دنیا و شیطان شما را نفریبد!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 18
سوره فاطر / آیه 4 - 7سوره فاطر / آیه 8 - 10


در بخش دوم از آیات این سوره، به دنبال سخنى که پیرامون «توحید خالقیت و رازقیت» بود، روى سخن را ابتدا به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و بعد به عموم مردم کرده، برنامه هاى عملى آنها را به دنبال برنامه هاى عقیدتى گذشته تشریح مى کند:
نخست: به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) درس استقامت در مسیر راهش مى دهد، که مهمترین درس براى او همین است، مى فرماید: «اگر تو را تکذیب کنند، غم مخور، این چیز تازه اى نیست، پیامبران قبل از تو نیز مورد تکذیب قرار گرفتند» (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ).
آنها نیز در این راه مقاومت کردند، تا رسالت خویش را ادا ننمودند از پاى ننشستند، تو نیز محکم بایست، و اداى رسالت کن، بقیه با خداست.
«مهم اینست که: همه کارها به سوى خدا باز مى گردد، و او ناظر بر همه چیز و حساب کننده همه کارهاست» (وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ).
او هرگز زحمات تو را در این راه، نادیده نمى گیرد، همان گونه که تکذیب هاى این مخالفان لجوج را بى کیفر نمى گذارد، اگر روز قیامتى در کار نبود، جاى نگرانى بود، اما با توجه به آن دادگاه بزرگ، و ثبت و ضبط همه اعمال مردم، براى آن روز بزرگ، دیگر چه جاى نگرانى است؟

* * *

آن گاه به بیان مهمترین برنامه انسانها پرداخته، مى گوید: «اى مردم وعده خداوند حق است» (یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ).
قیامت، حساب، کتاب، میزان، مجازات، کیفر، جنت و نار، وعده هائى است تخلف ناپذیر از سوى خداوند قادر حکیم.
با توجه به این وعده حق، «مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان مغرورکننده، شما را فریب دهد، و به عفو و کرم خدا مغرور سازد» (فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لایَغُرَّنَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ).
آرى، عوامل سرگرم کننده، و زرق و برقهاى دل فریب این جهان، مى خواهد تمام قلب شما را پر کند، و از آن وعده بزرگ الهى غافل سازد.
شیاطین جنّ و انس، با وسائل گوناگون فریبکارى، به طور مداوم به وسوسه مشغولند، آنها نیز مى خواهند: تمام فکر شما را به خود متوجه سازند، و از آن روز موعود بزرگى که در پیش دارید، منحرف سازند، که اگر فریب و وسوسه هاى آنها  مؤثر افتد، تمام زندگى شما تباه و آرزوى سعادتتان نقش بر آب است، مراقب آنها نیز باشید.
تکرار هشدار به مردم، که نه به وسوسه هاى شیاطین، مغرور شوند، و نه به دنیا، در واقع اشاره به این است که: راه نفوذ گناه در انسان دو راه است:
1 ـ مظاهر فریبنده دنیا، جاه و جلال و مال و مقام، و انواع شهوات.
2 ـ مغرور شدن به عفو و کرم الهى، و در اینجاست که شیطان از یکسو، زرق و برق این جهان را در نظر انسان زینت مى دهد، و آن را متاعى نقد و پر جاذبه و دوست داشتنى و پر ارزش معرفى مى کند.
و از سوى دیگر، هر گاه، انسان بخواهد با یاد قیامت و دادگاه عظیم پروردگار، خود را در برابر فریبندگى و جاذبه شدید دنیا کنترل کند، او را به عفو الهى و وسعت رحمتش، مغرور مى سازد، و در نتیجه به گناه و طغیان دعوتش مى کند.
غافل از این که: خداوند همان گونه که در موضع رحمت، «أَرْحَمُ الرّاحِمِین» است، در موضع مجازات و کیفر «أَشَدُّ الْمُعاقِبِین» مى باشد، رحمتش هرگز تشویق به گناه نمى کند، همان گونه که غضبش، نمى تواند سبب یأس گردد.
«غَرُور» (بر وزن جسور) صیغه مبالغه، و به معنى موجودى است فوق العاده فریبکار، و منظور از آن در اینجا ممکن است: هر عامل فریبکارى باشد، همان گونه که ممکن است منظور خصوص شیطان باشد.
البته معنى دوم، با آیه بعد مناسبتر است، به خصوص این که: کراراً در آیات قرآن «فریب و غرور» به شیطان نسبت داده شده است.
بعضى از مفسران، در اینجا تحلیلى دارند که: خلاصه اش چنین است:
افرادى که در برابر عوامل فریب قرار مى گیرند، سه گروهند:
 گروهى به قدرى ناتوان و ضعیفند که به مختصر چیزى فریب مى خورند.
گروهى که، از اینها نیرومندترند، تنها به وسیله زرق و برق دنیا فریفته نمى شوند، بلکه اگر وسوسه گرى نیرومند آنها را تحریک کند، و مفاسد اعمالشان را در نظرشان سبک سازد، فریب مى خورند، و لذات زود گذر، از یکسو، و وسوسه ها از سوى دیگر، آنها را تشویق به انجام اعمال زشت مى کند.
گروه سومى، که از اینها هم نیرومندتر و پرمایه ترند، نه خود مغرور مى شوند، و نه کسى مى تواند آنها را بفریبد.
جمله «لا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا» اشاره به گروه اول است، و جمله «وَ لایَغُرَّنَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ» اشاره به گروه دوم، و اما گروه سوم، در حقیقت داخل در عنوان «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» مى باشند.(1)

* * *

آیه بعد، هشدارى است به همه مؤمنان، در ارتباط با مسأله وسوسه هاى شیطان، که در آیه قبل مطرح شده بود، مى گوید: «شیطان به طور مسلم دشمن شماست، شما نیز او را دشمن خود بدانید» (إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً).
عداوت او از نخستین روز آفرینش آدم(علیه السلام) شروع شد، و هنگامى که بر اثر عدم تسلیم در برابر فرمان خدا در مورد «سجده بر آدم»، مطرود درگاه پروردگار گردید، سوگند یاد کرد که: براى همیشه کمر دشمنى نسبت به آدم و فرزندانش خواهد بست، و حتى براى این کار تقاضاى مهلت و طول عمر از خدا نمود!
 او بر سر گفته خود ایستاده، و کوچکترین فرصت را براى اعمال عداوت، و وارد کردن ضربه بر شما، غنیمت مى شمرد، آیا عقل اجازه مى دهد که شما او را به دشمنى نپذیرید و یک لحظه از او غافل بمانید؟ چه رسد به این که: بخواهید «خطوات شیطان» و گامهاى او را پیروى کنید، یا این که: او را به عنوان رفیق شفیق و دوست ناصح بپذیرید؟: أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِی وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ: «آیا او و فرزندانش را اولیاى خود به جاى من انتخاب مى کنید، در حالى که دشمن سر سخت شما هستند»؟!.(2)
به علاوه، او دشمنى است که از هر طرف به شما هجوم مى کند، چنان که خودش مى گوید: ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ: «من از هر سو به سراغ فرزندان آدم مى روم، از پیش رو، از پشت سر، از سمت راست و از سمت چپ».(3)
و به خصوص این که: او در کمینگاهى است که: او انسان را مى بیند و انسان او را نمى بیند: إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاتَرَوْنَهُمْ: «شیطان و دار و دسته اش شما را مى بینند، از آنجا که شما آنها را نمى بینید».(4)
البته این مانع از قدرت شما بر دفاع از خویشتن در برابر وسوسه هاى او نیست.
تعبیر جالبى در توصیه هاى پروردگار، به «موسى بن عمران» آمده، چنان که امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل مى کند: خداوند به موسى(علیه السلام) فرمود: چهار سفارش به تو دارم در حفظ آنها بکوش!
أُولاهُنَّ: مادُمْتَ لاتَرى ذُنُوبَکَ تُغْفَرُ فَلاتَشْتَغِلْ بِعُیُوبِ غَیْرِکَ!
وَ الثّانِیَةُ: مادُمْتَ لاتَرى کُنُوزِى قَدْ نَفِدَتْ فَلاتَغْتَمُّ بِسَبَبِ رِزْقِکَ!
وَ الثّالِثَةُ: مادُمْتَ لاتَرى زَوالَ مُلْکِى فَلاتَرْجُ أَحَداً غَیْرِى!
وَ الرّابِعَةُ: مادُمْتَ لاتَرَى الشَّیْطانَ مَیِّتاً فَلاتَأْمَنْ مَکْرَهُ!:
«نخست این که: مادام که، گناهان خود را بخشوده نمى بینى، به عیوب دیگران مپرداز!
دوم: مادام که گنجهاى من را پایان یافته نمى بینى، براى روزیت غمناک مباش!
سوم: مادام که حکومت مرا زائل نمى بینى، به دیگرى جز من امید مبند!
چهارم: مادامى که شیطان را مرده نمى بینى، از مکر و فریب و نقشه هاى او ایمن مباش»!.(5)
به هر حال، عداوت شیطان نسبت به بنى آدم مطلبى است که در آیات فراوانى از قرآن به آن اشاره شده است، و حتى مکرر بر مکرر به عنوان «عَدُوٌّ مُبِینٌ» (دشمن آشکار) از او یاد کرده.(6)
از چنین دشمنى همیشه باید برحذر بود.
در دنباله آیه، براى تأکید بیشتر، مى افزاید: «او فقط حزبش را براى این دعوت مى کند که، اهل آتش سوزان جهنم باشند» (إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ).
«حِزب» در اصل به معنى «جماعت و گروهى» است که داراى تشکل و شدت عمل باشند، ولى معمولاً به هر گروه و جمعیتى که پیروى از برنامه و هدف خاصى مى کنند اطلاق مى شود.
منظور از «حزب شیطان» پیروان او و کسانى که در خط او هستند مى باشد.
البته شیطان، نمى تواند همه کس را عضو رسمى حزب خویش قرار دهد، و آنها را به سوى جهنم دعوت کند، نفرات حزب او کسانى هستند که در آیات دیگر قرآن، از آنها یاد شده، و داراى نشانه هاى زیرند:
کسانى که طوق بندگى و ولایت او را بر گردن نهاده اند: إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ: «سلطه او تنها بر کسانى است که ولایت او را پذیرفته اند».(7)
«آنها که شیطان بر آنان، چیره شده، به گونه اى که خدا را از یاد آنها برده اند، آنان حزب شیطانند، و حزب شیطان زیانکاران واقعى هستند» (اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ).(8)
جالب این که، در سه مورد از آیات قرآن، سخن از «حزب اللّه» به میان آمده، و در سه مورد از «حزب شیطان»، تا چه کسانى در این حزب نام نویسى کنند، و چه کسانى عضو آن حزب باشند؟
ولى، به هر حال، طبیعى است که شیطان، حزب خود را به کجا دعوت مى کند؟ به آلودگى و گناه، به پلیدیهاى شهوات، به شرک و طغیان و ستم، و سرانجام به آتش جهنم.(9)
شرح بیشتر، پیرامون ویژگیهاى «حزب اللّه» و «حزب الشیطان» را به خواست خدا در ذیل آیه 22 سوره «مجادله» خواهیم گفت.

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، سرانجامِ کار «حزب اللّه» و عاقبت دردناک  «حزب شیطان» را این چنین بیان مى کند: «کسانى که کافر شدند، عذاب دردناک از آن آنهاست، و کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند مغفرت و پاداش بزرگ دارند» (الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ).
قابل توجه این که: در آیه فوق، در مورد «استحقاق عذاب» تنها به مسأله «کفر» قناعت مى کند، ولى در مسأله «مغفرت و اجر کبیر» «ایمان» را کافى نمى شمرد، بلکه «عمل صالح» را نیز بر آن مى افزاید، چرا که کفر، به تنهائى مایه خلود در عذاب است، ولى ایمان بدون عمل، داراى پاداش نخواهد بود، بلکه «ایمان و عمل» از یک نظر، متلازم و قرین یکدیگرند.(10)
در پایان آیه فوق، اول سخن از مغفرت است، سپس از اجر کبیر، چرا که «مغفرت» در حقیقت مؤمنان را ابتدا شستشو مى دهد، سپس آماده پذیرش «اجر کبیر» مى کند، و به اصطلاح، اولى «تخلیه» است، دومى «تحلیه».

* * *

 


1ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 26، صفحه 5.
2 ـ کهف، آیه 50.
3 ـ اعراف، آیه 17.
4 ـ اعراف، آیه 27.
5 ـ «سفینة البحار»، جلد 1، صفحه 501، ماده «ربع».
6 ـ آیات 168 و 208 «بقره» ـ 142 «انعام» ـ 22 «اعراف» ـ 5 «یوسف» ـ 60 «یس» ـ و 62 «زخرف».
7 ـ نحل، آیه 100.
8 ـ مجادله، آیه 19.
9 ـ این نکته نیز قابل ذکر است که «لام» در «لیکونوا» مى تواند «لام علت» باشد یا «لام عاقبت».
10 ـ تنوین در «مغفرة» و «عذاب» براى تعظیم و تفخیم است، یعنى مغفرتى بزرگ و عذابى دردناک.
سوره فاطر / آیه 4 - 7سوره فاطر / آیه 8 - 10
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma