جستجو از دوست جهنمى!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 19
سوره صافات / آیه 50 - 61 1 ـ ارتباط بهشتیان با دوزخیان

بندگان مخلص پروردگار که طبق آیات گذشته غرق انواع نعمت هاى معنوى و مادى بهشتند، انواع میوه هاى بهشتى در یک سو، و حوریان بهشتى در سوى دیگر، جامهاى شراب طهور گرداگرد آنها در حرکت، و بر تخت هاى بهشتى تکیه داده و با دوستان با صفا به راز و نیاز مشغولند، ناگهان بعضى از آنها به فکر گذشته خود و دوستان دنیا مى افتند، همان دوستانى که راه خود را جدا کردند و جاى آنها در جمع بهشتیان خالى است، مى خواهند بدانند سرنوشت آنها به کجا رسید.
آرى، در حالى که آنها غرق گفتگو هستند و از هر درى سخنى مى گویند «و بعضى رو به بعضى دیگر کرده سؤال مى کنند و جواب مى شنوند» (فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض یَتَساءَلُونَ).

* * *

ناگهان «یکى از آنها خاطراتى در نظرش مجسم مى شود، رو به سوى دیگران کرده مى گوید: من دوست و همنشینى در دنیا داشتم»! (قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کانَ لِی قَرِینٌ).

* * *

مع الاسف، او به انحراف کشیده شد، و در خط منکران رستاخیز قرار گرفت، «او پیوسته به من مى گفت: آیا به راستى تو این سخن را باور کرده اى و تصدیق مى کنى»؟! (یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ).

* * *

«که وقتى ما مُردیم و خاک و استخوان شدیم (بار دیگر) زنده مى شویم و به پاى حساب و کتاب مى آئیم؟ و در برابر اعمالمان مجازات و کیفر خواهیم شد» من که این سخنان را باور ندارم! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَدِینُونَ).(1)
اى دوستان! کاش مى دانستم الان او کجاست؟ و در چه شرائطى است؟، آه، جاى او در میان ما خالى است!

* * *

سپس مى افزاید: «اى دوستان! آیا شما مى توانید نظرى بیفکنید و از او خبرى بگیرید»؟ (قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ).(2)

* * *

«اینجا است که او نیز به جستجو برمى خیزد و نگاهى به سوى دوزخ مى افکند، ناگهان دوست خود را در وسط جهنم مى بیند»! (فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَواءِ الْجَحِیمِ).(3)

* * *

او را مخاطب ساخته «صدا مى زند: به خدا سوگند چیزى نمانده بود که مرا نیز سقوط دهى و به هلاکت بکشانى»! (قالَ تَاللّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ).(4)

* * *

چیزى نمانده بود که وسوسه هاى تو، در قلب صاف من اثر بگذارد، و مرا به همان خط انحرافى که در آن بودى وارد کنى «اگر لطف الهى یار من نشده بود، و نعمت پروردگارم به کمکم نمى شتافت، من نیز امروز با تو در آتش دوزخ احضار مى شدم»! (وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ).
این توفیق الهى بود که رفیق راه من شد، و این دست لطف هدایتش بود که مرا نوازش داد و رهبرى کرد.

* * *

در اینجا به دوست جهنمیش رو مى کند و این سخن را به عنوان سرزنش به یاد او مى آورد و مى گوید: «آیا تو نبودى که در دنیا مى گفتى ما هرگز نمى میریم»؟ (أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتِینَ).

* * *

«جز همان یک مرگ اول در دنیا و بعد از آن نه حیات مجددى است و نه ما هرگز مجازات خواهیم شد»! (إِلاّ مَوْتَتَنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ).
اکنون بنگر و ببین، چه اشتباه بزرگى کردى؟ بعد از مرگ چنین حیاتى بود و چنین ثواب و جزاء و کیفرى، اکنون همه حقائق بر تو آشکار شده ولى چه سود که راه بازگشتى وجود ندارد!
طبق این تفسیر، دو آیه اخیر از گفتار این فرد بهشتى با رفیق دوزخیش مى باشد، که گفته هاى او را در زمینه انکار معاد به خاطرش مى آورد.
ولى جمعى از مفسران، احتمال دیگرى در تفسیر این دو آیه داده اند و آن این که گفتگوى فرد بهشتى با رفیق دوزخى پایان یافته، و دوستان بهشتى بار دیگر با هم سخن مى گویند، یکى از آنها از فرط خوشحالى صدا مى زند: «آیا به راستى دیگر ما نمى میریم»؟ و در اینجا حیات جاودان داریم؟ آیا جز مرگ اول، مرگ دیگرى در کار نخواهد بود؟ و این لطف الهى بر ما جاودان مى ماند و هرگز عذاب نخواهیم شد؟
البته این سخنان از روى شک و تردید نیست، از فرط وجد و سرور است، درست مثل این که گاهى، انسان بعد از مدتى آرزو و انتظار به منزل وسیع و مرفهى دست مى یابد، با تعجب مى گوید: آیا این مال من است؟ اى خداى من! چه نعمتى! آیا از من گرفته نخواهد شد؟

* * *

به هر حال، این گفتگو را با یک جمله پر معنى و بسیار احساس انگیز و مؤکد به انواع تأکیدات پایان داده، و مى گوید: «راستى این رستگارى و پیروزى بزرگى است» (إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
چه پیروزى و رستگارى از این برتر، که انسان غرق نعمت جاودانى و حیات ابدى و مشمول انواع الطاف الهى باشد؟ از این برتر و بالاتر چه چیزى تصور مى شود؟

* * *

و سرانجام خداوند بزرگ، با یک جمله کوتاه و بیدار کننده و پر معنى به این بحث خاتمه داده، مى فرماید: «براى مثل این، مردم عمل کنند، و به خاطر این مواهب تلاشگران بکوشند» (لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ).
این که: بعضى از مفسران احتمال داده اند: آیه اخیر نیز از گفته هاى بهشتیان باشد، بسیار بعید به نظر مى رسد، چرا که در آن روز، دیگر عملى در کار نیست، و به تعبیر دیگر، در آن روز برنامه عمل وجود ندارد که با این عبارت بخواهند افراد را به آن تشویق کنند، در حالى که ظاهر آیه، نشان مى دهد هدف این است که از تمام آیات گذشته با ذکر این جمله نتیجه گیرى گردد و مردم به سوى ایمان و عمل سوق داده شوند، لذا مناسب این است که این سخن خداوند در پایان این بحث بوده باشد.
 

* * *

 


1 ـ «مَدِیْنُون» از ماده «دین» به معنى «جزا» است، یعنى آیا به ما جزا داده خواهد شد؟!
2 ـ «مُطَّلِعُونَ» از ماده «اطلاع» به معنى سر کشیدن و جستجو کردن و بر چیزى مشرف شدن و آگاهى گرفتن است.
3 ـ «سَواء» به معنى وسط است.
4 ـ «تُرْدِین» از ماده «ارداء» به معنى سقوط از بلندى است که معمولاً توأم با هلاکت است.
سوره صافات / آیه 50 - 61 1 ـ ارتباط بهشتیان با دوزخیان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma