انسان ها و جامعه ها از میان مى روند و خدا مى ماند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 10
سوره رعد / آیه 41- 43 سوره ابراهیم


در آیات پیشین روى سخن با منکران رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود، در اینجا نیز همان بحث تعقیب شده است. هدف این است که با هشدار و استدلال و خلاصه از راه هاى مختلف، آنها را بر سر عقل آورده و به تفکّر و سپس اصلاح وضع خویش وادارد. نخست مى گوید: این مغروران لجوج «آیا ندیدند که ما پیوسته به سراغ زمین مى آییم و از اطراف (و جوانب) آن کم مى کنیم؟» (أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِى الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا).
روشن است منظور از «الارض» (زمین) در اینجا اهل زمین است. یعنى آیا به این واقعیّت نمى نگرند که پیوسته اقوام و تمدّن ها و حکومت ها در حال زوال و نابودى هستند؟ اقوامى که از آنها قوى تر و نیرومندتر و سرکش تر بودند، همگى چهره به زیر خاک کشیدند و حتّى دانشمندان و بزرگان و علمایى که قوام زمین به آنها بود نیز چشم از جهان فرو بستند و به ابدیّت پیوستند.
آیا این قانون عمومى حیات که درباره افراد و جامعه هاى بشرى و کوچک و بزرگ جارى و سارى است، براى بیدار شدن آنها کافى نیست که این چند روز زندگى را ابدى نشمرند و به غفلت برگزار نکنند؟
سپس اضافه مى کند: «و خداوند حکم مى کند و هیچ کس را یاراى جلوگیرى یا ردّ احکام او نیست» (وَاللهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ).
«و او سریع الحساب است» (وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ).
بنابراین از یک طرف قانون فنا را در پیشانى همه افراد و ملّت ها نوشته و از سوى دیگر، کسى را توانایى این نیست که حکم یا سایر فرمان هاى او را تغییرى دهد و از سوى سوم، با سرعت به حساب بندگان رسیدگى مى کند و به این ترتیب پاداش و کیفر او قطعى است.
در روایات متعدّدى که در تفسیرهاى برهان و نورالثقلین و سایر تفاسیر و منابع حدیث آمده است، آیه فوق به فقدان علما و دانشمندان تفسیر شده است، زیرا فقدان آنها مایه نقصان زمین و کمبود جوامع انسانى است.
مفسّر بزرگ، طبرسى در تفسیر این آیه از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل مى کند: نَنقُصُها بِذهابِ عُلَمائها، وَ فُقَهائها وَ خِیارِ أهلِها: «ما از زمین مى کاهیم، با از میان رفتن علما و فقها و اخیار و نیکان».(1)
و در حدیث دیگرى مى خوانیم: عبد الله بن عمر هنگامى که امیر مؤمنان على(علیه السلام) شهید شد، آیه را تلاوت کرد: أنّا نَأتِى الْأرضَ نَنقُصُها مِن أطرافِهِ. سپس گفت: یا أمیر المؤمنینَ لَقَد کُنتَ الطَّرَفَ الْأکبَرَ فِى الْعِلمِ، الیَومَ نَقَصَ عِلمُ الْإسلامِ وَ مَضى رُکنُ الْإیمانِ: «اى امیر مؤمنان، تو جانب بزرگ علم در جهان بودى و با شهادتت، امروز علم اسلام به کاستى گرایید و ستون ایمان از میان رفت».(2)
البتّه همان گونه که آیه معنى وسیعى دارد که هر نقصان و کمبود و از میان رفتن افراد و جامعه ها و به طور کلّى اهل زمین را شامل مى شود، هشدارى است به همه مردم اعمّ از نیک و بد و حتّى علما و دانشمندان که ارکان جوامع بشرى هستند و با از میان رفتن یک تن از آنها گاهى دنیایى به نقصان مى گراید; هشدارى است گویا و تکان دهنده.
و امّا اینکه بعضى از مفسّران احتمال داده اند منظور از نقصان ارض، کم شدن از سرزمین هاى کفّار و افزودن به بلاد مسلمین است، با توجّه با اینکه سوره در مکّه نازل شده، صحیح به نظر نمى رسد زیرا در آن روز فتوحاتى نبود که کفّار با چشم خود ببینند و قرآن به آن اشاره کند.
و اینکه برخى از مفسّران که در علوم طبیعى غرق اند، آیه فوق را اشاره به کم شدن زمین از ناحیه قطبین و برآمدگى بیشتر از ناحیه استوایى دانسته اند، آن هم بسیار بعید به نظر مى رسد زیرا قرآن در آیه فوق هرگز در مقام بیان چنین چیزى نیست.
*
در آیه بعد در ادامه بحث بالا مى گوید: تنها این گروه نیستند که با توطئه ها و مکرها به مبارزه با تو برخاسته اند، بلکه «پیش از آنان نیز کسانى طرح ها و نقشه ها کشیدند» (وَ قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
امّا نقشه هایشان نقش بر آب و توطئه هایشان به فرمان خدا خنثى شد، زیرا او از همه کس به این مسائل آگاه تر است، بلکه «تمام طرح ها و نقشه ها از آنِ خداست» (فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعًا).
«و از کار هر کس آگاه است» و مى داند هر کسى چه کارى مى کند (یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْس).
سپس با لحنى تهدیدآمیز آنها را از پایان کارشان برحذر مى دارد، مى گوید: «و به زودى کافران مى دانند سرانجام (نیک) در سراى دیگر از آنِ کیست» (وَ سَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ).
*
در آخرین آیه مورد بحث همان گونه که این سوره در آغاز با نام قرآن و کتاب الله شروع شده، با تأکید بیشتر روى معجزه بودن قرآن، آن را پایان مى دهد. مى فرماید: «آنان که کافر شدند مى گویند: تو پیامبر نیستى» (وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً).هر روز بهانه اى مى تراشند، هر زمان تقاضاى معجزه اى دارند و سرانجام مى گویند تو پیامبر نیستى!
در پاسخ آنها «بگو: کافى است که خداوند و کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست میان من و شما گواه باشند» (قُلْ کَفَى بِاللهِ شَهِیدًا بَیْنِى وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ).
هم خدا مى داند که من فرستاده اویم و هم آنها که از کتابِ آسمانى من (قرآن) آگاهى کافى دارند.
آنها به خوبى مى دانند که این کتاب ساخته و پرداخته مغز بشر نیست و جز از سوى خداى بزرگ امکان ندارد نازل شده باشد. و این تأکید دیگرى است بر اعجاز قرآن از جنبه هاى مختلف که ما آن را در جاهاى دیگر بهویژه در کتاب قرآن و آخرین پیامبر شرح داده ایم.
بنابر آنچه در بالا گفتیم منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ، آگاهان از محتواى قرآن مجید است.
ولى بعضى از مفسّران احتمال داده اند که اشاره به دانشمندان اهل کتاب باشد، همانان که نشانه هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)را در کتاب هاى آسمانى خویش خوانده بودند و از روى علاقه و آگاهى به او ایمان آوردند.ولى تفسیر اوّل صحیح تر به نظر مى رسد.
در بسیارى از روایات آمده است که منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ، علىّ بن ابى طالب(علیه السلام) و ائمّه هدى هستند که در تفاسیر نورالثقلین و برهان، این روایات جمع آورى شده است.
این روایات دلیل بر انحصار نیست و همان گونه که بارها گفته ایم اشاره به مصادق یا مصداق هاى تام و کامل است. در هر حال، تفسیر اوّل را که ما انتخاب کردیم تأیید مى کند.
 
سزاوار است در اینجا سخن را با روایتى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده پایان دهیم.
ابوسعید خدرى مى گوید: از پیامبر درباره قَالَ الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ (که در داستان سلیمان وارد شده است)(3) پرسیدم فرمود: ذاکَ وَصِىُّ أخی سُلَیمانَ بنِ داود: «او وصى و جانشین برادرم سلیمان بود».
عرض کردم: قُل کَفَى بِاللهِ شَهِیدًا بَیْنِى وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ از چه کسى سخن مى گوید و اشاره به کیست؟
فرمود: ذاکَ أخی عَلِىُّ بنُ أبی طالِب: «او برادرم علىّ بن ابى طالب است».(4)پروردگارا، درهاى رحمتت را بر ما بگشا و از علم کتابت به ما ارزانى دار.
بارالها، آن چنان در پرتو آگاهى به قرآن قلب ما را روشن و فکر ما را توانا کن که از تو، به غیر تو نپردازیم و هیچ چیز را بر خواست تو مقدّم نشمریم و در تنگناى اغراض شخصى و تنگ نظرى ها و خودبینى ها گرفتار نشویم و در میان بندگانت تفرقه نیندازیم، انقلاب اسلامى خود را به پرتگاه خطر نکشانیم و مصالح اسلام و قرآن و ملّت مسلمان را بر همه چیز مقدّم بشمریم.
خداوندا، آنها که این جنگ خانمان سوز و ویرانگر را که حکّام ظالم عراق به تحریک دشمنان اسلام بر ما تحمیل کرده اند از خواب غفلت بیدار کن. و اگر بیدارشدنى نیستند نابودشان فرما. و به ما آن آگاهى در پرتو کتابت معرّفى کن که براى پیروزى بر دشمنان حقّ و عدالت از همه وسایل مشروع و ممکن استفاده کنیم.
 
آمینَ یا رَبَّ العالَمینَ
  
پایان سوره رعد

* * *


1 . مجمع البیان، ج 5، ص 300.
2 . تفسیر برهان، ج 2، ص 301.
3 . سوره نمل، آیه 40.
4 . تفسیر المیزان، ج 11، ص 427.
سوره رعد / آیه 41- 43 سوره ابراهیم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma