در آیات مورد بحث بر این موضوع تکیه شده که غیب و شهود در پیشگاه خدا روشن است. اساساً غیب و شهود دو مفهوم نسبى است که در مورد موجودى که علم و هستى اش محدود است به کار مى رود. فى المثل ما حواسّى داریم. آنچه در شعاع دید و شنوایى و سایر حواسّ ما قرار دارد براى ما «شهود» است و آنچه از حوزه دید و شنید ما بیرون است نسبت به ما «غیب» محسوب مى شود.
و اگر فرضاً قدرت دید ما نامحدود بود و به داخل و باطن اشیا و ذرّات عالم نفوذ مى کرد، همه چیز براى ما «شهود» بود.و از آنجا که همه چیز غیر از ذات پاک خداوند محدود است، براى همه آنها «غیب و شهود» وجود دارد، ولى ذات خدا چون نامحدود است و همه جا حضور دارد. بنابراین همه چیز براى او «شهود» است و «غیب» درباره ذات پاکش مفهوم ندارد. و اگر مى گوییم خداوند عالمُ الْغَیبِ والشَّهادة است، یعنى آنچه براى ما غیب یا شهادت محسوب مى شود براى او یکسان و شهادت است.فرض کنید که ما به کف دست خود در روشنایى نگاه کنیم، آیا ممکن است از آنچه در آن است بى خبر باشیم؟ عالم هستى در برابر علم خداوند به مراتب از این آشکارتر است.