راه تسخیر دلها!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 18
به من بگوئید چرا...؟ سوره سبأ / آیه 28 - 30


بسیار دیده شده است، افراد با فضیلت و دانشمندى، بر اثر عدم آشنائى به فنون بحث و استدلال، و عدم رعایت جنبه هاى روانى، هرگز نمى توانند در افکار دیگران نفوذ کنند.
 به عکس، افرادى را سراغ داریم که به آن حد از نظر علمى نیستند ولى در جذب قلوب، و تسخیر دلها، و نفوذ در افکار دیگران، پیروز و موفقند.
علت اصلى آن است که، نحوه طرح بحثها، و طرز برخورد با طرف مقابل، باید با اصولى از نظر اخلاق و روان توأم باشد، تا جنبه هاى منفى را در طرف مقابل تحریک نکند، و او را به لجاج و عناد وادار نسازد، بلکه به عکس وجدان او را بیدار کرده و روح حق طلبى و حق جوئى را در او زنده کند.
در اینجا مهم این است که: بدانیم، انسان تنها اندیشه و خرد نیست تا فقط در برابر قدرت استدلال تسلیم گردد، بلکه، علاوه بر آن، مجموعه اى از «عواطف» و «احساسات» گوناگون ـ که بخش مهمى از روح او را تشکیل مى دهد ـ در وجود او نهفته است که باید آنها را به طرز صحیح و معقولى اشباع کرد.
قرآن، این راه و روش را به ما آموخته، که چگونه در برابر مخالفان در عین طرح بحثهاى منطقى، چنان آن را با اصول اخلاقى بیامیزیم، که در اعماق روح آنها نفوذ کند.
شرط نفوذ این است که: طرف مقابل احساس کند، گوینده واجد اوصاف زیر است:
1 ـ به گفته هاى خود ایمان دارد، و آنچه را که مى گوید از اعماق جانش برمى خیزد.
2 ـ هدفش از بحث، حق جوئى و حق طلبى است، نه برترى جوئى و تفوق طلبى.
3 ـ او هرگز نمى خواهد طرف را تحقیر کند و خود را بزرگ نماید.
4 ـ او آنچه مى گوید از طریق دلسوزى مى گوید، و منافع شخصى و خصوصى در این کار ندارد.
 5 ـ او براى طرف مقابل احترام قائل است، و به همین دلیل در تعبیرات خود نزاکت در بحث را فراموش نمى کند.
6 ـ او نمى خواهد حس لجاجت طرف را بى جهت برانگیزد، و اگر درباره موضوعى به اندازه کافى بحث شده، به همان قناعت مى کند، و از اصرار در بحث و به کرسى نشاندن حرف خویش، پرهیز دارد.
7 ـ او منصف است و جانب انصاف را هرگز از دست نمى دهد، هر چند طرف مقابل، این اصول را رعایت نکند.
8 ـ او نمى خواهد افکار خود را بر دیگران تحمیل کند، بلکه علاقه دارد جوششى در دیگران ایجاد کند، تا در عین آزادى، این خود جوشى آنها را به حقیقت برساند.
دقت در آیات فوق و طرز بر خورد پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ به فرمان خدا ـ با مخالفان که توأم با ریزه کاریهاى جالبى بود، گواه بسیار زنده اى بر بحثهاى بالاست.
او گاه، تا اینجا پیش مى رود که حتى دقیقاً تعیین نمى کند: ما در طریق هدایتیم و شما در طریق گمراهى، بلکه مى گوید: «ما یا شما در طریق هدایتیم یا در ضلالت»، تا در فکر فرو روند که نشانه هاى هدایت و ضلالت در کدامین گروه است؟
و یا این که مى گوید: «روز قیامت خداوند در میان همه ما داورى مى کند و هر کس را به آنچه لایق است جزا مى دهد».
البته انکار نمى توان کرد که اینها، همه در مورد کسانى است که امید هدایت آنها باشد، و الا با دشمنان لجوج و ستمگر و بى رحم که امیدى به پذیرش آنها  نیست، قرآن طور دیگرى برخورد مى کند.(1)
بررسى طرز بحثهاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) با مخالفانشان الگوى بسیار زنده اى براى این مبحث است، به عنوان نمونه به آنچه از امام صادق(علیه السلام) در این زمینه در کتب حدیث ثبت است توجه کنید:
در مقدمه حدیث معروف «توحید مفضل بن عمر» چنین مى خوانیم: «او مى گوید من در کنار قبر پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بودم و در عظمت مقام پیامبر(صلى الله علیه وآله) اندیشه مى کردم، ناگهان دیدم «ابن ابى العوجاء» (مرد مادى معروف) وارد شد و در گوشه اى نشست، به طورى که سخنش را مى شنیدم، هنگامى که دوستانش اطراف او جمع شدند، شروع به سخنان کفرآمیزى کرد، که نتیجه آن انکار نبوت محمّد(صلى الله علیه وآله) و از آن بالاتر، انکار خداوند تبارک و تعالى بود، بسیار شیطنت آمیز و حساب شده بیان کرد.
من از شنیدن سخنان او سخت خشمگین و ناراحت شدم، برخاستم و فریاد زدم: اى دشمن خدا! راه الحاد پیش گرفتى؟ و خداوندى که تو را در بهترین صورت آفرید انکار کردى؟...
«ابن ابى العوجاء» رو به من کرده گفت: تو کیستى؟ اگر از دانشمندان علم کلامى دلیل بیاور تا از تو پیروى کنیم، و اگر نیستى سخن مگو، و اگر از پیروان «جعفر بن محمد صادق»(علیه السلام) هستى، او این چنین با ما سخن نمى گوید، و مانند برخورد تو، برخورد نمى کند.
او از این بالاتر از ما شنیده است، هرگز به ما فحش و ناسزا نگفته، و در پاسخ ما راه خشونت و تعدى نپیموده، او مرد بردبار، عاقل، هوشیار، و متینى است، که  هرگز سبک سرى دامن گیرش نمى شود، او به خوبى به سخنان ما گوش فرا مى دهد، حرفهاى ما را مى شنود، و از دلائل ما آگاه مى شود، هنگامى که تمام حرف خود را زدیم و گمان کردیم که ما بر او پیروز شدیم، با متانت شروع به سخن مى کند، با جمله هاى کوتاه و سخنانى فشرده، تمام دلائل ما را پاسخ مى گوید، و بهانه هاى ما را قطع مى کند، آن چنان که قدرت بر پاسخ گفتن نداریم، تو اگر از یاران او هستى، این چنین با ما سخن بگو».(2)

* * *

  


1 ـ در جلد شانزدهم تفسیر «نمونه»، در ذیل آیه 46 سوره «عنکبوت» نیز بحث مشروحى در این زمینه داشتیم.
2 ـ «توحید مفضّل» (اوائل کتاب).
به من بگوئید چرا...؟ سوره سبأ / آیه 28 - 30
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma