آیا به جاى این همه خدا، یک خدا را بپذیریم؟!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 19
شأن نزول: وحشت از نوآورى!


افراد مغرور و خودخواه، هم نفوذناپذیرند و هم «مطلق گرا»، چیزى را جز آنچه با افکار محدود و ناقصشان درک کرده اند، به رسمیت نمى شناسند، و معیار سنجش همه ارزشها را همان قرار مى دهند.
لذا هنگامى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) پرچم توحید را در «مکّه» برافراشت و بر ضد بتهاى کوچک و بزرگ ـ که عدد آنها بالغ بر 360 بت مى شد ـ قیام کرد، گاه «تعجب مى کردند که چرا پیامبر انذارکننده اى از میان آنها برخاسته است»؟ (وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ).
تعجب آنها از این بود که محمّد(صلى الله علیه وآله) یک نفر از خود آنها است.
چرا فرشته اى از آسمان نازل نشده؟ آنها این نقطه بزرگ قوت را، نقطه ضعف مى پنداشتند، کسى که از میان توده مردم برخاسته بود، از نیازها و دردهاى آنها با خبر بود، و با مشکلات و مسائل زندگى آنان آشنائى داشت مى توانست در همه چیز الگو و اسوه باشد، آنها این امتیاز بزرگ را به عنوان یک نقطه تاریک در دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تلقى مى کردند و از آن تعجب داشتند.
گاه، از این مرحله نیز، فراتر رفتند «و کافران گفتند: این ساحر دروغگوئى است»! (وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذّابٌ).
بارها گفته ایم: نسبت دادن سحر به پیامبر(صلى الله علیه وآله)، به خاطر مشاهده معجزات غیر قابل انکار و نفوذ خارق العاده او در افکار بود، و نسبت دادن کذب به او، به خاطر این بود که: بر خلاف سنتهاى خرافى و افکار منحطى که جزء مسلمات آن محیط محسوب مى شد، قیام کرد و بر ضد آن سخن مى گفت و دعوى رسالت از سوى خدا داشت.

* * *

هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) دعوت توحیدى خود را آشکار نمود، نگاه به یکدیگر مى کردند و مى گفتند: بیائید چیزهاى ناشنیده بشنوید «آیا او به جاى این همه خدایان یک خدا قرار داده؟ این راستى چیز عجیبى است»؟! (أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ).(1)
آرى، گاه غرور و خودخواهى و مطلق نگرى و فساد محیط، آن چنان بینش و قضاوت انسان را تغییر مى دهد که از واقعیت هاى روشن، تعجب مى کند در حالى که به خرافات و پندارهاى واهى سخت پاى بند است.
واژه «عُجاب» مانند «طوال» (بر وزن تراب)، معنى مبالغه را مى رساند، و به امور بسیار عجیب گفته مى شود.
این سبک مغزان، فکر مى کردند هر قدر تعداد معبودهاى آنها بیشتر شود
قدرت و اعتبار نفوذ آنها بیشتر خواهد بود، و به همین دلیل خداى یکتا چیز کمى به نظر آنها مى رسید، در حالى که مى دانیم اشیاء متعدد از نظر فلسفى همیشه محدودند، و وجود نامحدود یکى بیشتر نیست، به همین دلیل تمام مطالعات در خداشناسى به خط «توحید» منتهى مى شود.

* * *

«سرکردگان آنها هنگامى که از مراجعه به «ابوطالب» و میانجیگرى او مأیوس و ناامید شدند از نزد او بیرون آمدند، و گفتند: بروید و خدایانتان را محکم بچسبید، و ایستادگى و استقامت به خرج دهید که هدف محمّد(صلى الله علیه وآله) این است: جامعه ما را به فساد و تباهى کشد و نعمت هاى خدا را به خاطر پشت کردن به بتها از ما قطع کند و خود بر ما ریاست نماید»! (وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ).
«اِنْطَلَقَ» از ماده «انطلاق» به معنى بیرون رفتن با سرعت و توأم با، رها ساختن کار قبلى است، و در اینجا اشاره به خارج شدن از مجلس «ابوطالب» با قهر و خشم است .
«ملأ» اشاره به اشراف و سرشناسان «قریش» است که به سراغ «ابوطالب» رفتند و بعد از بیرون آمدن از آن مجلس، به یکدیگر و یا به پیروان خود مى گفتند: دست از بتها برندارید، و معبودهایتان را محکم بچسبید.
جمله «لَشَیْءٌ یُرادُ» مفهومش این است که: «این مسأله چیزى است خواسته شده» و چون جمله سربسته اى است، مفسران تفسیرهاى متعددى براى آن ذکر کرده انداز جمله:
بعضى گفته اند: اشاره به دعوت پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) است و منظور این است که: این دعوت توطئه اى است که هدفش مائیم، ظاهرى دارد دعوت به سوى اللّه و باطنى که حکومت کردن بر ما و سیادت و ریاست بر عرب است، و اینها همه، بهانه اى است براى این مطلب، شما مردم، بروید و محکم بر آئین خود بایستید، و تحلیل درباره این توطئه را به ما سران قوم واگذارید!.
این، چیزى است که سردمداران باطل، همیشه براى خاموش کردن صداى رهروان راه حق، مطرح مى کردند، آن را توطئه مى نامیدند، توطئه اى که باید سیاستمداران آن را به دقت تحلیل کرده، و براى مبارزه با آن برنامه ریزى کنند، و اما توده مردم، باید بى اعتنا از کنار آن بگذرند، و به آنچه در دست دارند سخت بچسبند!
نظیر این سخن، در داستان نوح(علیه السلام) نیز آمده است که: اشراف و سرجنبان ها به توده مردم گفتند: ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ: «این مرد فقط انسانى مثل شما است، مى خواهد بر شما تقدم جوید».(2)
بعضى دیگر، در تفسیر این جمله گفته اند: منظور این است: شما بت پرستان محکم در مورد خدایانتان استقامت کنید، این همان چیزى است که از شما خواسته شده است.
بعضى نیز گفته اند: منظور این است: محمّد(صلى الله علیه وآله) هدفش مائیم، او مى خواهد جامعه ما را به فساد بکشد و ما به خدایانمان پشت کنیم، در نتیجه نعمت ها از ما قطع شود، و عذاب بر ما نازل گردد!
بعضى نیز احتمال داده اند: منظور این است که محمّد(صلى الله علیه وآله) از کار خود دست بردار نیست، تصمیمى است گرفته شده، و اراده اى است تخلف ناپذیر، بنابراین مذاکره کردن با او بیهوده است، بروید و عقائدتان را محکم نگهدارید.
و بالاخره، احتمال داده شده که: منظور آنها این بوده: این مصیبتى است براى ما پیش آمده، و به هر حال باید بسازیم و بسوزیم و آئین خود را محکم نگهداریم.
البته، با توجه به کلى بودن مفهوم این جمله، غالب این تفسیرها ممکن است در آن جمع باشد هر چند معنى اول از همه مناسب تر به نظر مى رسد.
به هر حال، سران بت پرستان مى خواستند با این سخن، روحیه متزلزل پیروان خود را تقویت کنند، و از سقوط هر چه بیشتر اعتقاداتشان جلوگیرى بعمل آورند اما چه تلاش بیهوده اى؟!.

* * *

سپس، براى اغفال مردم و یا قانع ساختن خویش گفتند: «ما هرگز چنین چیزى را از پدران خود نشنیده ایم، این فقط یک دروغ و کذب است»! (ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ).
اگر ادعاى توحید و نفى بتها واقعیتى داشت، باید پدران ما با آن عظمت و شخصیت! آن را درک کرده باشند، و ما از آنها شنیده باشیم، اما این یک گفتار دروغین و بى سابقه است!
تعبیر به «الْمِلَّةِ الآخِرَةِ»، ممکن است: اشاره به جمعیت پدرانشان باشد که نسبت به آنها آخرین ملت بودند، چنان که در بالا گفتیم، و ممکن است اشاره به «اهل کتاب» مخصوصاً «نصارى»، باشد که آخرین دین و ملت قبل از ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) محسوب مى شدند، یعنى در کتب نصارا نیز از سخنان محمّد(صلى الله علیه وآله)اثرى نیست; چرا که آنها قائل به «تثلیث» (خدایان سه گانه) هستند، توحید محمّد(صلى الله علیه وآله) مطلب نوظهورى است!
ولى، چنان که لحن قرآن در آیات مختلف دیگر نشان مى دهد، عرب جاهلى تکیه بر کتب «یهود» و «نصارى» نداشت، تمام تکیه گاهش سنت و آئین نیاکان و پدران بود، و همین شاهد خوبى براى تفسیر اول است.
«اِخْتِلاق» از ماده «خلق» در اصل به معنى ابداع چیزى بدون سابقه است، سپس این کلمه به «دروغ» نیز اطلاق شده، چرا که دروغگو در بسیارى از مواقع، مطالب بى سابقه اى را مطرح مى کند، بنابراین، منظور از «اختلاق» در آیه مورد بحث، این است که: ادعاى توحید، ادعاى نوظهور و بى سابقه اى است که محمّد(صلى الله علیه وآله) آن را مطرح کرده، و در میان ما و پیشینیانمان کاملا ناشناخته بوده است، و این خود دلیل بر بطلان آن است!

* * *


1 ـ منظور از «جَعَلَ» در اینجا قرار دادن تکوینى نیست بلکه قرار دادن بر حسب اعتقاد است.
2 ـ مؤمنون، آیه 24.
شأن نزول: وحشت از نوآورى!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma