دین خود را از هر گونه شرک پاک و خالص کن!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 19
سوره «زمر» / آیه 1 - 3 فرق میان «تنزیل» و «انزال»

این سوره با دو آیه، درباره نزول قرآن مجید آغاز شده که در یک آیه «مبدأ نزولِ» قرآن، یعنى ذات پاک خدا مطرح است، و در آیه دیگر «محتوا و هدف» قرآن.
نخست مى گوید: «این کتابى است که از سوى خداوند عزیز و حکیم نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).(1)
هر کتابى را به نازل کننده، یا نویسنده آن باید شناخت، هنگامى که بدانیم: این کتاب بزرگ آسمانى از علم خداوند قادر و حکیمى، سرچشمه گرفته که هیچ چیز، در برابر قدرت بى پایانش، مشکل نیست و هیچ امرى از علم نامتناهیش مخفى نمى باشد، پى به عظمت محتواى آن مى بریم، و بى آن که توضیح بیشترى داده شود، یقین پیدا مى کنیم که محتواى آن حق است و سراسر حکمت و نور و هدایت است.
ضمناً، این گونه تعبیرات، در آغاز سوره هاى قرآن، مؤمنان را به این حقیقت متوجه مى سازد که آنچه را در این کتاب بزرگ مى یابند، کلام خدا است نه کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله)، هر چند کلام او هم والا و حکیمانه است.

* * *

پس از آن به محتواى این کتاب آسمانى و هدف آن پرداخته، مى گوید: «ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم» (إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ).
چیزى جز «حق» در آن نیست، و مطلبى جز «حق» در آن مشاهده نمى کنى از همین رو، حق طلبان به دنبال آن مى روند و تشنه کامان وادى حقیقت در جستجوى محتواى آنند.
و از آنجا که، هدف از نزول آن دادن دین خالص به انسان هاست، در پایان آیه مى افزاید: اکنون که چنین است «خدا را پرستش کن در حالى که دین خود را براى او خالص مى کنى» (فَاعْبُدِ اللّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ).
ممکن است منظور از «دین»، در اینجا عبادت خداوند باشد; چرا که قبل از آن با جمله «فَاعْبُدِ اللّهَ» دستور به عبادت مى دهد، بنابراین، دنباله آن که «مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ» است شرط صحت عبادت یعنى اخلاص و خالى از هر گونه شرک و ریا و غیر خدا بودن را، بیان مى کند.
با این حال وسعت مفهوم «دین» و عدم هیچ گونه قید و شرط در آن، معنى گسترده ترى را مى رساند که هم عبادت را شامل مى شود و هم اعمال دیگر و هم اعتقادات را، به تعبیر دیگر «دین»، مجموعه حیات معنوى و مادى انسان را در بر مى گیرد، و بندگان خالص خدا باید تمام شئون زندگى خود را براى او خالص گردانند، غیر او را از خانه دل و صحنه جان، و میدان عمل، و دایره گفتار، بزدایند، به او بیندیشند و براى او دوست بدارند، از او سخن بگویند و به خاطر او عمل کنند ، و همیشه در راه رضاى او گام بردارند که «اخلاص دین» همین است.
بنابراین، محدود ساختن مفهوم آیه، در شهادت «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» یا خصوص «عبادت و اطاعت» نه لزومى دارد، و نه دلیل روشنى.

* * *

در آیه بعد بار دیگر روى مسأله اخلاص تأکید کرده مى گوید: «آگاه باشید دین خالص از آنِ خدا است»! (أَلا لِلّهِ الدِّینُ الْخالِصُ).
این عبارت، تابِ دو معنى دارد:
نخست این که: آنچه را خدا مى پذیرد، تنها دین خالص است، و تنها تسلیم بى قید و شرط در برابر فرمان او و هر گونه شرک و ریاء و آمیختن قوانین الهى به غیر آن، مردود و مطرود است.
دیگر این که: دین و آئین خالص را تنها از خدا باید گرفت; چرا که هر چه ساخته و پرداخته افکار انسان ها است، نارسا و آمیخته با خطا و اشتباه است.
ولى، با توجه به آنچه در ذیل آیه سابق آمد، معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد; چرا که در آنجا فاعل اخلاص، بندگان هستند، بنابراین خلوص در آیه مورد بحث، نیز باید از ناحیه آنها رعایت شود.
شاهد دیگر این سخن حدیثى است که از پیغمبر گرامى(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که مردى خدمتش آمده عرض کرد: یا رَسُولَ اللّهِ! اِنّا نُعْطِى أَمْوالَنَا الْتِماسَ الذِّکْرِ فَهَلْ لَنا مِنْ أَجْر؟ فَقالَ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله): لا، قالَ: یا رَسُولَ اللّهِ! اِنّا نُعْطِى الْتِماسَ الاَجْرِ وَ الذِّکْرِ، فَهَلْ لَنا أَجْرٌ؟ فَقالَ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله): اِنَّ اللّهَ تَعالى لایَقْبَلُ اِلاّ مَنْ أَخْلَصَ لَهُ، ثُمَّ تَلا رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) هذِهِ الْآیَةَ أَلا لِلّهِ الدِّینُ الْخالِصُ:
«اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ما اموال خود را به دیگران مى بخشیم تا اسم و رسمى در میان مردم پیدا کنیم، آیا پاداشى داریم فرمود: نه.
مجدداً عرض کرد: گاهى هم براى اجر الهى و هم به دست آوردن نام مى بخشیم آیا پاداشى داریم؟ پیامبر فرمود: خداوند چیزى را قبول نمى کند مگر این که: خالص براى او باشد، سپس این آیه را تلاوت کرد «أَلا لِلّهِ الدِّینُ الْخالِصُ».(2)
به هر حال، این آیه در حقیقت، بیان دلیل براى آیه قبل است، در آنجا مى گوید : خدا را از روى اخلاص عبادت کن، و در اینجا مى افزاید: بدانید خدا تنها عمل خالص را مى پذیرد.
در آیات قرآن و احادیث اسلامى روى مسأله اخلاص، بسیار تکیه شده است ، شروع جمله مورد بحث با «أَلا» که معمولاً براى جلب توجه گفته مى شود، نشانه دیگرى نیز بر اهمیت این موضوع است.
سپس، به ابطال منطق سست و واهى مشرکان که راه اخلاص را رها کرده، و در بیراهه شرک سرگردان شده اند، پرداخته، چنین مى گوید: «کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود پذیرفته اند، و دلیلشان این است که: اینها را نمى پرستیم مگر به خاطر این که: ما را به خداوند نزدیک کنند، خداوند روز قیامت میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مى کند» و آنجا است که فساد و تباهى اعمال و افکارشان بر همگان آشکار مى شود (وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللّهِ زُلْفى إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).(3)
این آیه، در حقیقت، تهدیدى است قاطع براى مشرکان که در روز قیامت که روز برطرف شدن اختلافات و آشکار شدن حقائق است، خداوند در میان آنها داورى مى کند، و آنان را به کیفر اعمالشان مى رساند، علاوه بر این که: در صحنه محشر در برابر همگان رسوا مى شوند.
در اینجا منطق بت پرستان به روشنى بیان شده است.
توضیح این که:
بعضى معتقدند: یکى از سرچشمه هاى بت پرستى این است که، گروهى به زعم خود ذات پاک خداوند را بزرگتر از آن مى دانستند که، عقل و فکر ما به آن راه یابد و بر این اساس، او را منزه از این مى دانستند که ما مستقیماً او را مورد عبادت خویش قرار دهیم، بنابراین، باید به کسانى روى آوریم که ربوبیت و تدبیر این عالم از سوى خداوند، بر عهده آنها گذارده شده است، و آنها را واسطه میان خود و او قرار دهیم.
آنها را به عنوان «ارباب» و خدایان بپذیریم و پرستش کنیم تا ما را به خدا نزدیک کنند، آنها همان «فرشتگان و جنّ» و به طور کلى وجودات مقدس عالمند.
و از آنجا که دسترسى به این مقدسین، نیز امکان پذیر نبود، تمثال و سمبلى براى آنها مى ساختند، و آنها را پرستش مى کردند، و اینها همان بتها بودند، و چون میان این تمثال ها، و وجود مقدسین، یک نوع وحدت، قائل بودند بتها را نیز «ارباب» و خدایان خود مى پنداشتند.
به این ترتیب، خدایان در نزد آنها همان موجودات ممکنى بودند که از سوى خداوند عالم آفریده شده بودند، و به زعم آنها مقربان درگاه حق، و اداره کنندگان امور جهان به امر پروردگار بودند، و خدا را «ربّ الارباب» (خداى خدایان) مى دانستند که خالق و آفریدگار عالم هستى است، و گرنه کمتر کسى از بت پرستان معتقد بود، که این بت هاى سنگى و چوبى و یا حتى خدایان پندارى آنها، یعنى فرشتگان و جن و مانند آن، خالق و آفریدگار این جهان باشند.(4)
البته، بت پرستى سرچشمه هاى دیگرى نیز دارد از جمله این که: احترام فوق العاده به انبیاء و نیکان، گاهى سبب مى شد که تمثال آنها را بعد از مرگشان مورد احترام قرار دهند، و با گذشت زمان این تمثالها جنبه استقلالى پیدا کرده، و احترام نیز تبدیل به پرستش مى شد، و به همین علت از مجسمه سازى در اسلام شدیداً نهى شده است.
این امر، نیز در تواریخ آمده است که: عرب جاهلى، به خاطر احترام فوق العاده اى که براى «کعبه» و سرزمین «مکّه» قائل بود، گاهى قطعات سنگى از آنجا را با خود به نقاط دیگر مى برد، و مورد احترام و کم کم پرستش، قرار مى داد.
و در هر حال، اینها منافاتى با آنچه در داستان «عمرو بن لحى» نقل شده ندارد که او، به هنگام سفر به «شام» صحنه هائى از بت پرستى را مشاهده کرد و براى اولین بار، بتى را با خود از آنجا به «حجاز» آورد، و پرستش بتان از آن زمان، معمول شد; چرا که هر یک از آنچه گفتیم، یکى از ریشه هاى بت پرستى را بیان مى کند و انگیزه شامیان در پرستش بت ها نیز، از همین امور، یا مانند آن سرچشمه مى گرفت.
اما در هر صورت، اینها همه، اوهام و خیالات بى اساسى بود که از مغزهاى ناتوان تراوش مى کرد، و مردم را از جاده اصیل خداشناسى، منحرف مى ساخت.
قرآن مجید، مخصوصاً روى این نکته تأکید مى کند که: انسان بدون هیچ واسطه اى مى تواند با خداى خود تماس بگیرد، با او سخن گوید، راز و نیاز کندحاجت بطلبد و تقاضاى عفو و توبه کند، اینها همه از آن او و در اختیار و قدرت او است.
سوره «حمد» بیانگر این واقعیت است; چرا که بندگان با خواندن این سوره، به طور مداوم در نمازهاى روزانه، مستقیماً با پروردگار خود ارتباط برقرار مى کننداو را مى خوانند و بدون هیچ واسطه اى، از او تقاضا مى کنند و حاجات خویش را مى طلبند.
طرز استغفار و توبه، در برنامه هاى اسلامى و همچنین هر گونه تقاضا از خداوند بزرگ ـ که دعاهاى مأثوره ما مملو از آن است ـ همگى، نشان مى دهد که اسلام هیچ گونه واسطه اى در این مسائل قائل نشده است و این همان حقیقت توحید است.
حتى مسأله «شفاعت و توسل به اولیاء اللّه»، نیز مقید به اذن پروردگار و اجازه او است و تأکیدى است بر همان مسأله توحید.
و باید هم چنین رابطه اى برقرار باشد، چرا که او به ما از خود ما نزدیکتر است، چنان که قرآن مى گوید: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ: «ما به انسان از رگ گردن او نزدیکتریم»!(5) و نیز مى فرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ: «بدانید خداوند میان انسان و دل او قرار دارد»!.(6)
با این حال، نه او از ما دور است، و نه ما از او دوریم، تا نیازى به واسطه باشد، او از هر کس دیگر، به ما نزدیک تر است، در همه جا حضور دارد، و در درون قلب ما جاى او است.
بنابراین، پرستش واسطه ها، خواه فرشتگان و جن و مانند آنها باشند، و خواه، بت هاى سنگى و چوبى، یک عمل بى اساس و دروغین است، به علاوه کفران نعمت هاى پروردگار محسوب مى شود، چرا که بخشنده نعمت، سزاوار پرستش است نه این موجودات بى جان، یا سراپا نیاز.
لذا در پایان آیه مى گوید: «خداوند کسى را که دروغگو و کفران کننده است، هرگز هدایت نمى کند» (إِنَّ اللّهَ لایَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفّارٌ).
نه هدایت به راه مستقیم در این جهان، نه به سوى بهشت در جهان دیگر; چرا که خود، مقدمات بسته شدن درهاى هدایت را فراهم ساخته است; زیرا خداوند فیض هدایتش را به زمینه هائى مى فرستد که لایق و آماده پذیرش آنند، نه دل هائى که آگاهانه هر گونه آمادگى را در خود نابود کرده اند.
 

* * *

 


1 ـ «تَنْزِیلُ الْکِتابِ» خبر براى مبتداى محذوفى است و در تقدیر چنین است: «هذا تَنْزِیلُ الْکِتابِ»، بعضى از مفسران، نیز احتمال داده اند: «تَنْزِیلُ الْکِتابِ» مبتدا، و «مِنَ اللّهِ» خبر آن بوده باشد، ولى احتمال اول، صحیح تر به نظر مى رسد، ضمناً «تَنْزِیل» مصدرى است به معنى اسم مفعول و از قبیل اضافه صفت به موصوف است یعنى: «هذا کِتابٌ مُنْزَلٌ مِنَ اللّهِ...».
2 ـ «روح المعانى»، جلد 23، صفحه 212، ذیل آیات مورد بحث.
3 ـ روشن است که در آیه فوق، قبل از جمله «ما نَعْبُدُهُمْ» جمله اى در تقدیر است: «یَقُولُونَ ما نَعْبُدُهُمْ...».
4 ـ تفسیر «المیزان»، جلد 17، صفحه 247 (با تغییراتى).
5ـ ق، آیه 16.
6 ـ انفال، آیه 24.
سوره «زمر» / آیه 1 - 3 فرق میان «تنزیل» و «انزال»
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma