سرزمین بلا زده این قوم در برابر شماست!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 19
سوره صافات / آیه 133 - 138سوره صافات / آیه 139 - 148



پنجمین سرگذشتى که در این سوره، و در این سلسله آیات آمده و فشرده اى از آن به عنوان یک درس آموزنده بازگو شده، ماجراى «لوط»(علیه السلام) است، که طبق صریح قرآن همزمان و معاصر با «ابراهیم»(علیه السلام) بوده است، و از پیامبران بزرگ خدا است.(1)
نام «لوط»(علیه السلام) در آیات زیادى از قرآن آمده است، و کراراً درباره او و قومش بحث شده، و مخصوصاً سرنوشت دردناک این قوم منحرف به روشنترین صورتى تبیین گشته است.(2)
نخست مى گوید: «لوط از رسولان ما بود» (وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ).

* * *

و بعد از بیان این اجمال، طبق روش اجمال و تفصیل که قرآن دارد، به شرح قسمتى از ماجراى او پرداخته، مى گوید: «به خاطر بیاور زمانى را که لوط و خاندانش را همگى نجات دادیم» (إِذْ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ).

* * *

«جز همسرش پیرزنى که در میان بازماندگان باقى ماند» (إِلاّ عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ).(3)

* * *

«سپس بقیه را در هم کوبیدیم و نابود کردیم» (ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ).
جمله هاى کوتاه فوق، اشاراتى به تاریخ پر ماجراى این قوم است که شرح آن در سوره هاى «هود»، «شعراء» و «عنکبوت» گذشت.
«لوط»(علیه السلام) همچون سایر انبیاء، نخست دعوت خود را از توحید شروع کرد، سپس به مبارزه شدید با مفاسد محیط پرداخت، مخصوصاً مبارزه با همان انحراف معروف اخلاقى یعنى همجنس گرائى آنها، که رسوائى آن در تمام تواریخ منعکس است.
این پیامبر بزرگ مرارت ها کشید، و خون جگرها خورد، و آنچه در توان داشت براى اصلاح این قوم منحرف، زشت سیرت و زشت صورت و جلوگیرى آنان از اعمال ننگینشان به کار بست، اما نتیجه اى نگرفت، و اگر افراد اندکى به او ایمان آوردند، به زودى خود را از آن محیط آلوده نجات بخشیدند.
سرانجام، «لوط»(علیه السلام) از آنها نومید شد و در مقام دعا بر آمد، و از خداوند تقاضاى نجات خود و خاندانش را کرد، خداوند دعاى او را اجابت کرد و آن گروه اندک را همگى نجات داد، جز همسرش همان پیرزنى که نه تنها از تعلیمات او پیروى نمى کرد، بلکه گاه به دشمنان او نیز کمک مى نمود.
خداوند سخت ترین مجازات را براى این قوم قائل شد، نخست، شهرهاى آنها را زیر و رو کرد، و بعد بارانى از سنگریزه متراکم بر آنها فرو بارید، به گونه اى که همگى نابود شدند، حتى اجسادشان محو شد!

* * *

و از آنجا که همه اینها مقدمه اى است براى بیدار کردن غافلان مغرور، در پایان این سخن اضافه مى کند: «شما پیوسته صبحگاهان از کنار ویرانه هاى شهرهاى آنها مى گذرید» (وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ).

* * *

«و شبانگاه نیز از آنجا عبور مى کنید، آیا نمى اندیشید»؟! (وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
این تعبیر، به خاطر آن است که شهرهاى قوم لوط در مسیر کاروان هاى مردم «حجاز» به سوى «شام» قرار داشت، و اینها در سفرهاى روزانه و شبانه خود، از کنار آن عبور مى کردند، اگر گوش جانى داشتند، فریاد دلخراش و جانکاه این قوم گنهکار بلا دیده را مى شنیدند; چرا که ویرانه هاى شهرهاى آنها با زبان بى زبانى به همه عابران درس مى دهد، و از گرفتار شدن در چنگال حوادث مشابهى بر حذر مى دارد.
آرى، «درس عبرت بسیار است اما عبرت گیرندگان کمند» (مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ).(4)
نظیر همین معنى در آیه 76 سوره «حجر» بعد از بیان داستان قوم لوط آمده است: وَ إِنَّها لَبِسَبِیل مُقِیم: «این آثار بر سر راه کاروانیان و عابران همواره برقرار است».
طبق روایتى از امام صادق(علیه السلام) این جمله طور دیگرى تفسیر شده، هنگامى که یکى از اصحاب، از تفسیر آیات «وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ * وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» سؤال کرد، فرمود: تَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ فِی الْقُرْآنِ إِذَا قَرَأْتُمُ الْقُرْآنَ تَقْرَأُ مَا قَصَّ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَیْکُمْ مِنْ خَبَرِهِمْ: «شما در قرآن به هنگامى که تلاوت آیات قرآن مى کنید از کنار آنها مى گذرید، قرآن اخبارى را که خداوند بیان کرده براى شما بازگو مى کند».(5)
این تفسیر، ممکن است اشاره به معنى دوم آیه و بطون آن باشد، و در هر حال جمع میان دو تفسیر نیز بى مانع است; چرا که هم آثار قوم لوط در خارج در برابر چشمان آنها قرار داشت، و هم اخبار آن در «قرآن مجید».

* * *


1 ـ عنکبوت، آیه 26 ـ هود، آیه 74.
2 ـ شعراء، آیات 167 تا 173 ـ هود، آیات 70 تا 83 ـ نمل، آیات 54 تا 58 ـ و غیر آن.
3 ـ «غابِر» چنان که قبلاً هم گفته ایم: از ماده «غبور» (بر وزن عبور) به معنى باقیمانده چیزى است، و هر گاه جمعیتى از نقطه اى حرکت کند و کسى جا بماند به او «غابر» مى گویند، و نیز به همین جهت باقیمانده خاک را «غبار» مى نامند، و باقیمانده شیر در پستان را «غبرة» (بر وزن لقمه) گفته اند.
4 ـ «نهج البلاغه»، کلمات قصار، کلمه 297.
5 ـ «روضه کافى»، بنابر نقل «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 432.
سوره صافات / آیه 133 - 138سوره صافات / آیه 139 - 148
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma