1 ـ دورنمائى از زندگانى عبرت انگیز سلیمان(علیه السلام)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 18
حشمت سلیمان و مرگ عبرت انگیز او 2 ـ چرا مرگ سلیمان مدتى مکتوم ماند؟


قرآن مجید ـ بر خلاف «تورات» کنونى که سلیمان(علیه السلام) را یک پادشاه جبار و بتخانه ساز، و تسلیم هوسهاى زنان معرفى کرده،(1) سلیمان(علیه السلام) را پیغمبر بزرگ خدا مى شمرد، و او را به عنوان سمبل قدرت و حکومت بى نظیر، مطرح کرده، و در لابلاى بحثهاى مربوط به سلیمان درسهاى بزرگى به انسانها داده، که هدف  اصلى از ذکر این داستانها همانها بوده است.
در آیات فوق خواندیم، خداوند مواهب عظیمى به این پیامبر بزرگ داد، مرکبى بسیار سریع و تندرو، ـ که با آن مى توانست در مدتى کوتاه سراسر کشور پهناورش را سیر کند ـ.
مواد معدنى فراوان براى انواع صنایع.
نیروى فعال کافى براى شکل دادن به این مواد معدنى.
او با بهره گیرى از این وسائل، معابد بزرگى ساخت، و مردم را به عبادت ترغیب نمود، و نیز براى پذیرائى از لشکریان و کارمندان حکومت و توده هاى مستضعف مردم، برنامه وسیع و گسترده اى تنظیم کرد، که از نمونه ظروفش ـ که در آیات بالا آمده ـ مى توان بقیه را حدس زد.
در برابر همه این مواهب، به او دستور شکرگزارى داد، با تأکید بر این مطلب که، حق شکر نعمتهاى خدا را کمتر کسى مى تواند به جا آورد!
سپس روشن ساخت: مردى، با این قدرت و عظمت، چقدر در برابر مرگ آسیب پذیر و ناتوان بود، که در یک لحظه، به مرگ ناگهانى از دنیا رفت، آن چنان که اجل حتى مجال نشستن و یا خوابیدن در بستر را به او نداد، تا مغروران سرکش گمان نکنند، اگر به جائى رسیدند و قدرتى کسب کردند، در واقع توانا شده اند، که جنّ و انس، شیطان و پرى خدمتکار او بودند و زمین و آسمان جولانگاه او بود، و در حشمت او هر کس که شک نماید «بر عقل و فکرت او خندند مرغ و ماهى»! در یک لحظه کوتاه، همچون حبابى بر امواج دریا محو و نابود شد!
و نیز روشن سازد، چگونه یک عصاى ناچیز او را مدتى سر پا داشت، و با ملاحظه قامت نشسته یا ایستاده او، جنّیان گرما گرم مشغول کار بودند؟
و نیز چگونه موریانه اى او را بر زمین افکند، و تمام رشته هاى کشور او را به  هم ریخت، آرى «یک عصا» نیروى فعال کشورى پهناور را به حرکت در آورده بود، و «یک موریانه» آن را از حرکت باز داشت!.
جالب این که در بعضى از روایات، آمده است: در آن روز، سلیمان(علیه السلام) دید جوانى خوشرو، و خوش لباس، از یکى از زوایاى قصر بیرون آمد، و به سوى او حرکت نمود، سلیمان تعجب کرد، گفت: تو کیستى؟ و به اذن چه کسى اینجا آمدى؟! من گفته بودم: هیچ کس امروز اینجا نیاید!
در پاسخ گفت: من کسى هستم که نه از شاهان مى ترسم! نه رشوه مى گیرم! ـ سلیمان بیشتر تعجب کرد ـ اما او مجالى نداد افزود: من فرشته مرگم، آمده ام تا قبض روح تو کنم! این را گفت و فوراً او را قبض روح کرد!.(2)
این را نیز باید یادآورى کنیم که، داستان سلیمان مانند بسیارى از داستانهاى انبیاء، با روایات مجعولى متأسفانه آمیخته شده، و خرافاتى به آن بسته اند که چهره این پیامبر بزرگ را، دگرگون ساخته، و بسیارى از این خرافات از «تورات» کنونى گرفته شده است، و اگر ما به آنچه قرآن گفته، قناعت کنیم، هیچ مشکلى پیش نخواهد آمد.

* * *

 


1 ـ «تورات»، کتاب اول «ملوک و پادشاهان».
2 ـ تفسیر «برهان»، جلد 3، صفحه 345، «علل الشرایع»، طبق نقل تفسیر «المیزان»، جلد 16، صفحه 391.
حشمت سلیمان و مرگ عبرت انگیز او 2 ـ چرا مرگ سلیمان مدتى مکتوم ماند؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma