آزمایش سخت سلیمان و حکومت گسترده او

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 19
سوره «ص» / آیه 34 - 40 در اینجا دو سؤال مطرح است



این آیات، همچنان قسمت دیگرى از سرگذشت سلیمان را بازگو مى کند، و نشان مى دهد که انسان به هر پایه اى از قدرت برسد، باز از خود چیزى ندارد، و هر چه هست از ناحیه خدا است، مطلبى که توجه به آن پرده هاى غرور و غفلت را از مقابل چشم انسان کنار مى زند، و او را به موقعیت خویش در عرصه جهان هستى واقف مى سازد.
نخستین قسمت این آیات، درباره یکى از آزمایش هائى است که خدا از سلیمان نمود، آزمایشى که با «ترک اولى» همراه بود، و به دنبال آن سلیمان به درگاه خدا روى آورد و از این «ترک اولى» توبه کرد.
فشرده بودن محتواى این آیات، باز به گروهى از خیال پردازان افسانه باف مجالى داده است که داستانهاى بى اساس و موهومى را در اینجا بسازند، و امورى را به این پیامبر بزرگ نسبت دهند که یا مخالف اساس نبوت است، و یا منافى مقام عصمت، و یا اصولاً با منطق عقل و خرد منافات دارد که این خود نیز امتحان و آزمایشى است براى همه پژوهندگان قرآن، در حالى که اگر قناعت به متن گفته قرآن مى شد، مجالى براى این افسانه هاى خرافى باقى نمى ماند.
در نخستین آیه مورد بحث، قرآن مى گوید: «ما سلیمان را آزمودیم و بر کرسى او جسدى افکندیم، سپس به درگاه خداوند انابه کرد، و به سوى او بازگشت» (وَ لَقَدْ فَتَنّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلى کُرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ).
«کُرْسِى» به معنى «تخت پایه کوتاه» است، و چنین به نظر مى رسد که سلاطین داراى دو نوع تخت بوده اند، تختى براى مواقع عادى، که پایه هاى کوتاهى داشت، و تختى براى جلسات رسمى و تشریفاتى که پایه هاى بلند داشت، اوّلى را «کرسى» و دومى را «عرش» مى نامیدند.
«جَسَد» به معنى جسم بى روح است، و به گفته «راغب» در کتاب «مفردات» مفهومى محدودتر از مفهوم «جسم» دارد، زیرا جسد بر غیر انسان اطلاق نمى شود (مگر به طور نادر) ولى جسم اعم است.
از این آیه اجمالاً استفاده مى شود: موضوع «آزمایش سلیمان» به وسیله جسد بى روحى بوده است که بر تخت او در برابر چشمانش قرار گرفت، چیزى که انتظار آن را نداشت، و امید به غیر آن بسته بود، ولى قرآن شرح بیشترى در این زمینه نداده است.
مفسران و محدثان در این زمینه، اخبار و تفسیرهائى نقل کرده اند که از همه موجه تر و روشن تر این است که:
«سلیمان» آرزو داشت فرزندان برومند شجاعى نصیبش شود، که در اداره کشور و مخصوصاً جهاد با دشمن به او کمک کنند، او داراى همسران متعدد بود، با خود گفت: من با آنها همبستر مى شوم ـ تا فرزندان متعددى نصیبم گردد، و به هدف هاى من کمک کنند، ولى چون در اینجا غفلت کرد و «انشاء اللّه»، همان جمله اى که بیانگر اتکاى انسان به خدا در همه حال است، نگفت، در آن زمان هیچ فرزندى از همسرانش تولد نیافت، جز فرزندى ناقص الخلقه، همچون جسدى بى روح که آن را آوردند و بر کرسى او افکندند!
سلیمان، سخت در فکر فرو رفت، و ناراحت شد، که چرا یک لحظه از خدا غفلت کرده، و بر نیروى خودش تکیه نموده است، توبه کرد و به درگاه خدا بازگشت.
تفسیر دیگرى که بعد از این تفسیر قابل توجه به نظر مى رسد این است که: خداوند سلیمان را با بیمارى شدیدى مورد آزمایش قرار داد، آن چنان که همچون جسدى بى روح بر تختش افتاد، و در زبان عرب معمول است، به انسان ضعیف و بسیار بیمار، گاهى «جسد بلا روح» گفته مى شود.
سرانجام، او توبه کرد و خداوند او را به حال اول بازگرداند (منظور از «اناب» بازگشت به سلامت است).
البته ایرادى که متوجه این تفسیر مى شود این است که: طبق این معنى، باید «وَ أَلْقَیْناهُ» بوده باشد، یعنى ما سلیمان را بر تختش به صورت جسدى بى روح افکندیم، در حالى که این تعبیر در آیه نیامده است و تقدیر گرفتن نیز بر خلاف ظاهر مى باشد.
جمله «اناب» نیز در این تفسیر به معنى «بازگشت به صحت» آمده که این نیز بر خلاف ظاهر است.
ولى اگر «اناب» را به معنى توبه و بازگشت به خدا بگیریم، ضررى به این تفسیر نمى زند بنابراین تنها مورد خلاف ظاهر همان حذف ضمیر «أَلْقَیْناهُ» مى باشد.
اما افسانه هاى دروغین زشتى که درباره گمشدن انگشتر سلیمان، و یا ربوده شدن آن به وسیله یکى از شیاطین، و نشستن شیطان بر تخت حکومت به جاى او که با آب و تاب در بعضى از کتب آمده، و ظاهراً ریشه آن به «تلمود» یهودیان باز مى گردد، و از خرافات اسرائیلى است با هیچ عقل و منطقى سازگار نیست.
این افسانه ها قبل از هر چیز، دلیل انحطاط فکرى گویندگانش مى باشد، و لذا محققان اسلامى، هر جا از آن نام برده اند بى پایه بودن آنها را با صراحت بازگو کرده اند، و گفته اند: نه مقام نبوت و حکومت الهى، به انگشتر وابسته است. و نه هرگز خداوند این مقام را از پیامبرى گرفته، شیطانى را به صورت پیامبرى درآورده، چه رسد به این که: چهل روز بر جاى او بنشیند و میان مردم حکومت و قضاوت کند.(1)

* * *

به هر حال، قرآن در آیه بعد، مسأله توبه سلیمان را که در آخرین جمله آیه قبل آمده بود، به صورت مشروح ترى بازگو کرده، مى فرماید: «گفت: پروردگارا مرا ببخش» (قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی).
«و ملک و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد که تو بسیار بخشنده اى» (وَ هَبْ لِی مُلْکاً لایَنْبَغِی لِأَحَد مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهّابُ).

* * *
سوره «ص» / آیه 34 - 40 در اینجا دو سؤال مطرح است
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma