از باطل کارى ساخته نیست!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 18
سوره سبأ / آیه 47 - 50 سؤال:





گفتیم: خداوند در این سلسله آیات پنج بار به پیامبرش دستور مى دهد که از طرق مختلف با این گمراهان بى ایمان، سخن بگوید، و راه عذر را از هر سو بر آنها ببندد.
در آیه گذشته، سخن از دعوت به تفکر، و نفى هر گونه عدم تعادل روحى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود.
در نخستین آیه مورد بحث، سخن از عدم مطالبه اجر و مزد در برابر رسالت است.
 مى گوید: «بگو: هر اجر و پاداشى از شما خواستم براى شماست» (قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْر فَهُوَ لَکُمْ).
«اجر و پاداش من تنها بر خداست» (إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَى اللّهِ).
اشاره به این که: انسان عاقل هر کارى را که مى کند باید انگیزه اى داشته باشد، وقتى کمال عقل من بر شما ثابت شد، و مى بینید، انگیزه مادى ندارم، باید بدانید محرک الهى و معنوى، مرا به این کار واداشته است.
به تعبیر دیگر: من شما را دعوت به تفکر کردم، اکنون بیندیشید، و از وجدان خود سؤال کنید، چه چیز، سبب شده که من شما را از عذاب شدید الهى انذار کنم؟ چه سودى از این کار، عائد من مى شود؟ و چه فایده مادى براى من دارد؟
اضافه بر این، اگر بهانه شما در این اعراض و رویگردانى از حق این است که: باید بهاى گزافى براى آن بپردازید، من اصولاً از شما اجر و پاداشى نخواسته ام.
چنان که همین معنى با صراحت در آیه 46 سوره «قلم» آمده: أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَم مُثْقَلُونَ: «آیا تو از آنها پاداشى بر اداى رسالت خواسته اى که بر دوش آنها سنگینى مى کند»؟!
در این که: جمله «فَهُوَ لَکُم» چه مفهومى دارد؟ دو تفسیر وجود دارد:
نخست این که: کنایه از عدم مطالبه هر گونه اجرت به طور مطلق باشد، مثل این که، ما مى گوئیم: «هر چه از تو خواسته ام، مال خودت» کنایه از این که: چیزى از تو نخواسته ام، شاهد این سخن، جمله بعد از آن است که مى گوید: إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَى اللّهِ: «پاداش من تنها بر خداست».
دوم این که: اگر مى بینید من در بعضى از سخنانم که از سوى پروردگار آورده ام، به شما گفته ام: لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى: «من از شما  پاداشى نمى طلبم جز دوستى خویشاوندانم».(1)
این نیز، سودش به خود شما بازگشت مى کند، چرا که مودت «ذى القربى» بازگشت به مسأله «امامت و ولایت» و «تداوم خط نبوت» است، که آن نیز براى ادامه هدایت شما ضرورى است.
شاهد این سخن، شأن نزولى است که بعضى در اینجا نقل کرده اند، که وقتى آیه «قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى» نازل شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مشرکان «مکّه» فرمود: خویشاوندان مرا ناراحت نکنید، آنها نیز این پیشنهاد را پذیرفتند، اما هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از بتهاى آنها بدگوئى کرد، گفتند: محمّد(صلى الله علیه وآله)منصفانه با ما رفتار نمى کند، از یکسو، از ما مى خواهد خویشاوندانش را آزار ندهیم، ولى از سوى دیگر، با بدگوئى از خدایان ما، ما را آزار مى دهد، در اینجا آیه: «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْر فَهُوَ لَکُمْ» (آیه مورد بحث) نازل شد و به آنها گفت: آنچه من در این باره، از شما خواستم به نفع خود شما بود، حال مى خواهید، آنها را آزار بکنید، یا نکنید.(2)
و در پایان آیه مى فرماید: «و او بر هر چیزى شاهد و گواه است» (وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْء شَهِیدٌ).
اگر من پاداشم را از او مى خواهم، به خاطر آن است که، او از همه اعمال و نیات من آگاه است.
به علاوه، او گواه حقانیت من است; چرا که این همه معجزات و آیات بینات را او در اختیار من گذارده.
و به راستى، برترین گواه اوست; زیرا کسى که حقایق را از همه بهتر  مى داند، و از همه بهتر مى تواند ادا کند، و هیچ چیزى جز حق از او صادر نمى شود، او بهترین گواهان است و او خداست.

* * *

با توجه به آنچه پیرامون حقانیت دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفته شد، در آیه بعد مى گوید: قرآن واقعیتى است انکارناپذیر، که از ناحیه خدا بر قلب پیامبر القا شده است: «بگو پروردگار من، حق را (بر دل پیامبران) مى افکند که او علام الغیوب است و از تمام اسرار نهان آگاه است» (قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاّمُ الْغُیُوبِ).
با توجه به این که: «یَقْذِفُ» از ماده «قذف» (بر وزن حذف) به معنى افکندن به نقطه دور دست، یا پرتاب کردن از راه دور مى باشد، براى این آیه، تفسیرهاى متعددى گفته اند که با هم قابل جمع است:
نخست این که: منظور، افکندن «حق» یعنى کتب آسمانى و وحى الهى بر قلوب انبیاء و فرستادگان پروردگار است; چرا که او به حکم «علام الغیوب» بودن قلبهاى آماده را مى شناسد و بر مى گزیند، و وحى را در آن مى افکند تا در اعماقش نفوذ کند.
و به این ترتیب، بى شباهت به حدیث معروف: العِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللّهُ فِى قَلْبِ مَنْ یَشاءُ: «علم نورى است که خداوند در دلهاى کسانى که بخواهد و شایسته ببیند مى افکند»، نیست.(3)
تعبیر به «عَلامُ الْغُیوب» این معنى را تأیید مى کند.
و دیگر این که: منظور، افکندن حق بر باطل و کوبیدن باطل به وسیله حق است، یعنى حق آن چنان نیروئى دارد که تمام موانع را از سر راه خود بر مى دارد،  و هیچ کس را قدرت مقابله با آن نیست.
و به این ترتیب، تهدیدى است براى مخالفان، که به مقابله با قرآن بر نخیزند، و بدانند حقانیت قرآن آنها را در هم مى کوبد.
و در این صورت، شبیه مطلبى است که: در آیه 18 سوره «انبیاء» آمده: بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ: «ما حق را بر سر باطل مى کوبیم تا آن را نابود و هلاک سازد، و باطل محو و نابود مى شود».
این احتمال نیز، داده شده است که: منظور از تعبیر به «قذف» در اینجا نفوذ حقانیت قرآن در نقاط دور و نزدیک جهان است، و اشاره به این که سرانجام، این وحى آسمانى جهانگیر خواهد شد و همه جا را با نور خود روشن خواهد ساخت.

* * *

سپس براى تأکید بیشتر، مى افزاید: «بگو حق آمد و از باطل در برابر آن کارى ساخته نیست، نه کار تازه اى مى تواند انجام دهد و نه برنامه گذشته را تجدید کند» (قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ).(4)
و به این ترتیب، باطل در برابر حق هیچ گونه نقشى نخواهد داشت، نه یک نقش جدید و آغازگر و نه یک نقش تکرارى; چرا که نقشه هایش نقش بر آب است، و درست به همین دلیل نمى تواند نور حق را بپوشاند، و اثر آن را از خاطره ها بزداید .
گر چه بعضى از مفسران، خواسته اند: «حق» و «باطل» را در این آیه، در مصداقهاى محدودى محصور کنند، ولى پیداست مفهوم آن دو وسیع و گسترده است: قرآن، وحى الهى، و تعلیمات اسلام، همه در مفهوم «حق» جمع است، و شرک و کفر، ضلالت، ظلم، گناه، وسوسه هاى شیطانى، و ابداعات طاغوتى همه در معنى «باطل» درج است.
در حقیقت این آیه شبیه آیه 81 سوره «اسراء» است که مى فرماید: وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً: «بگو حق آمد و باطل از میان رفت; چرا که باطل از بین رفتنى است».
در روایتى از «ابن مسعود» چنین آمده: پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد «مکّه» شد، در حالى که در اطراف خانه خدا 360 بت بود، با چوبى که به دست داشت یک یک بتها را فرو مى انداخت، و مى فرمود: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِىءُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیْدُ».(5)
 

* * *

 


1 ـ شورى، آیه 23.
2 ـ تفسیر «روح البیان»، جلد 7، صفحه 308.
3 ـ «مصباح الشریعه»، صفحه 16.
4 ـ «یُبْدِءُ» از ماده «ابداء» به معنى ایجاد کردن ابتدائى است، و «یُعِیدُ» از ماده «اعاده» به معنى تکرار است، باطل فاعل آن است، و مفعول آن محذوف مى باشد، و تقدیر چنین است: «ما یُبْدِئُ الْباطِلُ شَیئاً وَ ما یُعِیدُ شَیئاً».
5 ـ تفسیر «مجمع البیان»، جلد 8، صفحه 397.
سوره سبأ / آیه 47 - 50 سؤال:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma