهور گشتن فروغ ایمان، و بازگشت و انابه به سوى پروردگار، ذکر شده، و پاسخى است به آنها که وجود حوادث تلخ زندگى را اشکالى بر مسأله نظام آفرینش یا عدالت پروردگار، مى پندارند.

* * *

2 ـ آیه دوم با عمل و خودسازى، شروع مى شود و با علم و معرفت، پایان مى یابد، چرا که تا خودسازى نباشد نور معرفت بر دل نمى تابد، و اصولاً این دو، از یکدیگر جدا نیستند.

* * *

3 ـ تعبیر به «قانِتٌ آناءَ اللَّیْل» که به صورت اسم فاعل آمده، با توجه به مطلق بودن کلمه «اللَّیْل» دلیل بر تداوم و استمرار عبودیت و خضوع آنها در پیشگاه خدا است، چرا که اگر عمل، مداوم نباشد، تأثیر آن ناچیز است.

* * *

4 ـ علم و آگاهى اضطرارى که به هنگام نزول بلا حاصل مى شود و انسان را به مبدأ آفرینش پیوند مى دهد، در صورتى مصداق حقیقى علم است که بعد از فرو نشستن طوفان حادثه، ادامه یابد، لذا آیات فوق کسانى را که در لحظه بلا بیدار مى شوند و بعد از آن در فراموشى فرو مى روند، در صف جاهلان قرار داده، بنابراین، عالمان واقعى آنها هستند که در همه حال، به او توجه دارند.

* * *

5 ـ جالب این که: در پایان آیه اخیر، مى گوید: تفاوت علم و جهل را نیز «صاحبان مغز» مى فهمند! چرا که جاهل، ارزش علم را هم نمى داند!، در حقیقت هر مرحله اى از علم، مقدمه براى مرحله دیگر است.

* * *

6 ـ علم، در این آیه و آیات دیگر قرآن، به معنى دانستن یک مشت اصطلاحات یا روابط مادى در میان اشیاء، و به اصطلاح «علوم رسمى» نیست، بلکه، منظور از آن، معرفت و آگاهى خاصى است که انسان را به «قنوت» یعنى اطاعت پروردگار، و ترس از دادگاه او، و امید به رحمت خدا دعوت مى کند، این است: حقیقت علم، و علوم رسمى نیز اگر در خدمت چنین معرفتى باشد، علم است، و اگر مایه غرور و غفلت و ظلم و فساد در ارض شود و از آن، «کیفیت و حالى» حاصل نشود، «قیل و قالى» بیش نیست.

* * *

7 ـ بر خلاف آنچه بى خبران مى پندارند، و مذهب را عامل تخدیر، مى شمرند مهمترین دعوت انبیا به سوى علم و دانش بوده است، و بیگانگى خود را با جهل در همه جا اعلام کرده اند، علاوه بر آیات قرآن، که از هر فرصتى براى بیان این حقیقت استفاده مى کند، تعبیراتى در روایات اسلامى دیده مى شود که بالاتر از آن در اهمیت علم، تصور نمى شود.
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: لا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ إِلاّ لِرَجُلَیْنِ عَالِم مُطَاع أَوْ مُسْتَمِع وَاع: «زندگى جز براى دو کس فایده ندارد: دانشمندى که نظرات او اجرا گردد، و دانش طلبانى که گوش به سخن دانشمندى دهند».(1)
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ ذَاکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِیثَ مِنْ أَحَادِیثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَیْء مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَکُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ فِی کُلِّ خَلَف عُدُولًا یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ:
«دانشمندان وارثان پیامبرانند، چرا که پیامبران درهم و دینارى از خود به یادگار نگذاشتند، بلکه علوم و احادیثى از آنها به یادگار ماند، هر کس بهره اى از آن داشته باشد، بهره فراوانى از میراث پیامبران دارد، (سپس امام مى افزاید:) بنگرید علم خود را از چه کسى مى گیرید (از علماى واقعى، یا عالم نماها؟) بدانید! در میان ما اهل بیت(علیهم السلام) در هر عصرى، افراد عادل و مورد اعتمادى هستند که تحریف تندروان، و ادعاهاى بى اساس منحرفان، و توجیهات جاهلان را از این آئین پاک، نفى مى کنند».(2)

* * *

8 ـ در آیه اخیر، از سه گروه سخن به میان آمده: عالمان، جاهلان و اولوالالباب، در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این سه گروه مى خوانیم: نَحْنُ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ عَدُوُّنَا الَّذِینَ لایَعْلَمُونَ وَ شِیعَتُنَا أُولُو الْأَلْبَابِ: «مائیم عالمان، دشمنان ما جاهلانند و شیعیان ما اولوالالباب هستند».(3)
روشن است: این تفسیر به عنوان بیان مصداق هاى واضح آیه است و عمومیت مفهوم آیه را نفى نمى کند.

* * *

9 ـ در حدیثى آمده است: امیرمؤمنان على(علیه السلام) شبى از مسجد «کوفه» به سوى خانه خویش حرکت کرد، در حالى که «کمیل بن زیاد» ـ از دوستان خاص آن حضرت ـ او را همراهى مى کرد، در اثناء راه از کنار خانه مردى گذشتند که صداى تلاوت قرآنش بلند بود، و این آیه را: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ...» با صداى دلنشین و حزین مى خواند، «کمیل» در دل از حال این مرد، بسیار لذت برد، و از روحانیت او خوشحال شد، بى آن که چیزى بر زبان براند، امام(علیه السلام) رو به سوى او کرد فرمود: سر و صداى این مرد مایه اعجاب تو نشود او اهل دوزخ است! و به زودى خبر آن را به تو خواهم داد!
«کمیل» سخت در تعجب فرو رفت، نخست این که: امام(علیه السلام) از فکر و نیت او آگاه گشت و دیگر این که: شهادت به دوزخى بودن این مرد ظاهر الصلاح داد، مدتى گذشت تا سرانجام کار «خوارج» به آنجا رسید که در مقابل امیرمؤمنان(علیه السلام)ایستادند، و حضرت با آنها پیکار کرد، در حالى که قرآن را آن گونه که نازل شده بود حفظ داشتند، امیرمؤمنان على(علیه السلام) رو به «کمیل» کرد، در حالى که شمشیر در دست حضرت بود، و سرهاى آن کافران طغیانگر بر زمین افتاده بود، با نوک شمشیر به یکى از آن سرها اشاره کرد فرمود: اى «کمیل»! «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ» یعنى این همان شخصى است، که در آن شب تلاوت قرآن مى نمود، و حال او اعجاب تو را برانگیخت، «کمیل» حضرت را بوسید و استغفار کرد.(4)

* * *


1 ـ «کافى»، جلد اول، باب صفة العلم و فضله، حدیث 7.
2 ـ «کافى»، جلد اول، باب صفة العلم و فضله، حدیث 2.
3 ـ «مجمع البیان»، جلد 8، صفحه 461، ذیل آیات مورد بحث.
4 ـ «سفینة البحار»، جلد 2، صفحه 496، حالات «کمیل».
آیا عالمان و جاهلان یکسانند؟! سوره «زمر» / آیه 10 - 16
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma