دعاهاى سازنده ابراهیم بت شکن

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 10
سوره ابراهیم / آیه 35- 41 1. آیا مکّه در آن زمان شهر بود؟


از آنجا که در آیات گذشته بحث از مؤمنان راستین و شاکران در برابر نعمت هاى خدا در میان بود، به دنبال آن در آیات مورد بحث گوشه اى از دعاها و درخواست هاى ابراهیم، بنده مقاوم و شاکر خدا را بیان مى کند تا تکمیلى باشد براى بحث گذشته و سرمشق و الگویى براى کسانى که مى خواهند از نعمت هاى الهى بهترین بهره را بگیرند. مى گوید: به یاد آورید «زمانى (را) که ابراهیم گفت: پروردگارا، این شهر [= مکّه] را سرزمین امنى قرار ده» (وَ إِذْ قَالَ إِبْرهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا الْبَلَدَ آمِنًا).
«و من و فرزندانم را (مشمول لطف و عنایتت بنما و ) از پرستش بت ها دور نگاه دار» (وَاجْنُبْنِى وَبَنِىَّ أَنْ نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ).
*
چراکه مى دانم بت پرستى چه بلاى بزرگ و خانمان سوزى است و با چشم خود قربانیان این راه را دیده ام «پروردگارا، آنها [= بت ه] بسیارى از مردم را گمراه ساختند» (رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ).
آن هم چه گمراهى خطرناکى، تا آنجا که همه چیز خود حتّى خردشان را در این راه باخته اند.
خداوندا، من دعوت به توحید مى کنم و همه را به سوى تو مى خوانم، «هر کس از من پیروى کند، او از من است و هر کس نافرمانىِ من کند، (اگر قابل هدایت و بخشش است درباره او محبّت کن، چرا که) تو بخشنده و مهربانى» (فَمَنْ تَبِعَنِى فَإِنَّهُ مِنِّى وَ مَنْ عَصَانِى فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
در حقیقت ابراهیم(علیه السلام) با این تعبیر مى خواهد به پیشگاه خداوند عرض کند که حتّى اگر فرزندان من از مسیر توحید منحرف گردند و به بت توجّه کنند، از من نیستند و اگر بیگانگان در این خط باشند، آنها همچون فرزندان و برادران من اند.
این تعبیر مؤدّبانه و بسیار محبّت آمیز ابراهیم(علیه السلام) نیز قابل توجّه است که نمى گوید هر کس نافرمانى من کند از من نیست و چنین و چنان کیفر کن، بلکه مى گوید هر کس نافرمانى من کند تو بخشنده و مهربانى.
*
آن گاه دعا و نیایش خود را چنین ادامه مى دهد: «پروردگارا، من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى آبوعلفى، در کنار خانه اى که حرم تو است، ساکن ساختم تا نماز را به پا دارند» (رَبَّنَا إِنِّى أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِى بِوَاد غَیْرِ ذِى زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَوةَ).
و این هنگامى بود که ابراهیم پس از آنکه خداوند پسرى از کنیزش هاجر داد
و نامش را اسماعیل گذاشت، حسادت ساره، همسر نخستین ابراهیم، تحریک شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمّل کند، از ابراهیم(علیه السلام)خواست که آن مادر و فرزند را به نقطه دیگرى ببرد و ابراهیم، طبق فرمان خدا، در برابر این درخواست تسلیم شد و اسماعیل و مادرش هاجر را به سرزمین مکّه که در آن روز منطقه اى خشک و بى آبوعلف بود، آورد و در آنجا ساکن نمود و بعد آنها را ترک کرد.
چیزى نگذشت که کودک و مادرش در آن هواى گرم تشنه شدند. هاجر براى نجات جان کودکش تلاش فراوان کرد، امّا خدایى که اراده کرده بود آن سرزمین به صورت یک کانون بزرگ عبادت درآید، چشمه زمزم را آشکار ساخت. چندان فاصله نشد که قبیله «جُرهُم» که از آنجا مى گذشتند، با پیدایش چشمه زمزم، در آنجا رحل اقامت افکندند و مکّه رفته رفته شکل گرفت.
سپس ابراهیم(علیه السلام) در ادامه دعاى خود مى گوید: خداوندا، اکنون که آنها در این بیابان سوزان براى احترام خانه ات مسکن گزیده اند «تو دل هاى گروهى از مردم را متوجّه آنان ساز» (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِى إِلَیْهِمْ).
«و از ثمرات (مادّى و معنوى) به آنان روزى ده، شاید شکر (نعمت هاى) تو را به جاى آورند» (وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ).
*
و از آنجا که یک انسان موحّد مى داند که علمش در برابر آگاهى خداوند محدود است و مصالح او را فقط خدا مى داند، چه بسا چیزى از خدا بخواهد که صلاح او در آن نیست، یا چیزهایى نخواهد امّا صلاح او در آن است و گاه مطالبى در درون جان اوست که نمى تواند همه را بر زبان آورَد، ابراهیم نیز به دنبال تقاضاهاى گذشته چنین عرض کرد: «پروردگارا، تو مى دانى آنچه را ما پنهان
مى داریم و آنچه را آشکار مى کنیم» (رَبَّنَا إِنَّکَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِى وَ مَا نُعْلِنُ).
«و چیزى در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست» (وَ مَا یَخْفَى عَلَى اللهِ مِنْ شَىْء فِى الْأَرْضِ وَ لاَ فِى السَّمَاءِ).
اگر از فراق فرزند و همسرم غمگین هستم تو مى دانى، اگر قطره هاى اشک آشکارا از چشمم سرازیر مى شود تو مى بینى، اگر اندوه فراق قلبم را احاطه کرده و با شادى از اداى وظیفه و اطاعت فرمان تو آمیخته است باز هم مى دانى و اگر هنگام جدایى همسرم به من مى گوید: إِلى مَن تَکِلُنى (مرا به که مى سپارى؟) تو آگاهى. آینده این سرزمین و آینده آنها که سخت به هم گره خورده، در پیشگاه علم تو روشن است.
*
بعد به شکر نعمت هاى خداوند اشاره مى کند که یکى از مهم ترین آنها در حقّ ابراهیم این بود که در پیرى صاحب دو فرزند برومند شد به نام هاى اسماعیل و اسحاق. مى گوید: «حمد خداى را که در پیرى، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید» و دعاى مرا اجابت کرد (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى وَهَبَ لِى عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَـعِیلَ وَ إِسْحَـقَ).(1)
«مسلّماً پروردگار من شنونده (و اجابت کننده)ى دعاهاست» (إِنَّ رَبِّى لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ).
*
باز به تقاضا و نیایش و دعا ادامه مى دهد و عرض مى کند: «پروردگارا، مرا برپاکننده نماز قرار ده، و از فرزندانم» نیز چنین فرما (رَبِّ اجْعَلْنِى مُقِیمَ الصَّلَوةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِى).
«پروردگارا، دعاى مرا بپذیر» (رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ).
*
در اینجا آخرین تقاضاى ابراهیم(علیه السلام) این است که: «پروردگارا، من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روز که حساب برپا مى شود، بیامرز» (رَبَّنَا اغْفِرْ لِى وَ لِوَالِدَىَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ).

* * *

 


1. در اینکه ابراهیم(علیه السلام) هنگام تولّد فرزندش اسماعیل و اسحاق چند ساله بود در میان مفسّران گفتوگوست. برخى از مفسّران گفته اند ابراهیم 99 ساله بود که نخستین فرزندش اسماعیل متولّد شد و 112 ساله بود که اسحاق دیده به جهان گشود. برخى کمتر از آن نوشته اند و بعضى بیشتر. ولى قدر مسلّم، ابراهیم در سنّى بوده که صاحب فرزند شدنش بسیار بعید به نظر مى رسید.
سوره ابراهیم / آیه 35- 41 1. آیا مکّه در آن زمان شهر بود؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma