و این هم کیفر طاغیان!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 19
سوره «ص» / آیه 55 - 61 سوره «ص» / آیه 62 - 64


در آیات گذشته، نعمت هاى هفتگانه و مواهب بى دریغ پروردگار، براى پرهیزگاران برشمرده شد، و در آیات مورد بحث، با استفاده از روش مقابله و مقایسه، که قرآن زیاد آن را به کار مى گیرد، سرنوشت شوم و کیفرهاى گوناگون طاغیان و سرکشان را در برابر خداوند برمى شمرد.
نخست مى گوید: «آنچه گفته شد پاداش هاى «متقین» است، و براى طغیانگران بدترین مرجع و محل بازگشت است»! (هذا وَ إِنَّ لِلطّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ).(1)
متقین، «حسن مَآب» داشتند، اینها «شرّ مَآب» و سرنوشت و بازگشت شوم دارند.

* * *

آن گاه، با استفاده از روش اجمال و تفصیل به شرح این جمله سربسته پرداخته مى گوید: «این بازگشت شوم و مرجع سوء، همان دوزخ است که در آن وارد مى شوند و به آتش آن مى سوزند، و چه بستر بدى است آتش دوزخ»! (جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ).(2)
گویا جمله «یَصْلَوْنَها» (در جهنم وارد مى شوند و به آتش آن مى سوزند) براى بیان این است که: کسى گمان نکند تنها جهنم را از فاصله دور مى بینند و یا در کنار آن، قرار مى گیرند، نه، به درون آن وارد مى شوند، و نیز کسى توهم نکند که آنها به آتش دوزخ، عادت مى کنند و انس مى گیرند، نه، پیوسته با آن مى سوزند.
«مِهاد» ـ چنان که قبلاً هم گفته ایم ـ به معنى بسترى است که براى خواب و استراحت، گسترده مى شود، به گاهواره طفل نیز اطلاق مى گردد.
بستر، جایگاه استراحت است و باید از هر نظر مناسب حال و ملایم طبع باشد، اما چگونه خواهد بود وضع کسانى که بسترشان آتش جهنم مى باشد؟!

* * *

پس از آن به انواع دیگرى از عذاب هاى آنها پرداخته مى گوید: «این نوشابه حمیم و غساق است که باید از آن بچشند» (هذا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَ غَسّاقٌ).(3)
«حَمِیْم» به معنى آب داغ و سوزان یکى از نوشابه هاى دوزخیان مى باشد، در برابر انواع «شراب طهور» که در آیات قبل، براى بهشتیان ذکر شده بود.
«غَسّاق» از ماده «غسق» (بر وزن رمق) به معنى شدت تاریکى شب است، «ابن عباس» آن را به نوشابه بسیار سردى (که از شدت برودت درون انسان را مى سوزاند و مجروح مى کند) تفسیر کرده است، ولى در مفهوم ریشه این کلمه، چیزى نیست که دلالت بر این معنى کند، جز این که مقابله آن با «حَمِیم» که آب داغ و سوزان است ممکن است منشأ چنین استنباطى شده باشد.
«راغب» در «مفردات»، آن را به قطراتى که از پوست تن دوزخیان (و جراحات بدن آنها) بیرون مى آید، تفسیر کرده است.
لابد تیره بودن رنگ آن سبب اطلاق این واژه بر آن شده است، چرا که محصول آن آتش سوزان، چیزى جز یک مشت اندام سوخته با تراوشهاى سیاه نیست!
به هر حال، از پاره اى از کلمات، بر مى آید که: «غَسّاق» بوى بسیار بد و زننده اى دارد که همگان را ناراحت مى کند.
بعضى دیگر، آن را به یک نوع عذاب که جز خدا از آن آگاه نیست، تفسیر کرده اند، چرا که آنها مرتکب گناهان و مظالم سختى شده اند که، جز خدا از آن آگاه نبوده و کیفرشان نیز باید چنین باشد.
همان گونه که بهشتیان پرهیزگار، اعمال نیکى انجام مى دادند که جز خدا از آن آگاه نبود، لذا به آنها وعده پاداش هائى داده شده که جز خدا از آن خبر ندارد: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُن».(4)

* * *

باز به انواع دیگرى از عذابهاى دردناک آنها اشاره کرده، مى گوید: «و جز اینها، کیفرهاى دیگرى هم شکل آن دارند» (وَ آخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْواجٌ).(5)
«شَکْل» (به فتح شین) به معنى مثل و مانند است، و «أَزْواج» به معنى انواع و اقسام است، و این یک اشاره اجمالى به انواع دیگرى از عذاب همانند عذابهاى گذشته است که در اینجا به طور سربسته، بیان شده، و شاید براى محبوسان این جهان ماده، قابل توصیف و درک نباشد.
این در حقیقت، نقطه مقابل «فاکِهَة کَثِیرَة» در آیات گذشته است که اشاره به انواع مختلف نعمت ها و میوه هاى بهشتى بود.
به هر حال، این شباهت، ممکن است در شدت و ناراحتى و یا در جمیع جهات باشد.

* * *

سپس، آخرین مجازات آنها را که همنشینان بد با زبانى مملو از سرزنش است، مطرح ساخته مى گوید: هنگامى که رؤساى ضلال وارد دوزخ مى شوند و با چشم خود مى بینند، پیروان را نیز به سمت دوزخ مى آورند به یک دیگر مى گویند: «این فوجى است که همراه شما وارد دوزخ مى شود» (هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ).(6)
«خوش آمد بر آنها مباد»! (لا مَرْحَباً بِهِمْ).
«آنها همگى در آتش خواهند سوخت» (إِنَّهُمْ صالُوا النّارِ).
جمله «هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ» به قرینه جمله ها و آیات بعد، از گفتار پیشوایان ضلالت و گمراهى است، وقتى پیروان خویش را آماده ورود در دوزخ مى بینند، به یکدیگر مى گویند اینها هم با شما خواهند بود، بعضى از مفسران نیز آن را خطاب فرشتگان، به سردمداران کفر و عصیان مى دانند، ولى معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد.
«مَرْحَباً» کلمه اى است که به هنگام خوش آمد گفتن به میهمان، گفته مى شود، و «لا مَرْحَباً» ضد آن است، این کلمه، مصدر از ماده «رحب» (بر وزن محو) به معنى وسعت مکان است، یعنى بفرمائید! که در مکان وسیع و مناسبى ورود کرده اید، و معادل آن در زبان فارسى جمله «خوش آمدید» مى باشد.
«مُقْتَحِم» از ماده «اقتحام» به معنى وارد شدن در کار شدید و خوفناک است، و غالباً به ورود در کارها، بدون مطالعه و فکر قبلى نیز اطلاق مى شود.
این تعبیر، نشان مى دهد که پیروان ضلالت، بدون مطالعه و فکر و صرفاً روى هوا و هوس و تقلیدهاى کورکورانه، در آتش شدید و خوفناک جهنم ورود مى کنند.

* * *

به هر حال، این صدا به گوش پیروان مى رسد و از ناخوشامد گفتن رؤساى ضلالت سخت خشمگین مى گردند، رو به سوى آنها کرده، «مى گویند: بلکه خوشامد بر شما مباد، که شما این عذاب دردناک را به ما پیشنهاد کردید، و براى ما فراهم ساختید، چه بد قرارگاهى است دوزخ»؟! (قالُوا بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِکُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا فَبِئْسَ الْقَرارُ).
جمله اخیر (فَبِئْسَ الْقَرارُ) در حقیقت نقطه مقابل «جَنّاتِ عَدْن» است که درباره پرهیزگاران آمده بود، اشاره به این که: مصیبت بزرگ این است که: دوزخ جایگاه موقتى نیست، بلکه قرارگاه ثابت است!
هدف پیروان از این تعبیر، این است که آنها مى خواهند بگویند هر چه هست این حسن را دارد که شما رؤساى ضلالت نیز، در این امر با ما مشترکید، و این مایه تشفى قلب ماست، و یا اشاره به این است که جنایت شما پیشوایان بر ما جنایتى بس عظیم بود، چرا که دوزخ یک جایگاه موقتى نیست، بلکه قرارگاه ماست.

* * *

ولى، با این حال پیروان به این سخن راضى نمى شوند، چرا که رؤساى ضلالت را ـ که عامل اصلى جرم بودند ـ از خود مستحق تر مى دانند، لذا رو به درگاه خدا کرده «مى گویند: پروردگارا! هر کس این عذاب را براى ما فراهم ساخته عذابى مضاعف در آتش دوزخ بر او بیفزا» (قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِی النّارِ).
عذابى به خاطر گمراهى خودشان، و عذابى به خاطر گمراه کردن ما.
این آیه، شبیه همان مطلبى است که در آیه 38 سوره «اعراف» آمده: رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ: «پروردگارا! اینها ما را گمراه کردند، عذاب مضاعف از آتش براى آنها قرار ده»! هر چند دنباله همین آیه سوره «اعراف» مى گوید: «هر دو عذاب مضاعف دارند» (چرا که پیروان نیز نیروى اجرائى پیشوایان بودند، و زمینه هاى ضلالت و فساد به دست آنها فراهم مى شد که اگر توده مردم تنور ظالمان را داغ نکنند آنها قدرت بر انجام کارى نخواهند داشت) ولى شک نیست که عذاب پیشوایان به درجات سنگین تر است، هر چند هر دو عذاب مضاعف دارند.
آرى، این است سرانجام کسانى که با هم پیمان دوستى بستند و در راه انحراف و ضلالت بیعت کردند که وقتى نتائج شوم اعمال خود را مى بینند به مخاصمت و دشمنى و نفرین بر یکدیگر برمى خیزند.
قابل توجه این که: در این آیات، ذکر نعمت هاى پرهیزگاران تنوع بیشترى از ذکر مجازاتها و عذابهاى طغیانگران دارد (در قسمت اول به هفت موهبت و در قسمت دوم به پنج عذاب اشاره شده) این شاید، به خاطر پیشى گرفتن رحمت خدا بر غضب اوست «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»!

* * *

 


1 ـ «هذا» مبتدا و خبر آن محذوف است و در تقدیر چنین است: «هذَا الَّذِی ذَکَرْناهُ لِلْمُتَّقِیْن».
2 ـ «جَهَنَّمَ» عطف بیان، یا بدل از «شَرَّ مَآب» است و «یَصْلَوْنَها» حال براى آن مى باشد.
3 ـ این جمله، در اصل «هذا حَمِیمٌ وَ غَسّاقٌ فَلْیَذُوقُوهُ» بوده که براى تأکید جمله «فَلْیَذُوقُوهُ» در میان مبتدا و خبر، فاصله شده است.
بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند: «هذا» خبر مبتداى محذوفى باشد همان گونه که «حَمِیمٌ وَ غَسّاقٌ» چنین است و در تقدیر چنین بوده: «اَلْعَذابُ هذا فَلْیَذُوقُوهُ، هذا حَمِیمٌ وَ غَسّاقٌ»، ولى احتمال اول، ظریف تر و جالب تر به نظر مى رسد.
4 ـ الم سجده، آیه 17.
5 ـ «آخَر» صفت براى موصوف محذوفى است که مبتدا مى باشد و «أَزْواج» مبتداى ثانى و «مِنْ شَکْلِهِ» خبر آن است و مجموعاً خبر مبتداى اول است و در تقدیر چنین بوده: «وَ عَذابٌ آخَرُ أَزْواجٌ مِنْ شَکْلِهِ».
6 ـ این جمله محذوفى دارد، و در تقدیر چنین است: «یَقُولُ رُؤَساءُ الضَّلالِ بَعْضُهُمْ لِبَعْض هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُم».
سوره «ص» / آیه 55 - 61 سوره «ص» / آیه 62 - 64
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma