2. بداء چیست؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 10
1. لوح محو و اثبات و امّ الکتاب 3. نمونه هایى از «بداء»


یکى از بحث هاى جنجالى میان شیعه و اهل تسنن مسأله «بداء» است.
فخر رازى در تفسیر خود ذیل آیه مورد بحث مى گوید: شیعه معتقدند که بداء بر خدا جایز است و حقیقت بداء نزد آنها این است که شخص چیزى را معتقد باشد سپس ظاهر شود که واقع برخلاف اعتقاد اوست. و براى اثبات این مطلب به آیه یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ تمسّک جسته اند.
سپس اضافه مى کند: این عقیده باطل است، زیرا علم خدا از لوازم ذات اوست و آنچه چنین است تغییر و تبدّل در آن محال است.
متأسّفانه عدم آگاهى از عقیده شیعه درباره مسأله «بداء» سبب شده است که بسیارى از اهل تسنن چنین نسبت هاى ناروا به شیعه بدهند.
توضیح اینکه: «بداء» در لغت به معنى آشکار شدن و وضوح کامل است و به معنى پشیمانى نیز آمده، زیرا شخصى که پشیمان مى شود حتماً مطلب تازه اى براى او پیدا مى شود.
بى گمان «بداء» به این معنى در مورد خداوند معنى ندارد و هیچ آدم عاقل و دانایى ممکن نیست احتمال بدهد مطلبى بر خدا پوشیده باشد و سپس با گذشت زمان بر او آشکار گردد.
اصولاً این سخن کفر صریح و زننده اى است و لازمه آن نسبت دادن جهل به ذات پاک خداوند است و ذات او را محلّ تغییر و حوادث دانستن. حاشا که شیعه امامیه چنین احتمالى را درباره ذات مقدّس خدا بدهد.
آنچه شیعه از معنى «بداء» اعتقاد دارد و روى آن اصرار مى کند و طبق آنچه در روایات اهل بیت(علیهم السلام) آمده است: ما عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ مَن لَم یَعرِفهُ بِالبداءِ: «آن کس که خدا را با بداء نشناسد او را درست نشناخته است».
ازاین رو بسیار مى شود که ما طبق ظواهر علل و اسباب، احساس مى کنیم حادثه اى به وقوع خواهد پیوست، یا وقوع چنین حادثه اى به یکى از پیامبران خبر داده شده، در حالى که بعداً مى بینیم آن حادثه واقع نشد. در این هنگام مى گوییم «بداء» حاصل شد. یعنى آنچه را ما به حسب ظاهر واقع شدنى مى دیدیم و تحقّق آن را قطعى مى پنداشتیم، خلاف آن ظاهر شد.
ریشه و علّت اصلى این معنى همان است که در بحث قبل گفته شد و آن اینکه گاهى آگاهى ما فقط از علل ناقصه است و شرایط و موانع را نمى بینیم و بر طبق آن قضاوت مى کنیم و بعد که به فقدان شرط یا وجود آن برخورد کردیم و خلاف آنچه پیش بینى مى کردیم تحقّق یافت، متوجّه این مسائل مى شویم.
همچنین گاه پیامبر یا امام از «لوح محو و اثبات» آگاهى مى یابد که طبعاً قابل تغییر است و گاهى با برخورد به موانع و فقدان شرایط، تحقّق نمى پذیرد.
براى روشن شدن این حقیقت باید مقایسه اى بین «نَسخ» و «بداء» به عمل آید.
مى دانیم که «نسخ» احکام از نظر همه مسلمانان جایز است. یعنى ممکن است حکمى در شریعت نازل شود و مردم نیز چنان تصوّر کنند که این حکم همیشگى است، امّا پس از مدّتى نسخ آن حکم بهوسیله شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعلام شود و حکم دیگرى جاى آن را بگیرد (همان گونه که در داستان تغییر قبله در تفسیر و فقه و تاریخ خوانده ایم).
 این در حقیقت یک نوع «بداء» است ولى معمولاً در امور تشریعى و قوانین و احکام نام «نسخ» بر آن مى گذارند و نظیر آن را در امور تکوینى «بداء» مى نامند.
به همین دلیل گاهى گفته مى شود: نسخ در احکام نوعى بداء است و بداء در امور تکوینى یک نوع نسخ است.
آیا هیچ کس مى تواند چنین امر منطقى را انکار کند جز کسى که فرق میان علّت تامّه و علل ناقصه نمى گذارد، یا اینکه تحت تأثیر تبلیغات شوم ضدّ شیعه اهل بیت(علیهم السلام) قرار گرفته و تعصّباتش به او اجازه بررسى عقاید شیعه را در کتاب هاى خود شیعه نمى دهد.
عجب اینکه فخر رازى با اینکه مسأله «بداء» را در مورد شیعه در ذیل آیه یَمْحُوا اللهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ آورده است، هیچ توجّه نکرده که «بداء» چیزى جز همین «محو و اثبات» نیست و با تعصّب مخصوص خود سخت به شیعه تاخته است که چرا قائل به «بداء» هستند.

1. لوح محو و اثبات و امّ الکتاب 3. نمونه هایى از «بداء»
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma