3. تغذیه و کودرسانى:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تفسیر نمونه جلد 10
2. سمپاشى: 1. منظور از سجده موجودات چیست؟




قطرات باران که بر اثر برق و حرارت شدید و ترکیب، یک حالت اسید کربنى پیدا مى کند، هنگام پاشیده شدن بر زمین و ترکیب با آنها یک نوع کود مؤثّر گیاهى مى سازد و گیاهان از این طریق تغذیه مى شوند.
بعضى از دانشمندان گفته اند: مقدار کودى که در طىّ سال از مجموع برق هاى آسمان در کره زمین به وجود مى آید، ده ها میلیون تن است که رقم فوق العاده اى است. بنابراین مى بینیم همین پدیده ظاهراً پیش پاافتاده و بى خاصیّت طبیعت، چقدر پربار و پربرکت است; هم آبیارى مى کند، هم سمپاشى مى کند و هم تغذیه. و این نمونه کوچکى از اسرار شگرف و پردامنه عالم هستى است که مى تواند رهنمون روشنى بر مسأله خداشناسى باشد.
اینها همه از یک سو برکات برق است و از سوى دیگر، آتش سوزى هایى که از یک نوع آن (صاعقه) به وجود مى آید، گاهى ممکن است انسان یا انسان ها یا درختانى را بسوزاند، هر چند این امر نادر است و قابل اجتناب، ولى مى تواند عامل ترس شود. به این ترتیب آنچه در آیه فوق خواندیم که برق هم مایه ترس است و هم امید، ممکن است اشاره به مجموع این امور باشد.
و نیز ممکن است جمله وَ یُنْشِىءُ السَّحَابَ الثِّقَالَ که در آخر آیه مورد بحث آمده، ارتباط با همین خاصیّت برق داشته باشد که ابرها را سنگین بار از دانه هاى پر پشت باران مى سازد.
*
آیه بعد به صداى رعد مى پردازد که هرگز از برق جدا نیست. مى فرماید: «و رعد، تسبیح و حمد او مى گوید» (وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ).(1)
آرى این صداى پرطنین جهان طبیعت که ضرب المثل در عظمت صوت است، چون با پدیده برق همراه است و هر دو در خدمت یک هدف هستند و خدمات پرارزش و حساب شده اى دارند که در بالا به آن اشاره شد، عملاً تسبیح خدا مى گوید. به بیان دیگر، «رعد» زبان گویاى «برق» است که حکایت از نظام آفرینش و عظمت خالق مى کند.
این همان چیزى است که ما نام آن را زبان حال مى گذاریم. یک کتاب پرمحتوا، یک قصیده غرّا، یک تابلو زیبا و دل انگیز، یک ساختمان محکم و منظّم و حساب شده، با زبان حال خود از دانش و مهارت و ذوق نویسنده و گوینده و نقّاش و معمار سخن مى گوید، آنها را مدح مى کند و مى ستاید.
ذرّات این عالم هستى که همه اسرارآمیزند و نظام بسیار دقیق و حساب شده اى دارند، همگى از پاکى خداوند و منزّه بودن او از هر گونه عیب و نقص سخن مى گویند (آیا «تسبیح» چیزى جز تنزیه و پاک دانستن است؟) و همگى از قدرت و علم و حکمت او خبر مى دهند (آیا «حمد» چیزى جز بیان صفات کمال است؟)
این احتمال را نیز جمعى از فلاسفه داده اند که تمام ذرّات این جهان هر یک براى خود نوعى از عقل و شعور دارند و از روى همین عقل و شعور، تسبیح و تقدیس خدا مى کنند، نه تنها با زبان حال و حکایت کردن وجودشان از وجود خدا، بلکه با زبان قال نیز او را مى ستایند.نه تنها صداى رعد یا سایر اجزاى جهان مادّه تسبیح او مى گویند، که «همه فرشتگان (نیز) از ترس او» به تسبیح مشغولند (وَالْمَلاَئِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ).(2)
آنها از این مى ترسند که در انجام دادن فرمان پروردگار و مسؤولیّت هایى که در نظام هستى بر عهده شان نهاده شده است کوتاهى کنند و گرفتار مجازات الهى شوند، و مى دانیم همیشه وظایف و تکالیف، براى آنها که احساس مسؤولیّت مى کنند، ترس آفرین است; ترسى سازنده که شخص را به تلاش و حرکت وامى دارد.
آن گاه براى توضیح بیشتر در زمینه رعد و برق، به صاعقه ها اشاره کرده مى فرماید: «و صاعقه ها را مى فرستد و هر کس را بخواهد، گرفتار آن مى سازد» (وَ یُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَنْ یَشَاءُ).
«در حالى که آنان (با مشاهده این همه آیات عظمت پروردگار در عالم آفرینش در پهنه زمین و آسمان، در گیاهان و درختان و رعد و برق و مانند آنها، و با کوچکى قدرت انسان در برابر حوادث و حتّى در برابر یک جرقّه آسمانى، باز هم) درباره خدا به مجادله مشغولند» (وَ هُمْ یُجَادِلُونَ فِى اللهِ).«و او قدرتى بى انتها (و مجازاتى دردناک) دارد» (وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ).
«مِحال» در اصل از «حیله» و به معنى هر نوع چاره اندیشىِ پنهانى است (نه به معنى چاره جویى هاى مخرّب چنانکه در زبان فارسى معروف است) مسلّماً کسى که توانایى چاره اندیشى آن هم با قدرت و شدّت دارد، هم از نظر توانایى فوق العاده است و هم از نظر علم و حکمت، و به همین دلیل بر دشمنانش تسلّط و چیرگى دارد و کسى را یاراى فرار از حوزه قدرت او نیست.
بدین رو مفسّران هر یک شَدیدُ المِحال را طورى تفسیر کرده اند که همه در واقع از معنى بالا ریشه گرفته است. بعضى آن را به معنى شدید القوّة، بعضى شدید العذاب، بعضى شدید القدرة، بعضى شدید الأخذ و مانند آن تفسیر کرده اند.(3)
*

سومین آیه مورد بحث به دو مطلب اشاره مى کند. نخست اینکه «دعوت حق از آنِ اوست» (لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ).
یعنى هرگاه او را بخوانیم، مى شنود و اجابت مى کند. هم آگاهى از دعاى بندگان دارد و هم قادر است درخواست هاى آنها را برآورد; به همین دلیل خواندن او و تقاضا از ذات مقدّسش حقّ است، نه باطل و بى اساس.
دیگر اینکه خواندن بت ها و تقاضا از آنها، دعوت و دعایى باطل است «و کسانى را که (مشرکان) غیر از خداوند مى خوانند (و براى برآورده شدن خواست هایشان به آنان پناه مى برند، هرگز) به دعوت آنها پاسخ نمى گویند» و دعایشان را اجابت نمى کنند (وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَىْء).
آرى چنین است دعوت باطل، چون پندار و خیالى بیش نیست و هر علم و قدرتى براى بت ها قائل باشند کاملاً موهوم و بى اساس است.
مگر «حق»، چیزى جز عینیّت و واقعیّت و مایه خیر و برکت، و «باطل» چیزى جز پندار و توهّم و مایه شرّ و فساد است؟
آن گاه همان گونه که روش قرآن است، براى مجسّم ساختن این موضوع عقلانى، مثال حسّى زیبایى مى زند، مى گوید: «آنان (که غیر خدا را مى خوانند) همچون کسى هستند که کف هاى (دست) خود را به سوى آب مى گشاید تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسید» چه خواب و پندار بیهوده اى (إِلاَّ کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَالِغِهِ).
آیا مى توان در کنار چاه نشست و دست به سوى آب دراز کرد و با اشاره، آب را به دهان فرستاد؟ آیا این کار جز از یک انسان ساده لوح و سبک عقل سر مى زند؟

این احتمال نیز در تفسیر جمله فوق وجود دارد که بت پرستان را به کسى تشبیه مى کند که کف دستان خود را کاملاً صاف و افقى گرفته وارد آب مى کند و انتظار دارد آب در دست او بند شود، در حالى که به محض بیرون آوردن دست، قطرات آب از لابه لاى انگشتان و کف دست او بیرون مى ریزد و چیزى باقى نمى مانَد.
تفسیر سومى نیز براى این جمله کرده اند و آن اینکه بت پرستان که براى حلّ مشکلاتشان به سراغ بت ها مى روند، مانند کسى هستند که مى خواهد آب را در مشت خود نگاه دارد. آیا آب را مى توان در مشت نگاه داشت؟ و این ضرب المثل معروف عرب است که وقتى مى خواهند براى کسى که کوشش بیهوده مى کند مثالى بزنند مى گویند: هُوَ کقابِضِ الماءِ بِالیَدِ: «او مانند کسى است که مى خواهد آب را با دست خود بگیرد».
شاعر عرب نیز مى گوید:
فَأصبَحتُ فیما کانَ بَینی وَ بَینَها *** مِن الوُدِّ مِثلَ القابِضِ الماءَ بِالیَدِ
«کار من به جایى رسید که براى حفظ محبّت میان خود و او ـ مانند کسى بودم که مى خواست آب را در دست نگه دارد».(4)ولى تفسیر اوّل از همه روشن تر به نظر مى رسد.
در پایان آیه نیز براى تأکید بیشتر بر این سخن مى گوید: «و دعاى کافران جز (گام برداشتن) در ضلال (و گمراهى) نیست» (وَ مَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلاَّ فِى ضَلاَل).چه گمراهى از این بالاتر که انسان کوشش خود را در بیراهه اى که هرگز او رابه مقصد نمى رسانَد به کار بَرد؟ خسته و ناتوان شود امّا نتیجه و بهره اى نگیرد.
در آخرین آیه مورد بحث براى اینکه نشان دهد بت پرستان چگونه از کاروان عالم هستى جدا گشته و تکوتنها در بیراهه ها سرگردان شده اند، چنین مى فرماید: «همه کسانى که در آسمان ها و زمین هستند ـ از روى اطاعت یا اکراه ـ و نیز سایه هایشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مى کنند» (وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِى السَّمَـوَاتِ وَالْاَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ ظِلاَلُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ).

* * *

 


1 . توضیح بیشتر درباره تسبیح موجودات ـ به خواست خدا ـ در ذیل آیه 44 سوره اسراء خواهد آمد.
2 . شیخ طوسى در تفسیر تبیان، ج 6، ص 230 مى فرماید: تفاوت «خفیَه» و «خوف» در این است که «خفیه» بیان حالت را مى کند و «خوف» مصدر است; یعنى اوّلى به معنى حالت ترس و دومى به معنى ترسیدن است.
3. بعضى «مِحال» را از مادّه «حیله» ندانسته بلکه از مادّه «محل» و «حامل» گرفته اند که به معنى مکر و جدال و تصمیم بر مجازات و کیفر است. ولى آنچه در متن گفتیم صحیح تر به نظر مى رسد هر چند هر دو معنى تقریباً قریب الاُفق است.
4 . تفسیر قرطبى، ج 5، ص 3529.
2. سمپاشى: 1. منظور از سجده موجودات چیست؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma